مناظرهطلبی برای مقصریابی؛ نباید پیکان سرزنشها به سمت داخل نشانه برود
در شرایطی که تحریمهای سازمان ملل دوباره فعال شدهاند، مناظرهطلبی دو چهره شاخص سیاسی، پرسشهایی درباره هزینههای این کشمکش برای افکار عمومی ایران ایجاد کرده است.

خبرگزاری مهر؛ گروه سیاست - محمدصادق دانشجو: فضای سیاسی ایران این روزها متاثر از خبر فعالسازی مکانیسم ماشه است.
این سازوکار که منجر به بازگشت تحریمهای سازمان ملل علیه ایران میشود، بازار تحلیل های سیاسی را داغ کرده است.
در چنین شرایطی، یک کشمکش کلامی نیز میان دو چهره سیاسی، توجهات زیادی را به خود جلب کرد.
حسن روحانی رئیسجمهور پیشین و سعید جلیلی مذاکرهکننده اسبق ایران، یکدیگر را مقصر وضعیت کنونی دانسته و به مناظره دعوت کردهاند.
روحانی مدعی است سبک مذاکره جلیلی در دهه ۱۳۸۰ خسارات هنگفتی به کشور زده و زمینهساز صدور قطعنامههای شورای امنیت شده است.
او از جلیلی خواسته برای پاسخگویی رودررو مناظره کند.
در مقابل، جلیلی ضمن اعلام آمادگی برای این مناظره، با لحنی طعنهآمیز گفته حتی یک کودک دبستانی هم میتواند روحانی را در مناظره شکست دهد، چرا که شعارهای او در برجام با آنچه در عمل اتفاق افتاد، بسیار متفاوت بوده است.
این جدال لفظیل، آن هم در بحبوحه تنشهای بینالمللی، پرسشهایی را درباره پیامدهای سیاسی و روانی چنین رفتاری بر افکار عمومی ایجاد کرده است.
تبعات روانی مکانیسم ماشه بر جامعه
فعالشدن مکانیسم ماشه صرفاً یک رخداد فنی در عرصه بینالمللی نیست، بلکه اقدامی برای تحت تاثیر قرار دادن فضای روانی جامعه است.
از نخستین ساعات رسمیشدن خبر بازگشت تحریمهای سازمان ملل، شاخصهای اقتصادی ایران واکنشهای هیجانی نشان دادند.
هرچند این افزایش ناگهانی دلار برای اقتصاد کشور زیانبار است، تجربه نشان داده که چنین نوساناتی عمدتاً موقتی و گذرا هستند.
به بیان دیگر، اثر روانی تحریمها و خبر فعالشدن مکانیسم ماشه در کوتاهمدت از اثر واقعی اقتصادی آن شدیدتر جلوه میکند.
بسیاری از تحلیلگران معتقدند بخش عمده فشار مکانیسم ماشه ناشی از جنگ روانی و ایجاد رعب در جامعه است.
این ابزار بیشتر سناریویی برای ترساندن مردم است.
همچنین مقامات کشور تلاش کردهاند با اطلاعرسانی صحیح، از تشدید ترس عمومی بکاهند.
به عنوان نمونه، باید به این مسئله اشاره کنیم که هرچند ایران ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد قرار گرفته، اما بند ۴۱ فصل هفتم صرفاً ناظر بر اقدامات تنبیهی اقتصادی و دیپلماتیک است و به معنای صدور مجوز حمله نظامی نیست.
هرگونه اقدام نظامی نیازمند قطعنامه جدیدی ذیل بند ۴۲ منشور است که با توجه به مخالفت صریح چین و روسیه قابل تصور نیست.
این شفافسازیها برای جلوگیری از شکلگیری وحشت بیمورد در افکار عمومی صورت میگیرد.
آثار سیاسی و روانی دوقطبی برجامی؛ مقصرتراشی داخلی در بحبوحه بحران
در شرایط تهدید خارجی، انسجام داخلی یکی از سرمایههای حیاتی هر کشور است.
وقتی نخبگان سیاسی به جای همصدایی در برابر فشار بیرونی، به مقصرتراشی داخلی روی میآورند، در واقع ناخواسته سیگنال ضعف و چنددستگی ارسال میشود.
این وضعیت میتواند موقعیت چانهزنی کشور را در عرصه بینالمللی تضعیف کند و ریسک محاسبات اشتباه را افزایش دهد.
به تعبیری، هر اندازه شکاف داخلی عمیقتر شود، طرف مقابل امیدوارتر میشود که با استمرار فشار بتواند امتیازات بیشتری بگیرد.
از سوی دیگر، از منظر افکار عمومی نیز جدال علنی چهره های شاخص سیاسی کشور حاوی پیامهایی تنشزا است.
شهروندان انتظار دارند شخصیت های سیاسی و برجسته کشور در مواقع بحرانی با اتحاد و تمرکز بر حل مسئله عمل کنند، نه آنکه با جدالهای لفظی، فضای روانی جامعه را متشنجتر سازند.
در شرایطی که دولت و دستگاه دیپلماسی کشور مشغول رایزنیهای فشرده با بازیگران بینالمللی برای خنثیسازی تحریمها و یافتن راهحلهای دیپلماتیک هستند، نزاعهای جناحی در فضای عمومی فقط اذهان مردم را آشفتهتر میکند و اعتماد آنان به حاکمیت را میکاهد.
برخلاف تصور برخی که شاید از تسویهحساب سیاسی داخلی در این مقطع احساس رضایت کنند، واقعیت آن است که دود چنین مناقشاتی مستقیماً به چشم مردم و منافع ملی میرود.
پیکان سرزنشها به سمت داخل نشانه نرود
تجربه نشان داده است در برهههای حساس، وحدت ملی و همبستگی سیاسی اصلیترین سپر در برابر فشارهای خارجی است.
امروز نیز که کشور با ترکیبی از تحریمهای احیاشده و تهدیدات امنیتی مواجه است، بیش از هر زمان دیگری نیاز به اتحاد مقدس داخلی احساس میشود.
حتی روزنامه «صدای ایران» وابسته به دفتر رهبر انقلاب نیز هشدار داده که نباید اجازه داد پیکان سرزنشها به سمت داخل نشانه رود و مقصر اصلی وضعیت موجود را باید دشمن خارجی دانست.
به بیان دیگر، به جای تلف کردن انرژی در نزاع داخلی، همه نیروهای دلسوز باید در یک جبهه متمرکز شوند.
در این راستا، میشود که هرگونه بحث و نقد درباره عملکرد گذشته، به شکل سازنده و در فضایی کارشناسی دنبال شود.
اگر هم مناظره یا مواجههای میان دیدگاههای مختلف ضروری باشد، هدف آن باید آگاهیبخشی و حل مشکلات باشد نه تسویهحساب جناحی یا دوقطبیکردن جامعه.
به جای آنکه دو جریان سیاسی در برابر دیدگان مردم یکدیگر را متهم کنند، میتوان گفتمانی ملی ترتیب داد که در آن تمامی طیفها برای گذار از بحران فعلی همفکری کنند.
چنین رویکردی ضمن آرام کردن فضا، نشان میدهد که حتی با وجود اختلافنظرهای جدی، منافع ملی و امنیت روانی جامعه برای همه طرفها در اولویت قرار دارد.
در مجموع، انگشت اتهام به سوی یکدیگر گرفتن در شرایط کنونی نهتنها گرهی از مشکلات کشور نمیگشاید، بلکه خود به معضلی مضاعف تبدیل میشود.
افکار عمومی که این روزها با جنگ ترکیبی دشمن زیر بار اخبار تحریم و تورم قرار دارد، بیش از هر چیز نیازمند خبرهای امیدوارکننده و دیدن همدلی میان مسئولان است.
بهتر است به جای تکرار منازعات سیاسی گذشته، سرمایه اجتماعی اتحاد را برای گذر از این پیچ تاریخی به کار گیریم و انرژی جمعی را صرف اقدامات عملی برای کاهش آثار تحریمها و تنشهای خارجی کنیم.
تنها با چنین نگرشی میتوان از تله جنگ روانی دشمن رهایی یافت و اعتماد مردم را نسبت به آینده تقویت کرد.