هدف «قمار» تمرکز بر روایت ایرانی مکفارلین بود
دزفولی نوینسده کتاب «قمار» میگوید« هدف از نوشتن این کتاب این بود که یکبار هم از سمت ایران به ماجرای مذاکرده نگاهی شکل گرفته باشد.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب - زهرا اسکندری: کتاب «قمار» روایتی مستند از مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا در دهه ۶۰ و پرونده مکفارلین است.
این مذاکرات که در شرایط جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و اشغال لبنان توسط اسرائیل شکل گرفت، ابعاد پیچیدهای دارد.
در کتاب «قمار»، خوانندگان با جزئیات مذاکراتی آشنا خواهند شد که تنها عده معدودی از شخصیتهای سیاسی و امنیتی از آن مطلع بودند.
انتشار خبری جنجالی درباره این مذاکرات در نشریه الشراع لبنانی در آبان ماه ۱۳۶۵، موجب تغییراتی در روندهای سیاسی ایران و آمریکا شد.
نویسنده با بررسی این تحولات، به تحلیل نقش شخصیتهایی چون امام خمینی (ره) و هاشمی رفسنجانی در این مقطع تاریخی میپردازد.
پس از صحبتهای رهبر معظم انقلاب به مناسبت هفته دفاع مقدس و اشاره ایشان به بحث مذاکرات، با سیدمحمدمهدی دزفولی مولف این اثر گفتوگو کردیم.
بخش دوم این گفتوگو در ادامه از نظر میگذرانید:
*یکی از ویژگیهای کتاب «قمار» این است که سعی نکرده جانبدار باشد.
با توجه به مستند بودن روایت، چطور بین روایت خنثی و افشاگرانه تعادل برقرار کردید؟
آیا در جایی مجبور به حذف اسناد یا نقل قولهایی شدید؟
اتفاقاً برخیها، روایتهای موجود کتاب قمار را اثری جانبدارانه و منتقد نگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی و دولت حسن روحانی در مقطع نگارش کتاب در سال ۱۳۹۹ ارزیابی کردهاند؛ بهویژه با توجه به همزمانی انتشار آن با دوران ریاستجمهوری حجت الاسلام حسن روحانی، این گمانه نیز مطرح شده که انتشار کتاب میتواند با اهداف سیاسی یا نقد مستقیم به چهرههای خاصی همراه بوده باشد.
با این حال، بازخوردهای دیگری نیز وجود داشته که از تلاش جدی اثر برای گشودن ابعاد ناگفته پرونده و عرضه روایتهای کمتر شنیدهشده تقدیر کردهاند.
به هر حال هم کتاب و هم مستند، طیفهای مختلف را به واکنش واداشته و نقلقولهای مختلف و بعضاً متضادی درباره این موضوع شنیدهام.
هدف من گردآوری و مقایسه روایتهای مختلف از ماجرای مکفارلین، بهویژه روایتهای ایرانی، بوده است.
در این مسیر، تلاش شده تا دیدگاههای چهرههایی چون آیتالله هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، محسن کنگرلو و دیگر افراد دخیل در روند مذاکرات، در کنار نقدها و دیدگاههای مخالف یا منتقد قرار گیرد و در مقام راستیآزمایی واقع شود.
همچنین با تکیه بر اسناد، گزارشها، خاطرات خارجی و روایتهای رسمی ایالات متحده، توازنی در روایت برقرار شود تا مخاطب با مطالعه مجموعهای حدود ۳۰۰ صفحهای، تصویری روشن، جامع و تحلیلی از پرونده بهدست آورد.
کتاب با بهرهگیری از اسناد اصلی، خاطرات، مصاحبهها و گزارشهای رسمی، تلاش کرده است روایتها را با کمترین حذف یا جهتگیری ارائه دهد.
البته با توجه به گستردگی منابع از جمله بیش از ۸۰ هزار صفحه سند منتشر شده در ایالات متحده، طبیعی است که تنها بخشهایی از این مجموعه گسترده در کتاب بازتاب یافته است و امکان اینکه همه آنها آورده شود طبیعتاً وجود نداشته است.
در این انتخاب نیز، تمرکز بر بخشهایی بوده که در تحلیل ماجرا نقشی تعیینکننده داشتهاند یا در روایتهای رسمی داخلی کمتر بدانها پرداخته شده است.
مستندی که همزمان با پژوهش کتاب تهیه شده، بهعنوان ضمیمهای دیداری در کنار متن مکتوب قرار گرفته و میتواند درک خواننده را نسبت به فضای سیاسی، چهرههای مؤثر و بستر تاریخی مذاکرات تعمیق ببخشد و طیف دیگری از مخاطبین را به موضوع و کار علاقمند کند.
این همراهی کتاب و مستند، مخاطب علاقهمند به پروندههای سیاسی دهه ۱۳۶۰ را با مجموعهای مستند و تحلیلی مواجه میسازد که میتواند بستری قابلاتکا برای پژوهشهای بعدی باشد.
*در خلال پژوهشتان، با اسناد یا گفتوگوهایی مواجه شدید که برای اولین بار منتشر میشدند یا پیشتر در روایت رسمی وجود نداشتند؟
نخستین مواجهه با گفتوگوهای محسن کنگرلو، به اسفند ۱۳۹۸ بازمیگردد؛ یعنی حدود دو تا سه ماه پیش از انتشار مستند و کتاب «قمار» که مصاحبه مفصلی از ایشان با حسین دهباشی منتشر شد.
هرچند کنگرلو پیشتر نیز در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳ در گفتوگوهایی با روزنامه شرق به ابعاد این مذاکرات برای اولین بار پرداخته بود، اما نکات مطرحشده در مصاحبه یادشده با حسین دهباشی، برای نخستین بار با این سطح از صراحت و جزئیات مطرح شد و در نتیجه اهمیت خاصی در روند تحقیق پیدا کرد.
همچنین چند سال پیش از انتشار مستند، اظهارات رابرت مکفارلین در یکی از اندیشکدههای واشنگتن نیز مورد توجه قرار گرفت و در مستند و کتاب هم من به آن استناد کردم.
با این حال، این تصور که گفتوگوها و منابع صرفاً توسط تیم تهیه مستند استخراج شده و پیش از آن سابقهای نداشتهاند، دقیق نیست.
برای نمونه، آقای محمد خامنهای نیز پیشتر در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۵ در گفتوگوهایی با خبرگزاری فارس و نشریه رمز عبور به بخشی از خاطرات مرتبط با این پرونده اشاره کرده بود.
چون همان طور که احتمالاً میدانید ایشان از چهرههای مهم و شاخص جناح راست در دهه شصت محسوب میشود و از مخالفین و منتقدین جدی ماجرای مذاکرات مک فارلین بوده است.
همچنین علیهاشمی نیز پیش از گفتوگوی تصویری با ما، نخستین بار در خرداد سال ۱۳۸۷ در گفتوگو با نشریه شهروند امروز به موضوع ورود کرده و سپس در تابستان ۱۳۹۸ نیز مصاحبهای با سایت انتخاب در اینباره انجام داده بود.
با این حال، گفتوگوی تصویری انجامشده در سال ۱۳۹۸ ما با علیهاشمی، نخستین مصاحبه جامع تصویری او درباره این پرونده تلقی میشود.
در این گفتوگو، بخشهایی از روایت او که پیشتر در قالب مکتوب یا کوتاه مطرح شده بود، با جزئیات و دقت بیشتری در مقابل دوربین بیان شد.
همچنین در مراسم رونمایی از کتاب در خبرگزاری فارس، او به شکل مبسوطتری به بیان خاطرات خود پرداخت که همان ایام هم توسط خبرگزاری فارس و دیگر رسانهها پوشش داده شد.
هدف اصلی پروژه مستند و کتاب قمار، تمرکز بر روایت ایرانی ماجرای مکفارلین بود؛ تلاشی برای بازسازی و بازگویی وجوه مغفولمانده یا کمتر بررسیشده از منظر شخصیتهای سیاسی داخلی.
بر همین اساس، کوشش شد از منابع داخلی بهرهبرداری دقیقتری صورت گیرد تا سهم روایت ایرانی در کنار اسناد و منابع خارجی، بهطور پررنگتری بازتاب یابد و یکبار برای همیشه سعی شود از جنبه طرف ایرانی به ماجرا نگاه شود.
این رویکرد، بهویژه در غیاب مستندات رسمی منتشرشده از سوی برخی نهادها یا چهرههای درگیر در پرونده، ضرورتی مضاعف داشت و امید میرود در مسیر مستندسازی این بخش از تاریخ معاصر سیاسی ایران، گام مؤثری برداشته شده باشد.
*چه چیزی باعث شد سراغ موضوعی به این حساسیت و پیچیدگی بروید؟
جرقه اولیه علاقهمندی به پرونده مکفارلین، به اوایل دهه ۱۳۹۰ بازمیگردد.
در آن دوره، دولت احمدینژاد بر سر کار بود و من به همراه یکی از دوستان، برای مصاحبهای مرتبط با انتخابات سال ۱۳۸۸، به دیدار چهرههای مختلف سیاسی میرفتیم.
در جریان آن دیدارها و در خلال بحثهای درباره روابط خارجی، یکی از چهرههای اصلاح طلب با لحنی کنایهآمیز عنوان کرد که «مشکل ایران و آمریکا را میتوان حل کرد؛ به شرط آنکه رهبری نرمش نشان دهد و زمینه مذاکره مستقیم با آمریکا را بپذیرد و با یک پرس چلوکباب مساله حل میشود!».
آن جمله و آن فضای ذهنی، در کنار وضعیت مذاکرات هستهای در دوره آقای جلیلی، ذهنم را به مسئله روابط ایران و آمریکا معطوف کرد.
به خصوص که جامعه هم به دلیل موج جدید و متفاوت تحریمها که از آن سالها شروع شده بود، عملاً درگیر مساله روابط میان ایران و آمریکا شده بود و موضوع و مساله ای مبتلابه جامعه ایران هم بود.
اندکی بعد، در سال ۱۳۹۲، پیش از روی کار آمدن دولت آقای روحانی گزارشی در سایت بیبیسی فارسی درباره تلاشهای میانجیگرانه آقای پیکو (معاون وقت دبیرکل سازمان ملل، خاویر پرز دکوییار) منتشر شد.
این نخستین بار بود که از تلاشها برای برقراری مجدد ارتباط میان ایران و آمریکا پس از ماجرای مکفارلین مطلع میشدم و درباره آن میخواندم.
براساس این گزارش، مذاکرات سال ۱۳۶۸ با حضور پیکو به منظور حل و فصل پرونده گروگانهای آمریکایی در لبنان و بازگرداندن اجساد قربانیان مجدداً بعد از جنجال مک فارلین آغاز شده بود.
در مقابل، آمریکا وعده بازگرداندن بخشی از داراییهای بلوکهشده ایران را هم داده بود.
با این حال، مذاکرات به شکست انجامید و اگرچه ایران در آزادی گروگانهای آمریکایی همکاری کرد، نهتنها امتیازی دریافت نکرد بلکه به اتهام ارتباط با گروگانگیران، تحت تحریمهای بیشتری هم قرار گرفت.
همزمانی این مطالعات و پژوهشها با آغاز به کار دولت حسن روحانی و حضور پررنگ نام او در ماجرای مکفارلین و مذاکرات پس از آن، انگیزه مضاعفی برای ورود به این پروژه فراهم کرد.
در آن مقطع، مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز در قید حیات بود، اما درباره این پرونده سکوت اختیار کرده بود.
از همینرو، ایده ساخت مستند درباره این موضوع در همان سال ۱۳۹۲ شکل گرفت که ببینیم واقعاً اصل ماجرا چه بوده است؟
با این حال، بهدلیل حساسیت پرونده و عدم همکاری بسیاری از افراد مؤثر در آن و سنگ اندازیهای انجام شده، پروژه عملاً تا سال ۱۳۹۷ وارد فاز تولید نشد.
نخستین مصاحبهها از نیمه دوم سال ۱۳۹۷ آغاز شد و تا پایان سال ۱۳۹۸ و پیش از شیوع کرونا ادامه داشت.
با آغاز همهگیری کرونا، انتشار مستند و کتاب با تأخیر چندماهه همراه شد و نهایتاً در تابستان سال ۱۳۹۹ عرضه مستند و کتاب شد.
بهطور کلی، فرایند تولید اثر مستند و کتاب حدود یک سال و نیم بهطول انجامید.
پژوهش کتاب نیز بهموازات تدوین مستند پیش رفت و در نهایت بهعنوان پیوست تحقیقی مستند دو ماه بعد از آن منتشر شد.
پیش از انتشار کتاب «قمار»، تنها چند منبع محدود درباره این پرونده وجود داشت: کتابی با عنوان پرونده مکفارلین و تبادل اسلحه که در سال ۱۳۸۸ توسط مؤسسه نشر معارف انقلاب آیتالله هاشمی به کوشش محسن هاشمی پسر ایشان منتشر شده بود، یک کتابچه کوتاه هم منتشرشده توسط روزنامه ایران در سال ۱۳۸۷ بود و اثری دیگر که جزئیات آن در خاطرم نمانده است هم در این باره منتشر شد و دیگر هیچ چیزی در این باره نبود.
اثر ما، از حیث دامنه و عمق تحقیق، جامعتر از منابع پیشین بود و از حیث ساخت مستند تصویری نیز تاکنون تنها مستند تولیدشده در ایران درباره این پرونده بهشمار میرود و هیچ رقیب داخلی دیگری ندارد.
نکته قابل تأمل، تفاوت آشکار میان نگاه طرف ایرانی و آمریکایی به این پرونده است.
در حالیکه در ایران به زحمت میتوان چندصد صفحه مطلب در اینباره گردآوری کرد، در آمریکا بیش از ۸۰ هزار صفحه سند رسمی، خاطرات، گزارش کمیته تاور و اسناد پنتاگون درباره این ماجرا منتشر شده است.
افزون بر آن، تا کنون بیش از ده فیلم مستند و سینمایی و اثر پژوهشی درباره ماجرای مکفارلین در ایالات متحده تولید شده است.
این در حالی است که طرف ایرانی نهتنها روایت رسمی و منسجمی از ماجرا ارائه نکرده، بلکه بسیاری از چهرههای مطلع از این پرونده یا از گفتوگو امتناع کردهاند یا در سکوت به حیات سیاسی خود ادامه دادهاند.
از منظر تاریخی، پرونده مکفارلین از مهمترین نقاط عطف روابط ایران و آمریکا پس از انقلاب ۱۳۵۷ بهشمار میرود؛ بهویژه آنکه در زمان جنگ، در شرایطی حساس و با حضور مستقیم مقامات آمریکایی در تهران رقم خورد.
این پرونده دربردارنده ابعاد مهمی از تعامل ایران با قدرتهای جهانی، نگاه ساختار قدرت به مذاکره و همچنین فضای پشتپرده تصمیمسازیهای دهه ۱۳۶۰ است.
ابهامات همچنان باقی است؛ از جمله مسئله خرید تسلیحات از اسرائیل، ماهیت مذاکره با آمریکا، چرایی شکست مذاکرات و همچنین ادامه آن در سالهای ۱۳۶۸ و ۱۳۶۹ تحت میانجیگری پیکو، که اگرچه کمتر درباره آن سخن گفته شده، اما اهمیت تاریخی بالایی دارد.
خلاصه طرف آمریکایی هر آنچه خواسته را روایت و منتشر کرده و طرف ایرانی به حداقلها هم رضایت نداده است و خود همین مساله عجیب و قابل تامل است.
*فرایند تحقیق و جمعآوری اسناد برای کتاب «قمار» چگونه پیش رفت؟
پس از آنکه علاقهمندیام به این موضوع جدیتر شد، فرایند گردآوری اطلاعات و مطالعات تکمیلی را آغاز کردم.
مطالعه گزارشها و مصاحبههای منتشرشده در رسانههای داخلی تنها بخشی از این مسیر بود.
در همان ایام، نسخه کامل فیلم جلسات «کمیته تاور» در پلتفرمهایی نظیر یوتیوب منتشر شده بود و کامل در دسترس بود و من موفق شدم با مشاهده آنها و بررسی تطبیقی آنچه در ایران روایت شده با اسناد رسمی طرف آمریکایی، ابعاد تازهتری از ماجرا را درک کنم.
برخی از خاطرات مقامات آمریکایی نیز که به زبان فارسی ترجمه شدهاند، در دسترسم قرار داشت.
همچنین بخشی از اسناد منتشرشده در منابع آنلاین، بهویژه سایتهای آرشیوی یا پژوهشی، نقش مهمی در تکمیل این تحقیقات داشتند.
در کنار این منابع، مطالعه مصاحبههایی که در همان سالها با چهرههایی چون آقای محمد خامنهای و محسن کنگرلو انجام شده بود نیز برایم بسیار راهگشا بود.
من تمامی این دادهها را گردآوری و دستهبندی کرده و تلاش کردم فرایند تحقیق را بر مبنای تنوع روایتها و جامعیت منابع، بهشکلی منسجم پیش ببرم.
با این حال، باید تأکید کنم که مسیر تحقیق، چندان هموار نبود.
متأسفانه، نهادهایی که انتظار میرفت در چنین موضوعاتی همکاری جدی با پژوهشگران داشته باشند، در عمل مانعتراشی کردند.
مراکزی چون مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مرکز اسناد ریاستجمهوری، دفتر نشر معارف انقلاب و حتی مؤسسه تنظیم و نشر آثار آقای هاشمی، از ارائه اطلاعات یا در اختیار گذاشتن اسناد خودداری کردند.
این در حالی است که در بسیاری از کشورهای دیگر، اسناد تاریخی، بهویژه آن دسته که بیش از چند دهه از وقوع آن گذشته، در دسترس عموم پژوهشگران قرار میگیرد و پژوهشگر برای مطالعه و پژوهش محدودیت اینچنینی ندارد.
این تجربه نشان داد که یک پژوهشگر مستقل، برای کار بر روی پروندههای مهم تاریخ معاصر ایران، با چه موانع و محدودیتهایی مواجه است؛ از فقدان دسترسی آزاد به منابع گرفته تا انحصار اسناد در نهادهای خاص و ملاحظات غیرعلمی در مواجهه با تاریخ.
متأسفانه، این پدیده در فضای پژوهشی کشور ما بهکرات دیده میشود.
مخاطب اصلی این کتاب را چه کسانی میدانید؟
پژوهشگران؟
عموم مردم؟
سیاستمداران؟
مخاطب این کتاب، در نگاه نخست، عموم مردم ایران هستند؛ چراکه موضوع آن نهفقط یک پرونده امنیتی یا سیاسی، بلکه یکی از مهمترین پروندههای تاریخی کشور است که بر سرنوشت جنگ ایران و عراق و حتی وضعیت سیاسی کشور در سالهای پس از جنگ، تأثیرگذار بوده است.
به باور من، اگر روند مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا در میانه دهه ۱۳۶۰ با دقت، انسجام و شناخت بیشتری پیش میرفت و دچار آن حجم از ضعفهای راهبردی و ناهماهنگی در تصمیمگیری نمیشد و افراد خاص سیاسی به دنبال زد و بندهای پشت پرده نبودند، چهبسا آن شکست بزرگ دیپلماتیک رقم نمیخورد و در نتیجه، پایان جنگ ایران و عراق نیز شکل دیگری پیدا میکرد.
گزارشها و اعترافات برخی از چهرههای درگیر در ماجرا، از جمله آقای علیهاشمی، بهروشنی نشان میدهد که پس از افشای ماجرای مکفارلین، آمریکاییها که از منظر حیثیتی در مقابل متحدین منطقه ای خود، خود را زخم خورده آن مذاکرات میدانستند، تصمیم گرفتند به شکل جدیتری پشت صدام حسین بایستند تا نهتنها به ایران فشار نظامی بیشتری وارد کنند، بلکه حمایت خود از متحدان منطقهایشان، از جمله کشورهای عربی خلیج فارس، را به نمایش بگذارند.
گرچه برخی شواهد نشان میدهد ایران بهصورت مستقیم در افشای ماجرا نقشی نداشته و انتشار نخستین اخبار از طریق رسانهای در لبنان صورت گرفت که احتمال زیاد پشت سر آنها هم اسرائیلیها قرار داشتند، اما در عمل، طرف آمریکایی این افشاگری را ضربهای به اعتبار خود دانست و تلاش کرد با اقدامات تلافیجویانه، از جمله افزایش فشارهای نظامی و اطلاعاتی بر ایران، پاسخ مناسبی ارائه دهد.
ورود رسمی آمریکا به جنگ نفتکشها در سال ۱۳۶۶، ارائه اطلاعات ماهوارهای به ارتش عراق که به شکست عملیاتهایی چون کربلای چهار منجر شد، و در نهایت، سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران در تیرماه ۱۳۶۷، همگی در امتداد همین روند ارزیابی میشوند.
در واقع این پرونده باعث شد روابط ما با آمریکاییها بیش از پیش آسیب ببیند و دیوار بی اعتمادیها بلندتر شود و برنده ماجرا هم طرفهای اسرائیلی باشند.
بر همین اساس، آشنایی با این پرونده، تنها برای پژوهشگران یا علاقهمندان حرفهای به تاریخ نیست؛ بلکه عموم مردم ایران، بهویژه آنها که به شناخت دقیقتری از روندهای تصمیمگیری در جمهوری اسلامی، چالشهای سیاست خارجی و تحولات دهه شصت علاقهمندند، میتوانند از محتوای کتاب بهرهمند شوند.
با این حال، روشن است که مخاطبان تخصصیتر از جمله تاریخپژوهان، فعالان حوزه روابط بینالملل و علاقهمندان به مطالعات انقلاب اسلامی بیش از دیگران میتوانند با ابعاد دقیقتر این ماجرا و روایتهای متناقض آن ارتباط برقرار کنند.
به هر صورت، کتاب با زبانی قابلفهم و روایتی مستند تدوین شده تا برای طیف گستردهای از خوانندگان قابل استفاده باشد.
چه برای کسی که تنها به دنبال شناخت یک پرونده تاریخی مهم است، و چه برای پژوهشگری که قصد دارد ابعاد پنهانتر و کمتر روایتشده یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران را بررسی کند.
*پیرامون این موضوع کتاب زیادی نوشته شده و اسناد زیادی چاپ شده است چرا به سراغ چنین موضوعی رفتهاید؟
همان طور که پیشتر اشاره کردم در فضای مطالعاتی داخل کشور، پرونده مکفارلین از جمله موضوعاتی است که با وجود اهمیت تاریخی و تأثیرات گسترده آن، کمتر مورد توجه قرار گرفته و آثار مکتوب اندکی درباره آن منتشر شده است.
(برخلاف طرف آمریکایی که درباره این پرونده بسیار صحبت کرده و اسناد فراوانی منتشر کردهاند.) تا پیش از انتشار این کتاب، تنها سه اثر بهصورت پراکنده در این حوزه در دسترس بود: نخست، کتابی با عنوان پرونده مکفارلین و تبادل سلاح که سال ۱۳۸۸ از سوی موسسه تنظیم و نشر آثار آیتالله هاشمی رفسنجانی با تلاش محسن هاشمی به چاپ رسید؛ دوم، کتابچهای کوچک و محدود که سال ۱۳۸۷ از سوی موسسه انتشاراتی «ایران» وابسته به روزنامه ایران منتشر شد؛ و سوم اثری کمحجم که پیش از این کتاب انتشار یافته، اما اطلاعات محدودی ارائه میداد و کمتر توانسته بود به ابعاد پیچیده ماجرا بپردازد.
در مقابل، در خارج از کشور بهویژه در ایالات متحده، پرونده مکفارلین از جهات مختلف بررسی شده است.
دهها عنوان کتاب خاطرات، تحلیلهای امنیتی، گزارشهای تاریخی، مستندهای تلویزیونی و اسناد محرمانهای که پس از گذشت زمان از طبقهبندی خارج شدهاند، درباره این ماجرا منتشر شدهاند.
روایت آمریکایی از این ماجرا عمدتاً با رویکردی انتقادی نسبت به ایران و تأکید بر فریبکاری طرف ایرانی شکل گرفته است.
در بسیاری از این اسناد، تلاش شده است نقش ایران در افشای مذاکرات، تبادل تسلیحاتی و پیامدهای سیاسی آن برای ایالات متحده و منطقه، بهگونهای روایت شود که تصویر منفی و غیرقابل اعتماد از ایران ارائه دهد.
این نابرابری آشکار در روایتها، ضرورت پرداختن به ابعاد ایرانی این ماجرا را دوچندان میکند.
از همینرو، این کتاب ظرفیت ترجمه و ارائه به زبانهای دیگربهویژه انگلیسی را دارد.
ترجمه این اثر میتواند نقش مؤثری در معرفی نگاه و روایت ایران در یکی از مهمترین پروندههای تاریخ دیپلماسیاش داشته باشد؛ روایتی که تاکنون کمتر شنیده شده یا به حاشیه رانده شده است.
بخش مهمی از ضعف مستندنگاری در ایران به نبود دسترسی به اسناد بازمیگردد.
تاکنون حتی یک صفحه سند رسمی از سوی نهادهای ایرانی درباره این پرونده منتشر نشده است.
نه متن مذاکرات، نه یادداشتها و مکاتبات داخلی، و نه حتی صوت جلساتی که گفته میشود ضبط شده، در اختیار پژوهشگران قرار نگرفته است.
اسناد موجود عمدتاً برگرفته از خاطرات شفاهی افراد درگیر یا دستنوشتههایی است که جنبه رسمی و سندیت حقوقی ندارند.
این در حالی است که طرف آمریکایی، بهواسطه سیاستهای شفافسازی تاریخی، اسناد متعددی از این پرونده را منتشر کرده است.از جمله اسناد تبادل سلاح، نامهنگاریها، صورتجلسات، و همچنین مصاحبههای تاریخ شفاهی با مقامات مرتبط.
این پرونده هنوز هم، پس از گذشت چهار دهه، بکر و پر از ناگفتههایی است که میتواند پاسخ بسیاری از ابهامات موجود درباره دهه ۱۳۶۰ را روشن کند.
درک بهتر از شکلگیری روابط ایران و آمریکا در دوران جنگ، نقش افراد مؤثر در نظام، و تصمیماتی که در شرایط حساس گرفته شده، نیازمند بازخوانی مداوم و دقیق چنین پروندههایی است.
بهویژه همان طور که قبلاً هم عرض کردم نقش چهرههایی مانند صادق طباطبایی، حسن کروبی، آیتالله منتظری، و افرادی چون سیدمهدی هاشمی که به نحوی در آغاز یا افشای ماجرا تأثیرگذار بودند هنوز آنطور که باید واکاوی نشده است.
همینطور نقش کلیدی هاشمی رفسنجانی و جایگاه او در شکلگیری، پیشبرد و مدیریت این مذاکرات، همچنان محل پرسش و تحلیل است.
این تصور که با انتشار یک اثر، پروندهای تاریخی بسته میشود یا موضوعی روشن شده تلقی میگردد، نادرست است.
پروندههایی از این دست، بهدلیل عمق، پیچیدگی و درهمتنیدگیشان با ساختار قدرت و تحولات کلان سیاسی، نیازمند پژوهشهای پیدرپی، گفتوگوهای مستمر و بازخوانیهای چندلایه هستند.
خاصه در دورهای مانند دهه شصت که بسیاری از تصمیمهای بنیادین جمهوری اسلامی در آن اتخاذ شده و ریلگذاری نهادهای حاکمیتی، سیاست خارجی، و ساختار امنیتی کشور در آن انجام گرفته است.
در نهایت، این اثر تلاشی است برای باز کردن یکی از گرههای ذهنی بزرگ در تاریخ معاصر ایران.
گرهای که تنها با روایت یکسویه گشوده نمیشود، بلکه نیازمند حضور سند، صدای افراد مختلف، تحلیل چندجانبه و روایت متکثر است.