نثر قجری برایم فریاد در برابر مدرنیته افراطی است؛ قبلا طنز ننوشته بودم
نویسنده مجموعه طنز «خانم آقای او» به علت انتخاب نثر قاجاری برای این کتاب میگوید: برای من نثر قاجاری یک ترمز محکم و فریاد بلند در مقابل سرعت تکنولوژی و مدرنیته افراطی بود.

به گزارش خبرنگار مهر، «خانم آقای او» مجموعه طنزی است که توسط نشر «میخ» به قلم ریحانه ابراهیمزادگان منتشر شده است.
مجموعهای که با نگاهی انتقادی به مسائل اجتماعی و با زبانی طنازانه و شوخ سراغ این مباحث رفته است.
ابراهیمزادگان که اغلب او را با اشعارش میشناسند در این کتاب نشان داده بر نثر آن هم به طرز قاجاری مسلط است و خواننده را میتواند وارد دنیای متفاوت کند.
نکته جالب اینجاست که ابراهیمزادگان در این کتاب تلاش کرده که نشان دهد در آینده نوعی بازگشت به سنتها اتفاق میافتد و تمام مظاهر فرهنگی با نوعی بازگشت مواجه خواهد شد.
او که خودش میگوید تجربه طنزنویسی نداشته این قالب را به عنوان راهی برای زمانهایی که جدی نوشتن برایش سخت میشود انتخاب کرده است.
ابراهیمزادگان درباره نثر قاجاری این کتاب میگوید: «کشش این نثر برای من چیزی فراتر از علاقه بود، چیزی در حد علمآموزی.»
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید:
*خانم آقای او اول یادداشت مطبوعاتی بود بعد کتاب شد یا از همان زمان که انتشارشان در روزنامه ایران آغاز شد طرحی برای کتاب داشتید؟
خانم آقای او از ابتدا یادداشت نبود، من از اول دلی مینوشتم، برای خودم؛ بعدها پیشنهاد انتشار در روزنامه مطرح شد که باز یک بخشی از روایتها به دلایل مختلف در روزنامه منتشر نمیشدند.
*سوژه کار از کجا به ذهن شما رسید که از پنجره پنجاه سال بعد، امروز را روایت کنید؟
با خودم فکر کردم از کجا میخواهم گوشی شنوا برای حرفهای «خانم آقای او» پیدا کنم درحالی که جامعه امروز در مسیری خلاف عقاید او پیش میرود؟
به نظرم آمد شاید آنها که پنجاهسال بعد، این راه را رفتهاند و بنبستش را دیدهاند احتمالاً مشتاقانهتر میشنوند.
پس یادداشتها را به آینده فرستادم!
*چرا نثر رایج امروز را نثر دوران قاجار قرار دادهاید؟
در واقع من اول میخواستم قاجاری بنویسم!
چون این نثر را خیلی دوست داشتم.
حین نوشتن مضمون شکل گرفت.
انگار برای من نثر قاجاری یک ترمز محکم و فریاد بلند در مقابل سرعت تکنولوژی و مدرنیته افراطی بود.
*اینکه در آینده افراد به سنتهای از دست رفته گذشته بازمیگردند حین نگارش یادداشتها در ذهنتان بود یا وقتی برای کتاب شدن آن اقدام کردید؟
اینکه یادداشتها در نهایت به دست چه کسی میرسند از ابتدا تصمیم من نبود.
به مرور زمان به این نتیجه رسیدم.
*برای رسیدن به زبان چقدر تلاش کردید؟
اولین کتابی که من را به نوشتن نثر قاجاری علاقهمند کرد کتاب «شمسیه لندنیه» سیدعلی میرفتاح بود که هرچند نثری بسیار قوی داشت اما به هرحال به قلم یک نویسنده معاصر نوشته شده بود.
هرچند پیشتر سفرنامههای زنان قاجار را هم خوانده بودم اما بعد از آن به سراغ یادداشتها و سفرنامههای ناصرالدینشاه هم رفتم.
در کل کشش این نثر برای من چیزی فراتر از علاقه بود، چیزی در حد علمآموزی.
*برای ایجاد توهم زبانی در نوشتهها، از منابع قدیمی کمک گرفتید یا بر اساس تصورات خودتان جلو رفتید؟
هردو!
ایده و الهام از منابع قدیمی در نگارش این کتاب قطع نشد اما تصورات شخصی هم مدام دخالت داشتند.
*چقدر از کتاب مربوط به یادداشتهای روزنامه است و چقدر را بعداً نوشتید؟
هیچکدام را بعداً ننوشتم.
در حین و حتی پیش از انتشار یادداشتها در روزنامه، یادداشتهای دیگری هم مینوشتم که میدانستم به درد مطبوعات نمیخورد اما میل به نوشتن داشتم.
وقتی قرار شد یادداشتها به کتاب تبدیل شوند خیلیهایشان بازنویسی شدند.
مثلاً تصویرسازیها و شخصیتپردازیها تقویت شدند.
*کتاب خانم آقای او روایتی طنزآمیز با درونمایه نقد اجتماعی است.
در نوشتن روایتها به اینکه این نقد را بازگو کنید هم فکر کردید یا روایت و بستر آن شما را به سمت بیان این انتقادها حرکت داد؟
در واقع نمیتوانم قاطعانه یکی را انتخاب کنم.
انگار هردو باهم اتفاق افتاد.
همزمان.
*اینکه راوی زن است طبیعتاً به خاطر حضور نویسنده در کتاب است ولی اینکه سوژهها هم زنها بودند به خاطر نویسنده است یا به دلیل روی بورس بودن ماجراهای مرتبط با زنان؟
لزوماً همه اتفاقات و شخصیتها و ماجراها مربوط به زنان نیست اما چون راوی زن است به طور طبیعی انتقادهایش از دنیای خودش است و ارتباطاتش با زنان هم بیشتر و گستردهتر است.
*شما پیش از این کتاب هم تجربه طنزنگاری داشتید یا این اولین تجربه شماست و با توجه به بازخوردها آیا باز هم این مسیر را ادامه میدهید؟
من پیش از «خانم آقای او» هیج وقت طنز ننوشته بودم اما علاقه و درک طنز را داشتم.
حالا گاهی جدی نوشتن برایم سخت است و این مسیر را بسیار دوست دارم.
*بازخوردها درباره این کتاب چگونه بود؟
به لطف خدا بازخوردها خوب بودند.
خانمها بهخصوص خیلی واکنشهای جالبی داشتند و اغلب همان چیزی که مقصود من بود دریافت کرده بودند.
از همه جالبتر دختران جوان بودند و من از این بابت خیلی خوشحالم.