نادرستی قیاس امام خمینی با سیدحسن؛ افتخار زن مسیحی به «جمهور سید» بودن
نویسنده کتاب «روح الامین» گفت: برخی مواقع در ایران هنگام سخن گفتن از جایگاه سیدحسن نصرالله در لبنان، مقایسههایی میان او و امام خمینی(ره) صورت میگیرد که این قیاس چندان درست به نظر نمیرسد.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب - زینب آزاد: کتاب «روح الامین» نوشته الهه آخرتی، اثری تحلیلیمستند و متفاوت درباره شخصیت و اندیشههای سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان است؛ اما آنچه این کتاب را از سایر آثار متمایز میکند، زاویه نگاه آن است.
اینبار نه خبرنگار، نه تحلیلگر، بلکه خود سید مقاومت، راوی داستان زندگیاش است.
کتاب، چکیده بیش از ۱۷۰ ساعت سخنرانی، مصاحبه و گفتوگو با سید حسن نصرالله بوده که با ظرافت و دقت به قلم درآمده است.
آخرتی در این گفتگو درباره نقش سیدحسن نصرالله در منازعات داخلی و وحدت میان شیعیان گفت: «نقش سید حسن نصرالله تنها در تقویت هویت شیعیان خلاصه نشد، بلکه عزت و استقلال ملی لبنان را نیز تحت تأثیر قرار داد.» همچنین در بخش دیگری به قدرتی که حزبالله ایجاد کرده بود اشاره کرد و گفت: «یکی از مقامات اسرائیلی اظهار کرده بود برای تسلط بر لبنان به جای نیروی نظامی، اعزام چند خواننده و مطرب کافی است، به جایگاهی رسید که توانست نخستین شکست بزرگ اسرائیل را رقم بزند.
این دستاورد در جنگ ۳۳ روزه نمود پیدا کرد.»
آخرتی درباره سفرها و حضور سیدحسن نصرالله و ارتباطش با چهرههای ایرانی گفت: «یکی از نمونههای کمتر شنیدهشده، ارتباط ویژه او با آیتالله بهجت بود؛ بهگونهای که در بزنگاههایی حساس، برای تصمیمگیری از او درخواست استخاره میکرد.»
همزمان با اولین سالگرد شهادت سید حسن نصرالله و همراهانش، با الهه آخرتی، نویسنده کتاب «روحالامین» به گفتوگو نشستهایم که بخش اول آن را در ادامه میخوانید:
*با توجه به حضور و شناخت شما از فضای لبنان، ارزیابیتان از شرایط اجتماعی و سیاسی این کشور چیست و جایگاه سید حسن نصرالله را در میان تحولات متعدد لبنان چگونه مشاهده کردهاید؟
لبنان برای من سرزمینی ناشناخته محسوب نمیشود.
این شناخت به دلیل ارتباط نزدیک و مستقیم با مردم لبنان شکل گرفته است؛ بهگونهای که از شهربهشهر و استانبهاستان، حتی محلهبهمحله، روابط خانوادگی و رفتوآمد متقابل وجود داشت.
این تجربه زیست واقعی به من امکان داد تا لبنان را نه صرفاً از بیرون، بلکه از درون و با شناخت ملموس از جامعهاش درک کنم.
ریشه این نگاه به ایران بازمیگردد.
احساس من این بود که در داخل کشور بسیار سخن گفتهایم، چه بهدرستی و چه نادرست، اما کمتر به تأثیر ایران در خارج از مرزها پرداختهایم.
جستوجوی همین تأثیر مرا به لبنان رساند؛ جایی که ظرفیت بسیاری برای بررسی و گفتوگو دارد.
حضور در مناطق مختلف، بهویژه جنوب لبنان و ضاحیه، برای من تجربهای خاص بود.
با وجود تازگی محیط، نوعی آشنایی و نزدیکی احساس میشد، گویی همهچیز بهگونهای در هم تنیده است.
این تجربه زیسته سبب شد نقش سید حسن نصرالله را در جامعه لبنان نهتنها بهصورت شنیدهها، بلکه بهطور عینی لمس کنم.
جایگاه او در میان مردم نقشی ویژه و تأثیرگذار بود؛ از رهبرانی که توانایی ایجاد تغییر در معادلات اجتماعی و سیاسی را به شکلی چشمگیر داشت.
برای نمونه، در کشوری با ۱۵ سال سابقه جنگ داخلی تمامعیار، یک سخنرانی سید کافی بود تا تنشهای ایجاد شده فروکش کند.
در شرایطی که ماهها برای کشاندن لبنان به سمت درگیریهای داخلی برنامهریزی میشد، تنها یک کلام از او میتوانست آتشی برافروخته را خاموش سازد.
هرچند طبیعی است که همه گروهها و جریانهای سیاسی لبنان موافق یا حامی سید حسن نصرالله و مقاومت نباشند، اما آن بخش تأثیرگذار جامعه که موتور محرک حرکتها و تحولات لبنان به شمار میرود، پیوندی عمیق با سخنان و تصمیمهای او داشت.
این واقعیت چیزی بود که از نزدیک شاهد آن بودم و اهمیت جایگاه او را در ساختار سیاسی و اجتماعی لبنان برجسته میکرد.
*با توجه به توضیحات و نقش آرامبخش سخنرانیهای سید حسن نصرالله اشاره کردید، تحلیل شما از شرایطی که او در لبنان رقم زد چیست؟
چه عواملی موجب میشد سخنان او تا این حد بر جامعه اثر بگذارد و فضای ملتهب را آرام سازد؟
همچنین برداشت شخصی شما از این تحولات چه بوده است؟
برخی مواقع در ایران هنگام سخن گفتن از جایگاه سید حسن نصرالله در لبنان، مقایسههایی میان او و حضرت امام خمینی (ره) صورت میگیرد.
با وجود نقش بیبدیل حضرت امام بهعنوان معمار انقلاب اسلامی ایران، این قیاس چندان درست به نظر نمیرسد؛ چرا که شرایط ایران و لبنان اساساً قابل مقایسه نیست.
پیش از شکلگیری جریان مقاومت در لبنان، چه در قالب جنبش اَمل و چه پس از آن حزبالله، وضعیت شیعیان این کشور بهگونهای بود که آنان از محرومترین، منزویترین و بیاعتبارترین اقشار جامعه محسوب میشدند.
فردی که هویت شیعی خود را آشکار میکرد، عملاً امکان اشتغال نداشت و بسیاری از شیعیان برای ادامه زندگی اجتماعی، خود را شبیه به اهل سنت یا مسیحیان معرفی میکردند.
در مناطق شیعهنشین حتی کوچهها بینام و خانهها بدون پلاک باقی میماند تا نوعی فشار و تحقیر اجتماعی اعمال شود.
با آغاز فعالیتهای جریان مقاومت و در نهایت شکلگیری رهبری سید حسن نصرالله، این روند تغییر یافت.
اگرچه دبیرکلی شیخ صبحی طفیلی دورهای کوتاه بود و شهادت سید عباس موسوی نیز مانع استمرار طولانی رهبری او شد، اما عملاً جریان مقاومت به دست سید حسن نصرالله افتاد.
او توانست هویت شیعیان لبنان را بازسازی کند، عزت و اعتمادبهنفس به آنان بازگرداند و این امکان را فراهم آورد که با افتخار از باور و مذهب خود سخن بگویند و در عین حال زندگی شرافتمندانهای داشته باشند.
نقش سید حسن نصرالله تنها در تقویت هویت شیعیان خلاصه نشد، بلکه عزت و استقلال ملی لبنان را نیز تحت تأثیر قرار داد.
کشوری که در نخستین تجاوزات رژیم صهیونیستی آنقدر ضعیف تلقی میشد که یکی از مقامات اسرائیلی اظهار کرده بود برای تسلط بر لبنان به جای نیروی نظامی، اعزام چند خواننده و مطرب کافی است، به جایگاهی رسید که توانست نخستین شکست بزرگ اسرائیل را رقم بزند.
این دستاورد در جنگ ۳۳ روزه نمود پیدا کرد؛ جنگی که نه تنها برای جریان مقاومت، بلکه به نام لبنان در تاریخ ثبت شد.
از همین روست که محبوبیت سید حسن نصرالله تنها به شیعیان محدود نمیشود.
اهل سنت و مسیحیان لبنان نیز او را بهعنوان نماد عزت و بازگشت آبروی ملی میشناسند.
نمونه بارز این همراهی را میتوان در روایت زنی مسیحی دید که با وجود زندگی در مناطق مسیحینشین بیروت، به ضاحیه، منطقه شیعهنشین، مهاجرت کرده و میگوید افتخار زندگیاش آن بوده که خود را جزئی از «جمهور سید» بداند و با افتخار اعلام کند که در کنار او ایستاده است.
چنین تجربههایی نشان میدهد که رهبری سید حسن نصرالله فراتر از یک جریان مذهبی عمل کرده و توانسته جایگاهی ملی در لبنان به دست آورد.
*در ابتدای کتاب «روحالامین» تأکید شده که متن اثر بر اساس سخنرانیهای سید حسن نصرالله تنظیم شده و تمامی مطالب آن برگرفته از کلمات او است که صرفاً از عربی به فارسی ترجمه شدهاند.
با توجه به این نکته، آیا در فرآیند تدوین کتاب، علاوه بر فیلمها و فایلهای صوتی سخنرانیها، از منابع دیگری همچون کتابها، خاطرات یا مصاحبهها نیز استفاده شده است؟
خیر.
کتاب «روحالامین» بر پایه حدود ۱۷۰ ساعت گفتوگو و مصاحبه تدوین شده است و در برخی بخشها نیز، بنا به ضرورت، سخنرانیهای سید حسن نصرالله مشاهده و استخراج شده است.
دو دلیل اصلی برای این انتخاب وجود داشت.
نخست آنکه یکی از مهمترین نقاط قوت سید حسن نصرالله سخنرانیهای اوست؛ سخنرانیهایی که همواره بهعنوان یکی از ارکان و چارچوبهای اصلی محور مقاومت شناخته میشوند.
هر بار که او در جایگاه سخنران حاضر میشد، معادلات سیاسی و میدانی تغییر پیدا میکرد.
حتی زبان بدن و جملات سادهای که در سخنرانیهای او بیان میشد، به سرعت در سطح منطقه و جهان بازتاب مییافت و به شعارهای رایج میان مردم تبدیل میگردید.
نمونهای از این موارد جملهای کوتاه همچون «یک لنگه پا» بود؛ عبارتی که به نماد ایستادگی در برابر اسرائیل بدل شد، زیرا زمان مشخصی برای پاسخ حزبالله تعیین نمیکرد و همین ابهام، پیام ویژهای در خود داشت.
هنوز هم بسیاری از مخاطبان، دلتنگی و اشتیاق خود را به انتظار برای اعلام روز و ساعت سخنرانیهای سید حسن نصرالله بیان میکنند؛ سخنرانیهایی که نمیشد از کنار آنها بهسادگی گذشت.
دلیل دوم این بود که سید حسن نصرالله خود همواره با دقت انتخاب میکند چه موضوعی را مطرح کند یا نکند، چه زاویهای را برگزیند و با چه استدلالی به بیان مطلب بپردازد.
در نتیجه، یافتن راویای که بتوان به همان اندازه متقن و مورد اعتماد سخن بگوید، دشوار بود.
هیچ راویای جز خود سید نمیتوانست از زوایهای که او میپسندد و با دقتی که مد نظر دارد درباره خود او سخن بگوید.
بنابراین بهترین راه این بود که خود سید روایتگر باشد و معرفی خویش را برعهده گیرد.
با این حال، در بزنگاههایی خاص، مانند شهادت سید هادی نصرالله، نیاز به توضیح تکمیلی احساس میشد.
شهادت فرزند دبیرکل حزبالله در خط مقدم، حادثهای طوفانی در فضای عربی بود.
چراکه پیش از آن، در میان رهبران عربی چنین سابقهای وجود نداشت و اغلب، رهبران جریانهای مبارز، فرزندان خود را خارج از میدان نبرد و در آسایش میدیدند.
به همین دلیل، وقتی سید هادی شهید شد، موجی از واکنش در جهان عرب، بهویژه در میان فلسطینیان، شکل گرفت.
سید حسن نصرالله اما هنگام بیان این مسائل با تواضع و بدون خودنمایی سخن میگوید و میکوشد از آنها عبور کند.
در چنین مواردی، برای آنکه اهمیت موضوع بهدرستی درک شود، از تکنیک پاورقی استفاده شد؛ به این معنا که در جایی که سید با تواضع از کنار یک رویداد میگذرد، توضیحات تکمیلی از سوی افراد نزدیک مانند حاج قاسم سلیمانی یا خانواده سید آورده شد تا آن بخشهای ناگفته، روشنتر بیان شود.
بدین ترتیب، کتاب کوشیده است هم روایت مستقیم سید حسن نصرالله را منعکس کند و هم از خلال پاورقیها، ابعاد مغفول و ناگفته ماجرا را کاملتر نشان دهد.
*چه زمانی تصمیم گرفتید نگارش کتاب «روحالامین» را آغاز کنید و روند طیشده برای تدوین و به سرانجام رسیدن این اثر به چه صورت بود؟
تصمیم برای نگارش کتاب «روحالامین» به روزها و هفتههای نخست پس از شهادت سید حسن نصرالله بازمیگردد.
در آن مقطع، همه در شوک و اندوهی عمیق بهسر میبردیم و این پرسش مطرح بود که چگونه میتوان اقدامی درخور انجام داد.
در ابتدا خود را در جایگاهی نمیدیدم که اثری تفصیلی درباره زندگی و بیش از چهار دهه مجاهدت سید حسن نصرالله تألیف کنم، زیرا هر بُعد از حیات او بهتنهایی شایستگی آن را دارد که موضوع کتابهای مستقل قرار گیرد.
با این حال، حدود ده تا دوازده روز پس از شهادت، ایدهای شکل گرفت مبنی بر آنکه بهترین و مطمئنترین راه برای معرفی سید، بازگویی زندگی او از زبان خودش است؛ بهویژه برای مخاطبانی در ایران که شاید بیش از همه با خطابههای پرشور او آشنا بودند، اما عمق زندگی، فراز و نشیبها و روابط خاص شخصی و معنوی او را کمتر میشناختند.
یکی از نمونههای کمتر شنیدهشده، ارتباط ویژه او با آیتالله بهجت بود؛ بهگونهای که در بزنگاههایی حساس، برای تصمیمگیری از او درخواست استخاره میکرد.
چنین لحظاتی نشان میداد که زندگی سید دارای ابعاد پنهانی است که کمتر روایت شده است.
بر این اساس، تدوین کتاب بهگونهای طراحی شد که تصویری نسبتاً جامع و فشرده از زندگی سید حسن نصرالله، از دوران کودکی تا دو هفته پیش از شهادتش، ارائه کند.
مبنا و محور این روایت نیز کلام خود او بود؛ سخنانی که اطمینانبخشترین منبع برای معرفی شخصیت و مسیر زندگیاش به شمار میآمد.
*در کتاب «روحالامین» بارها به سفرهای سید حسن نصرالله به ایران و دیدارهای او با امام خمینی (ره)، حضرت آیتالله خامنهای، آیتالله بهجت و دیگر علما اشاره شده است.
بخشی از این سفرها جنبه کاری داشته و بخشی دیگر صرفاً به دلیل علاقه شخصی او برای دیدار و گفتوگو صورت گرفته است.
چه عواملی سبب میشد سید حسن نصرالله تا این اندازه به این دیدارها اهتمام داشته باشد؟
چرا بسیاری از این مسائل تاکنون مسکوت مانده و کمتر بیان شده بود؟
آیا میتوان گفت اهمیت و حساسیت لبنان در یکی دو دهه اخیر موجب شده که چنین موضوعاتی پررنگتر مورد توجه قرار گیرد؟
یکی از دلایل اصلی مسکوت ماندن بخشی از سفرها و دیدارهای سید حسن نصرالله، شاید کمتوجهی ما به ضرورت بیان یا عدم بیان آنها بوده است.
جالب است بدانیم که یکی از نخستین سفرهای سید به ایران، سفری بود که به ظاهر برای شرکت در یک مسابقه ورزشی بهطور مشخص فوتبال انجام شد.
در همان زمان، جنوب لبنان مورد حمله اسرائیل قرار گرفته بود و جمعیت لبنانی تلاش داشتند خود را به کشورشان برسانند.
این سفرها از منظر ایدئولوژیک معنا پیدا میکرد؛ از نگاه لبنانیها، پیوند مقاومت و هویت آنان با انقلاب اسلامی ایران اهمیت داشت.
همانگونه که پیشتر اشاره شد، هویت و عزت شیعیان لبنان با جریان مقاومت بازسازی شد و این نگاه ایدئولوژیک، مشابه دیدگاههای افرادی چون شهید محمدباقر صدر و امام خمینی، برای سید حسن نصرالله اهمیت ویژهای داشت.
او سفر به ایران را فرصتی میدید برای شناخت مستقیم انقلاب و رهبران آن؛ بهویژه دیدار با حضرت امام و همچنین کسب شناخت از شخصیتهایی مانند آیتالله بهجت.
یکی از ویژگیهای سید توانایی فوقالعاده او در یادگیری زبانها بود.
در کتاب آمده است که وی پس از انقلاب اسلامی ایران، به سرعت زبان فارسی را آموخت و توانست بهخوبی با منابع و افراد ایرانی ارتباط برقرار کند.
این مهارت زبانی باعث شد که هرگاه شورای حزبالله تصمیم میگرفت فردی را برای سفر به ایران و پرسش از نماینده امام درباره مسائل لبنان بفرستد، سید حسن نصرالله انتخاب شود.
خود سید در کتاب میگوید که دو عامل اصلی سبب افزایش سفرهایش به ایران بوده است: نخست علاقه شخصی او به ایرانیها و دوم تسلطش به زبان فارسی که بر ارتباطات و فهم عمیقتر مسائل افزود.
پس از آن، با گسترش ارتباطاتش با آیتالله بهجت و همکاری نزدیک با حاج قاسم سلیمانی، این سفرها و تعاملات بُعد گستردهتری یافت و اهمیت ویژهای در مسیر شخصیتی و رهبری او پیدا کرد.
*در کتاب به روند انتخاب دبیرکل حزبالله لبنان نیز پرداخته شده است.
طبق آنچه در کتاب آمده، انتخاب سید عباس موسوی با فرم و سازوکار ویژهای انجام شد و حتی استخارهای نیز برای این منظور شکل گرفت که پیشنهادش از طرف سید حسن نصرالله بود.
لطفاً درباره این روند و نقش سید حسن در انتخاب سید عباس توضیح دهید.
یکی از نقاط قوت کتاب، پرداختن به روند انتخاب دبیرکل حزبالله لبنان است که خود سید حسن نصرالله آن را بهطور مفصل روایت کردهاند.
سید توضیح میدهد که برخلاف ساختارهای مرسوم که اغلب حول اینکه چه کسی رئیس باشد و چه کسی قدرت بیشتری داشته باشد، اختلافاتی شکل میگیرد، در اینجا اختلاف بر سر قبول نکردن مسئولیت بود.
در این فرآیند، سید عباس موسوی، استاد سید حسن، و خود سید حسن به مدت یک هفته تا ده روز با هم گفتوگو داشتند.
هر دو در برخی لحظات به هم تندی میکردند و اصرار داشتند که نفر دیگر مسئولیت دبیرکلی را بپذیرد، اما هیچکدام تلاش نمیکردند برای تصاحب مقام یا بزرگ کردن نام خود.
اصرار سید عباس برای قبول مسئولیت توسط سید حسن، به تواناییهای شخصی و مدیریتی سید حسن برمیگشت.
او در آن زمان سن و سال کمتری داشت و تازه ازدواج کرده بود، در حالی که سید عباس خانواده بزرگتری داشت و فرزندانش بیشتر بودند.
سید حسن دلیل قبول نکردن مسئولیت را دو عامل میداند: نخست وسعت و اهمیت مسئولیت که با خداترسی همراه است و ترسناک به نظر میرسد و دوم اینکه سید عباس استاد او بود و نمیتوانست به استاد خود امر و نهی کند.
وقتی هیچ راهی برای نتیجهگیری باقی نماند و مردم منتظر بودند، پس از ده روز، سید حسن پیشنهاد داد که برای تصمیمگیری استخاره کنند.
حتی در این مورد هم، سید عباس ابتدا مایل نبود و قصد داشت خودش استخاره کند، سپس به عبادت و نماز پرداخت و پس از استخاره، پیشنهاد سید حسن را پذیرفت.
خاطرهای که در فیلمهای موجود دیده میشود، نشان میدهد که سید حسن هنگام تعریف این موضوع، با خنده و شوخطبعی، شرایط سید عباس را توضیح میداد؛ شخصیتی اخمو و برافروخته که نهایتاً مسئولیت دبیرکلی را پذیرفت.
یک سال بعد، با شهادت سید عباس، دبیرکلی به سید حسن منتقل شد و از آن موقع تا زمان شهادت او، به مدت ۳۲ سال، او دبیرکل حزبالله لبنان بود و ساختار و زیرساختهای حزب بهطور کامل تغییر و تحول یافت.
یکی از اقدامات مهم سید حسن نصرالله در دوره دبیرکلی، پیادهسازی منش و روش رهبری حضرت آیتالله خامنهای در مدیریت حزبالله لبنان بوده است.
آنچه اکنون قابل مشاهده است، موفقیت چشمگیر این رویکرد است؛ بهگونهای که حتی در سالهای اخیر، این شیوه رهبری همچنان در حزب ادامه دارد.
سید حسن همواره به اعضای نزدیک و اعضای حزبالله توصیه میکرد که نگاهشان به ایران و به فرمایشات حضرت آیتالله خامنهای باشد و با دقت به رهنمودها و تصمیمات ایشان توجه کنند.
این شیوه مدیریتی و رهبری، الگویی است که بهطور مستقیم در رفتار و عملکرد حزب و اعضایش تأثیر گذاشته است.
با توجه به این رویکرد، پرسش این است که این منش و روش تا چه اندازه قابلیت استمرار دارد و پس از سید حسن، آیا حزبالله لبنان میتواند به همان میزان قابل اعتماد و استوار باقی بماند؟
در نظر داشته باشیم که این مسئله برای بسیاری از ایرانیها، حتی برای کسانی که تجربه و شناختی نسبی از حوزه دارند، تا حدی گنگ و نامفهوم است.
مثلاً برخی مواقع با این سوال روبهرو میشوند که چرا یک مقام لبنانی یا یک نماینده در مجمع، رأی منفی داده یا رأی ممتنع داده است و این رأی به ضرر ایران بوده است.
واقعیت این است که بسیاری شناخت دقیقی از حزبالله لبنان و جایگاه سید حسن نصرالله ندارند.
باید توجه داشت که حزبالله صرفاً یک حزب است و اداره کشور لبنان به دست سید حسن نیست.
قانون اساسی لبنان مشخص کرده که رئیس جمهور باید مسیحی باشد، و نه هر مسیحی بلکه باید مسیحی مارونی باشد، نخستوزیر باید اهل سنت باشد و رئیس مجلس تنها میتواند شیعه باشد.
در چنین ساختاری، حزبالله و قدرت مقاومت باید به درستی تعریف شوند و رایهای دولتی لبنان به دولت آن کشور مربوط میشود نه حزبالله، که معمولاً هم دولت با مقاومت زاویه دارد.
این یکی از هنرهای سید حسن است که در کشوری که معمولاً هیچ اقدامی به نتیجه نمیرسد، توانسته سازوکار و شاکلهای ایجاد کند که حزبالله و مقاومت بتوانند به راه خود ادامه دهند.
همچنین توصیههای حضرت آیتالله خامنهای و نقش ولایت فقیه در این چارچوب آشکار است.
این نگاه ایدئولوژیک مشخص میکند که حزبالله لبنان تفاوت اساسی با دیگر جریانهای شیعی دارد.
بهعنوان مثال، جنبش امل نیز شیعی است و اهل مقاومت، اما به ولایت فقیه عمل نمیکند، در حالی که حزبالله تمام اعمال و رفتار خود را بر این اساس شکل میدهد.
این جزئیات و کنشها در سطح مجموعه حزبالله لبنان قابل مشاهده است.
برای نمونه، درگیریهایی میان حزبالله و امل رخ داد که آغازگر آن حزبالله نبود، اما حزبالله با قدرت ایستاد.
در یکی از جلسات، سید حسن اشاره میکند که به ایران رفتند و جلسهای برگزار شد که مقام معظم رهبری فرمودند اگر میخواهید دل امام زمان (عج) را شاد کنید، با امل به صلح برسید، زیرا هر دو گروه شیعی هستند و باید کنار هم بایستند تا قوانین کشور بهتر رعایت شود.
حزبالله برای تحقق این هدف فداکاریهای زیادی کرده و چشم بر بسیاری مسائل بسته است؛ نتیجه این کاشتها، اکنون حضور پررنگ اعضای امل در مراسم تشییع سید حسن نصرالله و حمایت آشکار آنها است.
این نگاه ایدئولوژیک، نقش و تأثیر سید حسن را بهخوبی نشان میدهد.
او سالها بر لزوم تبعیت از ایران و ولایت فقیه تاکید کرده و این باور را در جان مردم خود نشاند.
در مراسم تشییع، برخی شیعیان طرفدار حزبالله میگفتند که رسانهها میکوشند تصویر کنند ایران حزبالله را فروخته است، اما کسانی که با سخنرانیهای سید بزرگ شدهاند، میدانند که ایران چنین کاری نخواهد کرد و اعتمادشان به رهبری ایران و سید حسن برقرار است.
حتی اگر روزی، بنا به شرایطی تصمیمی گرفته شود که به ظاهر به ضرر لبنان باشد، این مردم به حکمت رهبران خود و مقام معظم رهبری ایمان دارند.
این مردم که بین دستهای سید بزرگ شدهاند، تصور و تفکر او را درک کرده و با قلب و جان پذیرفتهاند.
با وجود ضربات و تهدیدهای شدید، مانند حمله پیجرها و حذف فرماندهان آن، انسجام و ایستادگی حزبالله ادامه دارد.
سید حسن نصرالله، با وجود همه مشکلات، قادر بود از وقوع جنگ داخلی جلوگیری کند و تصمیمگیری کند، زیرا مردمی که پایه حزبالله هستند، تفکر او را پذیرفته و همچنان پای آن ایستادهاند.
او مانند یک ققنوس است که پس از هر بار سوختن و خاکستر شدن، دوباره سر برمیآورد.
این انسجام و وفاداری مردم، نشاندهنده تأثیر عمیق تفکر و رهبری سید حسن است.
ادامه دارد…