دو محکوم به قصاص بعد از ۱۱ سال بخشیده شدند
در یک رخداد قضایی کمنظیر و تاملبرانگیز، پایانی غیرمنتظره برای یک پرونده جنایی رقم خورد.

کد خبر: 738341 | ۱۴۰۴/۰۷/۰۴ ۲۱:۴۳:۲۱
در یک رخداد قضایی کمنظیر و تاملبرانگیز، پایانی غیرمنتظره برای یک پرونده جنایی رقم خورد.
به گزارش سایت جنایی، دو مرد که به جرم قتل زنی ۸۰ساله به قصاص محکوم شده و ۱۱ سال را در سایه چوبه دار سپری کرده بودند، به دلیل تحول عمیق شخصیتی و رفتار مناسب در زندان، مورد بخشش اولیای دم قرار گرفتند.
این پرونده که در سرمای آذرماه ۱۳۹۴ با وسوسه یک سرقت آغاز و به یک تراژدی تلخ ختم شد، سرانجام با بخشش محکومان، روایتی پیچیده از سقوط و امید برای جبران را به تصویر کشید و متهمان با توجه به گذراندن سالهایی که در انتظار مرگ بودند بهزودی آزاد خواهند شد.
همه چیز از یک شایعه ویرانگر درباره زنی سالخورده و تنها آغاز شد؛ قصهای که دهان به دهان میچرخید و از طلا و جواهرات فراوانی میگفت که در بالشهای خانهاش پنهان کرده بود.
این داستان، برای یکی از دو دوست که به دلیل ورشکستگی و مشکلات خردکننده مالی در آستانه فروپاشی کامل قرار داشت، همچون کورسوی امیدی در تاریکی مطلق بود.
او که نسبت فامیلی دوری نیز با آن پیرزن داشت، این سرقت را تنها راه نجات خود دید و دوست دیگرش را نیز با خود در این نقشه همراه کرد.
در آن شب سرد پاییزی، آن دو مخفیانه وارد خانه مقتول شدند و بیخبر از سرنوشت هولناکی که در انتظارشان بود، دستوپای پیرزن را بستند و در اتاقی حبس کردند.
هدف اولیه آنها تنها یافتن گنج خیالی بود، اما هوشیاری و حافظه پیرزن، مسیر ماجرا را برای همیشه تغییر داد.
در میان بهت و سکوت، زن سالخورده، بهرغم سن بالا و موقعیت وحشتناکی که در آن گرفتار بود، توانست مهاجم آشنا را در تاریکی اتاق بشناسد و نام او را بهآرامی صدا بزند.
همین یک کلمه کافی بود تا فضای سنگین اتاق از دلهره سرقت، به وحشت مرگبار شناسایی شدن تبدیل شود.
این لحظه، آغاز نقطه بیبازگشت ماجرا بود، ترس از لو رفتن و دستگیری، سارقان وحشتزده را به قاتلانی بیرحم تبدیل کرد.
آنها برای پنهان ماندن رازشان، تصمیم گرفتند تنها شاهد جنایت را برای همیشه خاموش کنند.
متهمان در اعترافات تکاندهنده خود پس از دستگیری، شرح دادند که چگونه دستوپای پیرزن را گرفته و او را خفه کردند.
یکی از آنها صراحتاً گفت: «ورشکست شده بودم و مشکل مالی داشتم.
وقتی او ما را شناسایی کرد، کشتیمش تا لو نرویم.»
پس از کشف جرم، تحقیقات پلیسی بهسرعت به شناسایی و دستگیری هر دو متهم منجر شد.
با اعترافات صریح آنها و تکمیل تحقیقات پرونده برای محاکمه به دادگاه رفت.
قضات با بررسی شواهد و با توجه به اینکه هر دو نفر به طور مستقیم در عمل خفه کردن مقتول مشارکت داشتند و تعیین اقدام کشنده نهایی ممکن نبود، هر دو را به جرم مشارکت در قتل عمد به قصاص نفس محکوم کردند.
این رأی در دیوان عالی کشور هم مهر تایید خورد و پرونده در آستانه اجرا قرار گرفت.
با این حال، ۱۱ سال حبس در انتظار اجرای حکم، این دو مرد را دگرگون کرد.
گزارشهای مسئولان زندان حاکی از تغییرات عمیق و مستمر در رفتار و منش آنها بود.
آن دو نهتنها از گذشته خود ابراز ندامت عمیق میکردند، بلکه در عمل هم به افرادی مفید در محیط زندان تبدیل شده بودند؛ آنها با شرکت فعال در برنامههای اصلاحی، فرهنگی و مذهبی، و کمک به سایر زندانیان، ندامت خود را به اثبات رساندند.
در نهایت، همین تحول شخصیتی بود که سرنوشت آنها را تغییر داد و پس از سالها انتظار برای مرگ، فرصت دوباره زندگی را برایشان به ارمغان آورد.
این تصمیم، بار دیگر نشاندهنده اهمیت و تاثیر فرایندهای اصلاحی و تربیتی در سیستم قضایی و گواهی بر این است که حتی در پس تاریکترین جنایات نیز، روزنهای برای بازگشت و جبران وجود دارد.