فرصتهای ایران علیه فشار حداکثری ترامپ/ رونمایی از نقشه جنگی دبیر شورای عالی امنیت ملی در تهران!
در دوره جدید و با روی کار آمدن علی لاریجانی در شعام کمربندها برای اعلام سیاستهای جدید اقتصادی بسته شده است،

سرویس سیاست مشرق- سیاست خارجی آمریکا گروگان زیادهخواهیها و اشتباهات حزبی ترامپ شده است.
چالشهای فراوان داخلی و بینالمللی آمریکا باعث شده تا رؤسای جمهور سالهای اخیر، بهویژه ترامپ، برای فرافکنی و سرپوش گذاشتن بر آنها، کنشگری خود را به خارج از مرزها و تحت فشار قرار دادن بازیگرانی مانند ایران منتقل کنند تا بتوانند با بهرهبرداریهای گوناگون به اهداف خود برسند.
کارزار جدید ترامپ علیه ایران سه وجه هستهای، تحریمهای اقتصادی و تهدیدهای نظامی دارد.
توافقنامه امنیتی عربستان و پاکستان، رسمیسازی یک اتحاد دیرینه است که میتواند امنیت منطقهای را تقویت کند، اما چالشهایی مانند تعارضات احتمالی و نگرانیهای هستهای را نیز به همراه دارد.
این پیمان نشاندهنده تغییر در توازن قدرت خاورمیانه است و نیاز به نظارت دقیق بر تحولات آینده دارد تا پیامدهای آن برای صلح جهانی ارزیابی شود.
نقش آمریکا بهعنوان بازیگری که با هر دو طرف روابط گستردهای دارد بسیار حائز اهمیت است و تأثیرگذاری آن در هالهای از ابهام قرار دارد.
سیاست فشار حداکثری ترامپ
سیاستهای فشار حداکثری ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یکی از استراتژیهای کلیدی واشنگتن در خاورمیانه، همواره با هدف مهار نفوذ منطقهای و هستهای ایران پیگیری شده است.
این سیاست که ریشه در خروج یکجانبه آمریکا از توافق جامع اقدام مشترک (برجام) در سال ۲۰۱۸ میلادی دارد، در دوره اول ریاستجمهوری دونالد ترامپ (۲۰۱۷-۲۰۲۱) به اوج خود رسید و منجر به تحریمهای گسترده اقتصادی، کاهش شدید صادرات نفت ایران از ۲٫۵ میلیون بشکه در روز به کمتر از ۵۰۰ هزار بشکه، و تورم و رکود اقتصادی عمیق در ایران گردید.
با آغاز دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ در ژانویه ۲۰۲۵، این رویکرد نهتنها احیا شد، بلکه با شدت بیشتری پیگیری گردید.
در فوریه ۲۰۲۵، ترامپ با صدور یادداشت امنیت ملی ریاستجمهوری، سیاست فشار حداکثری را بهطور رسمی بازسازی کرد و هدف آن را مسدود کردن مسیرهای ایران برای دستیابی به سلاح هستهای اعلام نمود.
این سیاست، که شامل تحریمهای اقتصادی، حمایت از اقدامات نظامی اسرائیل و تلاش برای انزوای دیپلماتیک ایران است، با فعالسازی مکانیسم ماشه (اسنپبک) در سازمان ملل متحد در هماهنگی با سه کشور اروپایی (بریتانیا، فرانسه و آلمان)، تجاوز نظامی اسرائیل به تأسیسات هستهای و نظامی ایران در ژوئن ۲۰۲۵، و تحریمهای جدید بر شبکههای حملونقل و فروش نفت ایران تا سپتامبر ۲۰۲۵، تشدید یافته است.
در این بین، بررسی عمیق نشان میدهد که هرچند فشار حداکثری ترامپ تهدیدهای جدی اقتصادی، نظامی، دیپلماتیک و داخلی برای ایران ایجاد کرده، اما همزمان فرصتهایی برای تقویت انسجام داخلی، گسترش دیپلماسی با قدرتهای شرقی و بهرهبرداری از نارضایتیهای جهانی فراهم آورده است، بهنحوی که مقاومت استراتژیک ایران میتواند معادلات را به نفع خود تغییر دهد.
ابعاد اقتصادی سیاست فشار حداکثری
سیاست فشار حداکثری ترامپ بیش از هر چیز بر محور اقتصادی متمرکز است و هدف آن انزوای مالی ایران از طریق تحریمهای هدفمند بر فروش نفت و شبکههای حملونقل است.
بر اساس دادههای وزارت خارجه آمریکا، تا ژوئیه ۲۰۲۵، تحریمهای جدید بر شرکتهای چینی، اماراتی و هنگکنگی مرتبط با صادرات نفت ایران اعمال شده که منجر به کاهش درآمدهای ارزی ایران شده است.
علیرغم رکوردزنی تولید نفت ایران به سطح ۴۶ ساله (حدود ۳٫۵ میلیون بشکه در روز)، صادرات واقعی به دلیل تحریمها به کمتر از یک میلیون بشکه محدود شده است.
این امر تورم مزمن (بالای ۴۰ درصد) و بیکاری (حدود ۱۲ درصد) را تشدید میکند و تولید ناخالص داخلی (GDP) ایران را—طبق پیشبینیهای صندوق بینالمللی پول—به نصف وضعیت پیش از تحریمها میرساند.
شواهد تاریخی دوره اول ترامپ که اقتصاد ایران را با رکود ۷ درصدی مواجه کرد، این تأثیر را تأیید میکند.
با این حال، از زاویه فرصتها، تحریمها میتوانند محرکی برای اقتصاد مقاومتی باشند.
ایران با گسترش تجارت غیرنفتی با چین (افزایش ۳۰ درصدی حجم تجارت دوجانبه در ۲۰۲۵) و روسیه (توافقهای تهاتری در چارچوب بریکس)، مسیرهای دور زدن تحریمها را هموار کرده است.
وابستگی کمتر به دلار از طریق استفاده از یوان و روبل، نهتنها تهدید را خنثی میکند، بلکه ایران را به هاب ژئوپلیتیکی شرق تبدیل مینماید.
ابعاد نظامی و امنیتی
از منظر نظامی، سیاست ترامپ با حمایت از تجاوز نظامی اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵ (جنگ ۱۲ روزه) به اوج رسید.
ترامپ این اقدام را ضروری برای امنیت منطقه خواند و حتی حملات هوایی آمریکا به تأسیسات هستهای را پیگیری کرد؛ با این حال، آمریکا و اسرائیل در تجاوز نظامی به ایران به اهداف مهم خود دست نیافتند، زیرا این تجاوز نظامی، برخلاف انتظارها، موجب افزایش انسجام ملی در ایران شد و در عین حال انتقادات جهانی به تجاوز صهیونیستی از سوی سازمان ملل و کشورهای غیرمتعهد را افزایش داد.
این در حالی است که هماکنون ایران با افزایش غنیسازی اورانیوم به ۶۰ درصد (نزدیک به سطح تسلیحاتی)، اهرم بازدارندهای در اختیار دارد که میتواند در مذاکرات آینده از آن استفاده کند.
ابعاد دیپلماتیک و ژئوپلیتیکی
فعالسازی مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپایی در هماهنگی با آمریکا، منجر به بازگشت تحریمهای سازمان ملل (قطعنامه ۲۲۳۱) شد که ممنوعیت فروش سلاح و محدودیتهای بانکی را احیا خواهد کرد.
با این حال، از زاویه ژئوپلیتیکی، نارضایتی جهانی از ترامپ، مانند سیاستهای یکجانبه در اوکراین، فرصتی برای ایران است، زیرا بهرهبرداری از این شکافها با دیپلماسی فعال میتواند حمایتهای شرقی را به فرصتی استراتژیک تبدیل کند.
در مجموع، سیاست فشار حداکثری ترامپ در دوره دوم با اجزای اقتصادی (تحریمهای نفتی)، نظامی (حملات اسرائیل)، و دیپلماتیک (مکانیسم ماشه)، تهدیدهای ساختاریافتهای برای ایران ایجاد کرده که اقتصاد، امنیت و جایگاه بینالمللی آن را به چالش میکشد.
با این حال، شواهد نشان میدهد که مقاومت ایران—از افزایش غنیسازی تا دیپلماسی شرقی—میتواند این سیاست را به فرصتهایی برای تحول تبدیل کند.
نباید از یاد برد که تسلیم در برابر فشار هزینهای بالاتر از جنگ دارد، اما استراتژی هوشمندانه مانند اقتصاد مقاومتی میتواند تعادل قدرت را بازسازی کند.
از اینرو، رویکرد ترامپ هرچند تهاجمی است، اما معادلاتی پویا ایجاد کرده که ایران میتواند با بهرهگیری از زوایای ژئوپلیتیکی، به نفع خود هدایت نماید.
دوره دوم ترامپ چالشهای جدی برای ایران ایجاد کرده، اما فرصتهایی برای مقاومت و دیپلماسی وجود دارد.
سیاست فشار حداکثری ممکن است به مذاکره منجر شود، اما خطر تشدید تنشها هم به همان میزان بالاست.
یکی از راهکارهای ایران برای عبور از دوره کنونی، اتخاذ استراتژیهای خلاقانه و منطبق با شرایط است.
اتخاذ سیاست ابهام استراتژیک، یکی از روشهایی است که میتواند محاسبات طرفهای مقابل را به اشتباه بیاندازد.
البته، به موازات آن، انجام یکسری اقدامات منسجم و هماهنگ در سطح حاکمیت برای این منظور ضروری است.
پیوستن به ائتلافهای نوظهور در کنار گسترش همکاری با چین و روسیه میتواند نهتنها پیامدهای تحریمها را کاهش دهد، بلکه لزوماً منجر به شکلگیری نظم جدیدی گردد.
داشتن ابتکار عمل در سیاست خارجی، سیال بودن راههای دور زدن تحریمها، بستن پیمانهای ارزی و پولی جدید با سایر کشورها و اقداماتی از این دست میتواند راههای مقابله با کارزار فشار حداکثری باشد.
دیپلماسی فعال و عملیاتی، پیشرفت در فناوریهای روز نظامی و دفاعی، از پیشنیازهای لازم برای ایستادگی و موفقیت در برابر زیادهخواهیهای آمریکا و اروپا خواهد بود.
داشتن ایدههای ترکیبی در میدان و دیپلماسی میتواند قدرت آفندی کشور را ارتقا بخشد و از آن بهعنوان قدرت چانهزنی در مناسبات و معادلات بهرهبرداری کرد.
در دوره جدید و با روی کار آمدن علی لاریجانی در شعام کمربندها برای اعلام سیاستهای جدید اقتصادی بسته شده است، مسیری که تهران آن را یکبار رفته و با همه مختصات آن اشنایی دارد، دیدار دبیر شورای امنیت ملی با اتاق بازرگانی نمایی از این افق در دسترس است، در این مسیر با هوشمندی و ظرافت میتوان راههای زیادی را باز کرد، صبر و حوصله مهمترین رکن این مرحله است!