ایران دست آمریکا را خوانده است
به گزارش مشرق، امیرعباس نوری، فعال رسانه در تلگرام نوشت:
بیایید صادق باشیم؛ ایران برای اینکه با طرف آمریکایی و اروپایی به یک توافق مطلوب برسد، چکار باید میکرد؟
در مذاکرات غیرمستقیم با دولت آمریکا، ایران حسن نیت خود را نشان داد.
برای فعال نشدن مکانیسم ماشه نیز ایران هر آنچه میتوانست انجام داد.
ایران حتی پیشنهادات روسیه و فرانسه را پذیرفت.
مکرون قول داده بود در صورتی که ایران با آژانس درباره بازرسی از تاسیسات هستهای و ارائه اطلاعات درباره ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد خود توافق کند، فرانسه مانع فعالسازی مکانیسم ماشه خواهد شد.
ایران نیز پذیرفت و عراقچی و گروسی در قاهره این توافق را امضا کردند اما تنها چند روز پس از این توافق، مکرون در گفتوگو با کانال ۱۲ رژیم صهیونیستی گفت مکانیسم ماشه قطعا فعال خواهد شد.
خب!
ایران برای توافق هستهای با دولت آمریکا و توافق با ۳ کشور اروپایی برای جلوگیری از فعالسازی مکانیسم ماشه، هر آنچه را لازم بود، انجام داد اما همه شاهد بودند آمریکا در جریان «مذاکرات غیرمستقیم با ایران» و اروپا در قبال «توافق با آژانس در قاهره و ماجرای مکانیسم ماشه»، مطلقا حاضر به توافق با ایران نیستند.
در واقع ایران هر آنچه را برای توافق با آمریکا و اروپا لازم بود، انجام داد و در طرف مقابل، آمریکا و اروپا هر آنچه را برای عدم توافق با ایران لازم بود، انجام دادند.
بنابراین کسی نمیتواند در این واقعیت تردید وارد کند که نه آمریکا و نه اروپا، در شرایط فعلی تمایلی برای توافق با ایران ندارند.
آمریکا اگر به دنبال حل و فصل موضوع هستهای ایران از طریق مذاکره بود، در میانه مذاکرات عراقچی و ویتکاف، دستور حمله به ایران نمیداد.
آنچه عراقچی و ویتکاف در ۵ دور مذاکره پیرامون آن صحبت کرده و به جمعبندی رسیدند، یک مسیر هموار برای توافق ایجاد کرده بود.
هم چارچوب مذاکرات مشخص شده بود و هم راهکارها و سازوکارهای توافق در دسترس بود.
بنابراین بدون شک اگر دولت آمریکا ارادهای برای توافق داشت، شاید اکنون این توافق حاصل هم شده بود.
اما آنچه بامداد ۲۳ خرداد رقم خورد، به وضوح نشان داد ترامپ در واقع، تمایلی به حصول توافق و حل و فصل موضوع هستهای ایران از طریق مذاکره ندارد.
رفتار دولت آمریکا پس از توقف جنگ نیز همین را نشان داد.
آمریکاییها پس از جنگ، حتی یک گام جلوتر آمدند و خواستار محدود شدن توان دفاع موشکی ایران شدند!
حقیقتا کدام انسان عاقل و سالمی است که این شواهد را ببیند و همچنان نسبت به مذاکره با آمریکا و حصول یک توافق مطلوب امیدوار باشد؟
ماجرا مشخص است. ترامپ به دنبال مذاکره و توافق نیست.
او آنچه را میخواهد، چندینبار به صورت علنی مطرح کرده: تسلیم ایران!
هم اصرار دولت آمریکا بر تعطیلی برنامه هستهای و از بین رفتن ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد غنیشده و هم محدودشدن برد موشکهای ایران، در راستای به تسلیم کشاندن تهران مطرح شده است.
بنابراین در شرایط جنگی، این خواستهها نه به معنای شروط حصول یک توافق، بلکه به معنای شرایط تسلیم ایران است.
۳ کشور اروپایی در ماجرای فعالسازی مکانیسم ماشه نیز نشان دادند در عمل از سیاستهای آمریکا تبعیت میکنند.
طی ۱۰ سال گذشته، اروپا نسبت به ایران دیگر چه باید میکرد تا ثابت شود انگاره استقلال اروپا از آمریکا یک توهم و تصور خیالی است؟
بنابراین سیاست طرف مقابل، به تسلیم کشاندن ایران است.
اما درباره گزاره تسلیم نیز چند نکته مهم وجود دارد.
اول اینکه فرمت مساله هستهای کاملا دگرگون شده است.
قبلا چارچوب مساله هستهای ایران اینگونه بود که در ازای پذیرش یکسری محدودیتها در برنامه هستهای (نظیر آنچه در برجام رخ داد)، طرف مقابل باید تحریمها را لغو میکرد اما دولت ترامپ مطلقا قائل به این قاعده نیست.
چه قبل از جنگ ۱۲ روزه و چه پس از آن، هیچگونه شواهدی مبنی بر پذیرش این قاعده توسط دولت ترامپ مشاهده نشده است.
رفتار آمریکا و ۳ کشور اروپایی در ماجرای مکانیسم ماشه نیز نشان میدهد در سیاستگذاری غرب علیه ایران، موضوع تشدید تحریمها مطرح است و نه لغو آنها.
بنابراین اکنون در طرف مقابل، گزاره توافق جای خود را به تسلیم ایران داده است.
پیداست از نظر دولت آمریکا، تعطیلی برنامه هستهای ایران و حتی تحدید برد موشکهای ایران، بخشی از مختصات تسلیم است و نه توافق.
بنابراین برای یک بار هم که شده، باید نگرشها نسبت به موضوع مذاکره با آمریکا، بهروزرسانی شود.
اما نکته دوم؛ حد یقف آمریکا کجاست؟
آیا صرفا به تعطیلی برنامه هستهای و تحدید برد موشکهای ایرانی اکتفا میکند؟
حتی اگر به فرض محال، ایران برنامه هستهای خود را تعطیل و برد موشکهای خود را تا ۵۰۰ کیلومتر کاهش دهد، آیا آمریکا به همین بسنده میکند؟
قطعا خیر!
تسلیم یک فرآیند توقفناپذیر و سیریناپذیر است.
بدون تردید آمریکاییها سراغ دیگر موضوعات نیز خواهند رفت.
بنبست آمریکایی
دولت آمریکا نه اکنون، بلکه بامداد جمعه ۲۳ خرداد عملا میز مذاکره را بمباران کرد.
رفتار آمریکاییها پس از توقف جنگ نیز نشان میدهد از نظر آنها دیپلماسی و مذاکره یک موضوع تمامشده است.
طرف آمریکایی فعلا به گونهای رفتار میکند که نشان دهد گزینه نظامی را یک راهحل موثر در مقابل ایران میپندارد اما واقعیت این است که گزینه نظامی مطلقا راهحل نیست.
دستکم جنگ تحمیلی ۱۲ روزه نشان داد آنچه نتانیاهو به ترامپ قالب کرده، صرفا موهوماتی است که پایه آن، منافع شخص نتانیاهو برای تضمین بقای او در قدرت است.
افشای برخی واقعیتهای جنگ ۱۲ روزه نیز نشان میدهد دستورکار اول تیم نتانیاهو، القای موجه و معتبر بودن گزینه نظامی نزد ترامپ است.
به عبارتی نتانیاهو ترامپ را متقاعد کرده حمله نظامی به ایران، راهحل تحقق اهداف دولت آمریکا در قبال ایران است.
اما واقعیات جنگ ۱۲ روزه قابل کتمان نیست.
هر چند آمریکا و رژیم صهیونیستی توانستند با یک غافلگیری ناجوانمردانه، تعدادی از فرماندهان ارشد نظامی ایران را ترور کنند و تاسیسات هستهای ایران را مورد هدف قرار دهند اما آیا هدف واقعی آنها از به راه انداختن این جنگ، همین بود؟ خیر!
هم مقامات رژیم صهیونیستی و هم مقامات دولت آمریکا صراحتا اعلام کردند هدف نخست آنها، تغییر نظام سیاسی ایران بود و البته هدف بعدی نیز، چندپاره کردن و تجزیه ایران، در سایه خلأ قدرت سیاسی.
واقعیات جنگ ۱۲ روزه اما نشان داد این هدفگذاری آن هم از طریق حمله نظامی، یک توهم است، چرا که مبانی این سناریو در جنگ ۱۲ روزه مخدوش شد.
اولا ایران نشان داد از یک ساختار سیاسی مستحکم برخوردار است.
ثانیا قدرت آفندی ایران بسیار موثر است و سانسور حملات ایران به سرزمین اشغالی فلسطین، شاهدی بر این واقعیت است.
از همه مهمتر، جامعه ایرانی نیز با این موضوع همراهی و همکاری نمیکند.
رهبر انقلاب شامگاه سهشنبه، اجمالا سناریوی ترامپ و نتانیاهو در جنگ ۱۲ روزه را مورد اشاره قرار دادند.
ترور فرماندهان نظامی و مقامات سیاسی موثر، آشوب و سپس براندازی نظام سیاسی ایران فرآیندی بود که آمریکا و رژیم صهیونیستی برای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه طراحی کرده بودند.
البته رهبر انقلاب به این نکته مهم هم اشاره کردند که آمریکا و رژیم صهیونیستی برای پس از تغییر نظام سیاسی در ایران هم برنامهریزی کرده بودند که قطعا سناریوی آنها تجزیه ایران بود.
نکته مهمی که رهبر انقلاب درباره شکست این پروژه آمریکایی - اسرائیلی مطرح کردند، نقش انسجام و همبستگی ملی بود که به تعبیر ایشان، عامل کلیدی در شکست پروژه دشمن بود.
ایشان روی این مهم هم تاکید کردند که این همبستگی و انسجام اجتماعی اکنون نیز در کشور برقرار است و ایران امروز و فردا، همان ایران ۲۳ خرداد است.
در اینجا باید به این نکته مهم اشاره کرد که قطعا یکی از دلایل همبستگی مردم ایران و ایستادگی آنها در کنار نیروهای مسلح برای مقابله با تهاجم دشمن متجاوز، اعتماد به سیاستهای ایران و تایید این سیاستها بود.
افکار عمومی ایران دید جمهوری اسلامی، با وجود رفتاری که ترامپ نسبت به برجام انجام داد، با حسن نیت وارد مذاکره با دولت ترامپ شد.
با این حال پس از ۵ دور مذاکره میان طرفین، تناقض و تزلزل در مواضع طرف آمریکایی آشکار شد و نهایتا همه دیدند در حالی که قرار بود ۲۵ خرداد دور ششم مذاکرات برگزار شود، با چراغ سبز ترامپ، رژیم صهیونیستی به ایران حمله کرد.
یعنی در واقع جامعه ایران به وضوح دید طرف آمریکایی چگونه به حسن نیت ایران پاسخ داد.
اکنون نیز همین گزاره موجود است.
ایران هر آنچه باید انجام میداد تا از فعال شدن مکانیسم ماشه جلوگیری کند، انجام داد.
ایران حتی با وجود سیاسیکاری گروسی و حمله به تاسیسات خود، با آژانس وارد مذاکره شد و با توافق قاهره، به درخواست تروئیکای اروپا برای بازرسی از تاسیسات هستهای و ارائه اطلاعات درباره ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد خود چراغ سبز نشان داد ولی در مقابل حسن نیت ایران، طرف اروپایی مجددا خلف وعده کرد و از قطعی بودن فعالسازی مکانیسم ماشه گفت، لذا همانند مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا، افکار عمومی در قبال فعالسازی مکانیسم ماشه، شاهد حسن نیت جمهوری اسلامی و بدعهدی طرف مقابل بود.
قطعا این نکته در تقویت همبستگی و انسجام ملی در برابر دشمن موثر است.
بنابراین در کنار استحکام نظام و قدرت آفندی، انسجام اجتماعی نیز از جمله مبانی شکست پروژه دشمن است.
اکنون همه این شرایط و ظرفیتها در ایران موجود است.
ضمن اینکه پس از توقف جنگ، ایران اقدامات موثری هم در حوزه آفندی و هم پدافندی انجام داده است.
بنابراین کاملا پیداست گزینه نظامی منجر به آنچه ترامپ و نتانیاهو در پی آن هستند، نخواهد شد.
این البته به معنای منتفی بودن گزینه نظامی علیه ایران نیست اما واقعیت مهم این است که اکنون شرایط ایران برای تحقق اهداف اصلی ترامپ و نتانیاهو در استفاده از گزینه نظامی علیه ایران فراهم نیست.
بنابراین پیداست گزینه نظامی نیز آنگونه که آمریکا و رژیم صهیونیستی میپنداشتند، یک راهحل موثر نیست.
بر همین اساس میتوان گفت سیاست آمریکا در قبال ایران، دچار بنبست شده است.
سیاست واقعبینانه
ایران هر آنچه را باید برای توافق عادلانه با آمریکا و اروپا انجام میداد، انجام داد.
اینک نیز با بیانات رهبر انقلاب، مشخص شده جمهوری اسلامی هر تصمیمی را که باید برای مقابله با خطرات و تهدیدات مطرح شده علیه ایران باید میگرفت، اتخاذ و عملی کرده است.
ایران از طریق توافق با آژانس ثابت کرد طرفی که ارادهای برای دیپلماسی و مذاکره و توافق ندارد، تروئیکای اروپا و آمریکاست.
از سوی دیگر با ایستادگی مقابل زیادهخواهی طرف غربی، ملاحظات امنیتی مربوط به تاسیسات هستهای و ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد خود را رعایت کرد.
در کنار این اقدامات، ایران با رد پیشنهاد گستاخانه تحدید برد موشکهای خود، نشان داد به همه الزامات مربوط به حفظ قدرت دفاعی و توان بازدارندگی خود در شرایط فعلی پایبند است.
به عبارتی ایران همزمان با نشان دادن اراده خود برای مذاکره و توافق، در برابر خواستههای مشکوک و زیادهخواهیهای غرب مقاومت کرد.
این سیاست ایران نشان داد برخلاف برخی تصورات غیرواقعبینانه و خطرناک در داخل کشور، محاسبات نظام واقعبینانه و مبتنی بر ادراک دقیق نسبت به مختصات و وجوه شرایط فعلی است.
جمهوری اسلامی ایران دست آمریکا را خوانده است.
دولت آمریکا به دنبال آن بود از طریق تروئیکای اروپا و استفاده از اهرم مکانیسم ماشه، ایران را وارد یک دام خطرناک امنیتی کند.
در واقع آنها امیدوار بودند ایران برای جلوگیری از فعالسازی مکانیسم ماشه، تا قبل از ۶ مهر، یعنی موعد معین فعالسازی مکانیسم ماشه، اجازه حضور بازرسان آژانس در تاسیسات هستهای را داده و اطلاعات لازم درباره ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد را ارائه کند.
با توجه به رفتار غیراخلاقی و بدعهدی دولت فرانسه در قبال توافق ایران و آژانس، تردیدی وجود ندارد در صورت اجرای این خواستهها توسط ایران قبل از ۶ مهر، اروپاییها مطلقا در تصمیم خود برای فعال کردن مکانیسم ماشه تجدیدنظر نمیکردند.
به عبارتی، آنها هم به اطلاعات مهم مورد نیاز خود درباره برنامه هستهای ایران میرسیدند و هم با فعالسازی مکانیسم ماشه، تحریمهای شورای امنیت را مجددا علیه ایران اجرایی میکردند.
این دام بزرگی بود که آمریکا از طریق ۳ کشور اروپایی برای ایران چیده بود.
اینکه ایران اسیر این دام نشد، ۲ نکته را نشان میدهد: نخست: ایران بخوبی از ماهیت سیاست آمریکا علیه خود مطلع است و فریب پیامها و واسطهها را نمیخورد.
دوم: ایران شرایط فعلی و خاصه، مختصات میدانی مواجهه آمریکا و رژیم صهیونیستی را میداند.
بویژه مقامات جمهوری اسلامی در ماجرای مکانیسم ماشه نشان دادند نسبت به الزامات و ملاحظات امنیتی توان بازدارندگی خود کاملا مطلع هستند.
در مجموع ایران نشان داد کاملا هوشیار است.
چه در مسیر دیپلماسی و چه در میدان نظامی، ایران از موضع قدرت رفتار کرده است.
اگر میگوییم دولت آمریکا با حمله ۲۳ خرداد تصمیم خود را درباره ایران گرفته است، ایران نیز پس از توقف جنگ بویژه در جریان ماجرای مکانیسم ماشه، نشان داد تصمیم خود را درباره مواجهه با آمریکا گرفته است.
از همین رو میتوان گفت رفتار ایران بویژه مواضع اخیر رهبر انقلاب، نقش مهمی در محاسبات طرف مقابل از سیاستهای ایران داشته است.
اگر از این منظر، بیانات رهبر انقلاب آنالیز شود، پیداست سخنان ایشان حاوی پیامهای بسیار مهمی برای طرف آمریکایی است.
یکی از این پیامها، ایستادگی و مقاومت ایران در مقابل نقشهها و سناریوهای آمریکاست.
اگر طرف آمریکایی تصور کرده است جنگ تحمیلی ۱۲ روزه یک نقطه عطف در سیاستهای ایران در مقابل آمریکا خواهد بود، ایران در مقابل نشان داده به دنبال اثبات این واقعیت به طرف آمریکایی است که گزینه نظامی نهتنها یک راهحل نیست، بلکه یک خطای محاسباتی استراتژیک در قبال ایران است.
یکی دیگر از پیامهای بیانات رهبر انقلاب، استحکام نظام اسلامی در مقابل فشارها و تهدیدات طرف مقابل است.
ترامپ فاقد قوه عاقله لازم برای فهم واقعیات مربوط به جمهوری اسلامی و رفتار مردم ایران است.
رهبر انقلاب در بیانات شامگاه سهشنبه تاکید کردند رئیسجمهور آمریکا هنوز جمهوری اسلامی و مردم ایران را نشناخته است.
اینکه ترامپ در میانه جنگ با گستاخی از تسلیم ایران سخن گفته، نشانهای از همین عدم شناخت است.
دستکم تا حالا همه شواهد حاکی از شکست محاسباتی ترامپ است.
او نه در جنگ توانست به اهداف خود برسد، نه در ماجرای مکانیسم ماشه.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.