آبرنگی از کلمات درباره دوستی
نویسنده عامدانه و با آگاهی کامل کلمهها را به آبرنگ رقیقی از اندوه و ترس توأمان آغشته باشد اما هر چه پیش میرویم ترس و غم رنگ میبازد و شوخطبعی کودکانهای جای آن را میگیرد.

به گزارش خبرنگار مهر، آناهیتا آروان نویسنده و مدرس داستاننویسی در یادداشتی درباره کتاب «گرگ بزرگ و گرگ کوچک» که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده نکاتی را درباره این کتاب نوشته است که در ادامه میخوانید:
دوستی مضمون تکراری کتابهای کودک و نوجوان است.
دوستیهای درست، دوستیهای نادرست، دوستیهایی با پیامدهایی دلپذیر و دوستیهایی که به نتایجی هشداردهنده و عبرتآموز میرسند.
این مضمون دمدستی اما پرکاربرد در کتاب «گرگ بزرگ و گرگ کوچک» نیز تکرار میشود اما آنچه مخاطب را وادار به درنگ بیشتر میکند چیست؟
در ترجمه داستان کودک آنچه پیش و بیش از همه اهمیت دارد حسن انتخاب است و محبوبه عسگری دست به انتخابی هوشمندانه زده است.
کتاب، جزئیات قابل توجهی دارد.
نسخه اصلی را که میخواندم (به زبان فرانسه) به نظرم میرسید لابهلای واژههای خوشآهنگ بادی سرد میوزد و تهرنگی از شاعرانگی و افسوس پشت جملهها نشسته است.
به این میماند که نویسنده عامدانه و با آگاهی کامل کلمهها را به آبرنگ رقیقی از اندوه و ترس توأمان آغشته باشد اما هر چه پیش میرویم ترس و غم رنگ میبازد و شوخطبعی کودکانهای جای آن را میگیرد و مترجم علاوه بر انتخاب درست، در حفظ و انتقال اتمسفر اصل اثر نیز موفق عمل کرده است.
قصه با پایانِ تنهایی آغاز میشود.
حضور دیگری حتی از نوع کوچک و کمرنگش در هر حال نوعی هجوم است، نفی منِ مطلق است و قلمرو «خود» را تهدید میکند.
گرگ کوچک با همه کوچکیاش قلمرو گرگ بزرگ را به خطر انداخته است.
به محض اینکه سر و کلهاش از دور پیدا میشود پرسشهای جورواجور و خیالات ناجور و کج و کوله با خودش میآورد: این تازهوارد دوست است یا دشمن؟
آمدنش فرصت است یا تهدید؟
گرگ بزرگ بدجنس است؟
خودخواه است؟
رئیس است و میترسد اختیاراتش از دست برود؟
گرگ کوچک هیولای فرصتطلبی است که خودش را به موشمردگی زده است؟
این سوءظن سرانجام به کینه و دشمنی خواهد کشید؟
او سرانجام بزرگ و بزرگترخواهد شد و گرگ بزرگ را خواهد بلعید؟
یا دوست خواهند شد؟
اما تصویرگری حکایت دیگری دارد.
کتاب در قطع سخاوتمندانه چاپ و منتشر شده و تصویرگر مجال داشته تا با در نظرگرفتن دوصفحه در کنار هم، بومی بزرگتر در اختیار بگیرد و با رنگهای دلخواه درخشان لیلیکنان به تمام جهتها بدود و بعد با طرحی خطخطیوار شبیه به اسکیس، گرگ بزرگ تیرهاش را در بستر رنگهای شفاف خلق کند.
انحنای اندام قناس گرگ بزرگ و پرانتزی ایستادنش و دستهایی که اغلب پشت سر قلاب کرده نوعی سادهلوحی کودکانه به او بخشیده و نشان میدهد که به اندازه مخاطب دچار سردرگمی و درماندگی شده و درست نمیداند باید بترسد یا خوشحال باشد.
او کتاب آبیاش را نیمهخوانده رها کرده و آن را با صفحات گشوده و وارو روی چمنها برگردانده است چون گرگ آبی کوچولو سر و کلهاش از دور پیدا شده (به تعبیر نویسنده مثل یک نقطه) پس شاید او که از راه میرسد خودش کتاب تازهای است «در انتظار خوانده شدن».
به نظرم حتی یکرنگی رنگ کتاب و رنگ گرگ کوچک اتفاقی نیست.
پس اگر فرض کنیم که ترس و کجخیالی متن داستان در یک کفه نشسته، تصویرگری شوخ و شنگ با مهربانی رنگارنگش در کفه دیگر است تا دو بال شاهین ترازو را متعادل نگه دارد.
طرح روی جلد در مقایسه با تصاویر کلی مایوسکننده است.
روی جلد، صورتی چرکی دارد که میتواند مخاطب کودک را پس بزند یا حتی مخاطب بزرگسال را به ویژه این فونت و گرافیک عنوان فارسی که تلاش کرده سلیقه به خرج بدهد و با طرح و رنگ گرگها هماهنگ باشند اما نتیجه معکوس شده و عنوان فارسی طرح جلد را خفه کرده و از ریخت انداخته است در حالیکه در نسخه اصلی، عنوان، کرممات است روی زمینه صورتی که به سهم خودش به فانتزی تصاویر تکاپو بخشیده است.
ای کاش در عنوانبندی خلاقیتی به خرج نمیدادند و وفادارانه عمل میکردند.
اما به محض اینکه کتاب را باز میکنیم فرم و فضاهای هیجانانگیز با تپهها و افقهای دور و نزدیک گشادهدستانه از هر طرف سرریز میشوند.
در مجموع «گرگ بزرگ و گرگ کوچک» از آن کتابهای خواندنی است که اگر بختیار باشد ممکن است در فهرست کتابهای پرخواننده و ماندگار قرار بگیرد.
اما نکتهای دیگر؛ نویسنده و تصویرگر هر کدام جداگانه کارشان را به کسی تقدیم کردهاند.
الیور تالک تصاویر کتاب را به لنا تقدیم کرده که برای ما چیزی به متن اضافه نمیکند اما نویسنده نوشته: «برای تئو و سیمون، گرگهای کوچک ما» که این یکی مهم است.
نمیدانم نادیده گرفتن این جمله تصمیم که بوده و باز نمیدانم چرا چنان بیاهمیت جلوه کرده که در ترجمه آن را برداشتهاند اما در هر حال از نظر من حذف همین جمله به ظاهر ساده اشتباه است و بخشی از فهم اثر را مخدوش میکند.
«گرگ بزرگ و گرگ کوچک» برای بچههایی که خواهر یا برادر کوچکتری دارند قصه آشناتری است.