شکست عشقی و قتل پدر
سه هفته قبل بود که بر سر هزینه مواد با پدرم دعوایم شد و از آنجایی که از او کینه هم به دل داشتم او را مورد ضرب و جرح قرار دادم.

به گزارش مشرق، ساعت ۹ شب سی و یکم شهریور مأموران بیمارستانی در پایتخت در تماس با بازپرس محسن اختیاری اعلام کردند: لحظاتی قبل مرد ۹۰ سالهای به بیمارستان منتقل شد که طبق گفته خانوادهاش هنگام خوردن غذا حالش بد شده و او را به بیمارستان منتقل کردهاند.
اما آثار کبودی و شکستگی روی سر و بدن پیرمرد دیده میشود و موضوع مشکوک به نظر میرسد.
با تماس مأموران بیمارستان، تیم جنایی راهی محل شدند.
یکی از پسرهای پیرمرد در تحقیقات گفت: «سه هفته قبل پدرم با برادرم دعوایش شد و برادرم او را مورد ضرب و جرح قرار داد.
پدرم را به بیمارستان منتقل کردیم و یک هفته هم در بیمارستان بستری بود اما مرخص شد.
با گذشت سه هفته از ماجرا از آنجایی که برادرم کوروش هم قهر کرده بود و شبها به خانه نمیآمد تصمیم گرفتیم که او را با پدرم آشتی دهیم.
به همین دلیل شب حادثه همه خانواده به خانه پدری رفتیم و موقع شام ناگهان حال پدرم بد شد و او را بلافاصله به بیمارستان منتقل کردیم.»
بهدنبال اظهارات خانواده پیرمرد، بازپرس جنایی دستور بازداشت پسر ۴۱ساله را صادر کرد و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی خانه پیرمرد شده و کوروش را بازداشت کردند.
شکست عشقی
پسر جوان درباره این حادثه گفت: «من عاشق یکی از دختران فامیل بودم و قصد ازدواج داشتم اما خانوادهام با اینکه از این موضوع با خبر بودند سر موضوعی با خانواده آن دختر دعوا کردند و وقتی من به خواستگاری او رفتم آنها پاسخ منفی دادند.
بعد از این حادثه خیلی حالم بود اما ۶ ماه قبل که شنیدم دختر مورد علاقهام با فرد دیگری ازدواج کرد تمام کاخ آرزوهایم فرو ریخت.
به قدری حالم بد بود که نمیدانستم باید چکار کنم و چطور با این درد کنار بیایم.»
به همین خاطر معتاد شدی؟
دوستانم که حالم را دیدند به من پیشنهاد مصرف مواد مخدر دادند.
میگفتند اگر شیشه مصرف کنم غم عشق را فراموش میکنم.
با پیشنهاد آنها به مواد روی آوردم.
اما کم کم معتاد شدم و مشکلاتم نه تنها حل نشد بلکه از کار هم بیکار شدم و برای تأمین هزینه موادم مجبور بودم که از خانوادهام پول بگیرم اما بعد از مدتی آنها که از دستم خسته شده بودند از پرداخت پول خودداری کردند.
شب حادثه چه اتفاقی افتاد؟
سه هفته قبل بود که بر سر هزینه مواد با پدرم دعوایم شد و از آنجایی که از او کینه هم به دل داشتم او را مورد ضرب و جرح قرار دادم.
او را به بیمارستان بردند و من هم قهر کردم و برادرها و خواهرهایم پادرمیانی کردند و شب حادثه به خانه مادرم آمدم اما ناگهان حال پدرم بد شد.
من نمیخواستم او را به قتل برسانم و پشیمان هستم.