رفته بودیم شبی سمت حرم، یادت هست؟
خدابخش صفادل شاعر پیشکسوت نیشابوری شعر تازهای گفته و آن را به شهدای جنگ ۱۲ روزه تقدیم کرده است.

به گزارش خبرنگار مهر، خدابخش صفادل شاعر پیشکسوت نیشابوری شعر تازهای گفته و آن را به شهدای جنگ ۱۲ روزه تقدیم کرده است.
صفادل در مقدمه شعر خود نوشته «پیشکش به همه آنهایی که از این مرزوبوم، از کشورم ایران، تا پای جان پاسداری کردند».
در ادامه شعر «آلبوم» از صفادل را میخوانید؛
*
رفته بودیم شبی سمت حرم، یادت هست
خواستم مثل کبوتر بپرم، یادت هست
توی این عکسِ به جا مانده عصا دستم نیست
پیش از آن حادثه پای دگرم...
یادت هست
رنگ و رو رفتهترین تاقچه خانهیمان
مهر و تسبیح و کتاب پدرم، یادت هست
خانه کوچکمان کاهگلی بود؛ جنون
در همان خانه شبی زد به سرم، یادت هست
قصد کردم که بگیرم نفس دشمن را
و جگرگاه ستم را بدرم، یادت هست
خواهر کوچک من تند قدم بر میداشت
گریه میکرد که او را ببرم، یادت هست
گریه میکرد در آن لحظه عروسک میخواست
قول دادم که برایش بخرم، یادت هست
راستی شاعر همسنگرمان اسمش بود...
اسم او رفته چه حیف از نظرم، یادت هست
شعرهایش همه از جنس کبوتر، باران
دیرگاهی است از او بی خبرم، یادت هست
آن شب شوم، شب مرده، شب دردانگیز
آن شب شوم که خون شد جگرم، یادت هست
توی اروند، در آن نیمهی شب، با قایق
چاردهساله علی، همسفرم، یادت هست
نالهای کرد و به یکباره به اروند افتاد
بعد از آن واقعه خم شد کمرم، یادت هست
سرخ شد چهره اروند و تلاطم میکرد
جستوجوهای غمانگیزترم، یادت هست
مادرش تا کمر کوچه به دنبالم بود
بستهای داد برایش ببرم، یادت هست
بعد یک ماه، همان کوچه، همان مادر بود
ضجّههای «پسرم، هی پسرم» یادت هست
چارده سال از آن حادثهها میگذرد
چارده سال!
چه آمد به سرم؟
یادت هست
توی این صفحه به این عکس کمی دقّت کن
توی صف از همه دنبالترم یادت هست
لحظهای بود که از دسته جدا افتادم
لحظهی بعد که بی بال و پرم، یادت هست
اتّفاقی که مرا خانهنشین کرد افتاد
و نشد مثل کبوتر بپرم، یادت هست!؟