خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

شنبه، 29 شهریور 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

روایت زنان جنگ؛ گشودن پنجره‌ای به سوی نیمه پنهان دفاع مقدس

مشرق | یادداشت | شنبه، 29 شهریور 1404 - 17:24
زهرا حسینی مهرآبادی گفت: پرداختن به روایت‌های مادران و همسران شهدا از این لحاظ حائز اهمیت است که غبار را از چهره‌ نادیده‌ جنگ می‌زداید و نگاه ما را نسبت به هشت سال دفاع مقدس کامل‌تر می‌کند.
زندگي،كتاب،شهيد،روايت،تب،مادر،ناتمام،حسن،جنگ،نخاع،قطع،جانباز ...

به گزارش مشرق، کتاب «تب ناتمام» نوشته زهرا حسینی‌مهرآبادی، روایت مستندی از زندگی شهلا منزوی، مادر شهید حسن دخانچی است.
حسن دخانچی در اسفند ۱۳۶۳ در جریان عملیات بدر، بر اثر اصابت ترکش دچار ضایعه نخاعی از ناحیه گردن شد و تا پایان عمر با این محدودیت جسمی زندگی کرد.
ایده نگارش این کتاب در سال ۱۳۷۹ و پس از دیدن تصویری از دخانچی در یکی از برنامه‌های سیمای استانی قم در ذهن نویسنده شکل گرفت؛ تصویری که به دلیل آرامش و مواجهه خاص او با شرایط جسمی‌اش، در ذهن حسینی‌مهرآبادی ماندگار شد.
پس از درگذشت حسن دخانچی و نبود اثری جامع درباره زندگی او، نویسنده تصمیم گرفت با تمرکز بر روایت‌های مادرش، این داستان را به نگارش درآورد.
کتاب طی یک سال نوشته شده و بر پایه بیش از ۸۰ ساعت مصاحبه با شهلا منزوی و اعضای خانواده دخانچی شکل گرفته است.
روایت کتاب ابعاد مختلف زندگی روزمره فردی که دچار قطع نخاع گردنی است و چالش‌های خانواده‌اش را از نگاه مادر به تصویر می‌کشد.
نویسنده تلاش کرده تا از طریق این خاطرات، تجربه‌هایی کمتر گفته شده درباره پیامدهای جنگ برای خانواده‌ها را بازگو کند و بخش‌های کمتر دیده‌شده‌ای از زندگی این قشر را به مخاطب نشان دهد.
آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل گفت‌وگوی اختصاصی با زهرا حسینی‌مهرآبادی، نویسنده کتاب «تب ناتمام» است.
چه چیزی شما را به سمت روایت زندگی شهلا منزوی، مادر شهید حسن دخانچی، کشاند و باعث شد او سوژه اصلی کتاب «تب ناتمام» شود؟
ایده اولیه نگارش این کتاب در سال ۱۳۷۹ شکل گرفت، زمانی که برای اولین بار شهید را در برنامه‌ای از سیمای استانی قم دیدم.
او از جانبازان قطع نخاع گردنی بود و آنچه بیشتر از همه در ذهنم ماند، آرامشی عمیق و واقعی بود که در چهره‌اش موج می‌زد—آرامشی که نه به دلیل حضور دوربین، بلکه از دل وجودش سرچشمه می‌گرفت.
دیدن فردی با چنین شرایطی که با وجود همه دشواری‌ها لبخند می‌زند، برایم بسیار تأثیرگذار و شگفت‌آور بود.
این تصویر تا مدت‌ها و حتی پس از شهادتش در ذهنم باقی ماند.
پس از شهادت او، منتظر بودم کسی زندگی‌اش را روایت کند؛ چرا که می‌دانستم داستانی متفاوت و قابل توجه است.
در طول هفده سال تنها یک مجموعه خاطرات درباره او منتشر شد که با وجود نکات مثبت، پاسخگوی بسیاری از سوالاتم نبود.
به همین دلیل، پس از سال‌ها انتظار بی‌نتیجه، تصمیم گرفتم خودم زندگی شهید را از زبان مادرش به رشته تحریر درآورم.
عنوان «تب ناتمام» چه پیوندی با محتوای کتاب دارد؟
چرا این نام را برای روایت زندگی شهید حسن دخانچی برگزیدید؟
یکی از عوارض قطع نخاع گردنی، تب و لرزهای مکرر است؛ مشکلی که شهید حسن دخانچی در طول سال‌های جانبازی خود بارها و بارها با آن مواجه بود.
این تب‌های طولانی و مداوم که هفده سال پس از مجروحیت همراه او بود، هیچ‌گاه بهبود نیافت و همواره بخشی از زندگی روزمره‌اش بود.
همین وضعیت جسمی و تجربه مستمر تب، الهام‌بخش انتخاب عنوان «تب ناتمام» برای کتاب شد؛ عنوانی که نمادی از رنج‌های همیشگی این شهید و استمرار مبارزه او با دشواری‌های ناشی از قطع نخاع است.
در این کتاب به جای تمرکز مستقیم بر خود جانباز، روایت زندگی از زبان مادر او بیان شده است.
چرا این تغییر زاویه دید برای شما مهم بود و چه تاثیری بر روایت داشت؟
شهید حسن دخانچی در اسفند ۱۳۶۳ و در عملیات بدر مجروح شد و به درجه جانبازی رسید؛ او دچار قطع نخاع گردنی شد.
مهم‌ترین ویژگی شخصیتی‌اش، شکیبایی در برابر سختی‌های ناشی از مجروحیت و رضایت قلبی نسبت به تقدیری بود که برایش رقم خورده بود.
حتی از اطرافیانش می‌خواست برای شفایش دعا نکنند و تأکید داشت: «دست و پاهایی را که در راه خدا داده‌ام، هرگز بازپس نخواهم گرفت.»
اگر سختی‌ها و رنج‌های جانبازی تنها از زبان خود او روایت می‌شد، ممکن بود مخاطب تصور کند که این مسیر دشوار او را دلسرد کرده است.
به همین دلیل، روایت زندگی از نگاه مادر شهید انتخاب شد تا ضمن جلوگیری از چنین برداشت‌هایی، ابعاد مختلف زندگی او و نقش همیشگی خانواده در همراهی با وی، به شکلی جامع‌تر و روشن‌تر به تصویر کشیده شود.
فرآیند جمع‌آوری خاطرات و مصاحبه‌ها با خانم شهلا منزوی چگونه پیش رفت؟
در این مسیر، آیا با چالش‌ها یا موانعی نیز مواجه شدید؟
مصاحبه‌ها با مادر شهید از سال ۱۳۹۷ آغاز شد.
با توجه به تازگی موضوع، تصمیم گرفتم تمام جوانب را با دقت بررسی کنم.
این گفت‌وگوها حدود یک سال به طول انجامید و در مجموع نزدیک به ۸۰ ساعت پای صحبت‌های مادر شهید نشستم.
ایشان با صبر و حوصله به تمام پرسش‌ها، چه جزئی و چه کلی، پاسخ دادند.
علاوه بر آن، دو جلسه مصاحبه با برادر شهید، آقای علی دخانچی، و سه جلسه گفت‌وگو با همسر شهید نیز انجام شد.
در این مسیر نه تنها با مانعی روبه‌رو نشدم، بلکه از همکاری و محبت بی‌دریغ خانواده شهید نیز برخوردار بودم که بسیار سپاسگزارم.
شهید حسن دخانچی ۱۷ سال با شرایط دشوار جانبازی زندگی کرد.
به‌نظر شما، روایت مادر از این سال‌ها چه ویژگی یا بُعد منحصربه‌فردی دارد که ممکن است در خاطرات دیگر جانبازان یا خانواده‌های آن‌ها کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد؟
اصطلاح «قطع نخاع» بارها شنیده شده است، اما بسیاری از دشواری‌هایی که جانبازان و خانواده‌هایشان در زندگی روزمره با آن روبه‌رو هستند، همچنان ناشناخته باقی مانده است.
بیش از چهار دهه از پایان جنگ تحمیلی می‌گذرد، اما تنها تعداد معدودی آثار وجود دارد که ابعاد مختلف زندگی جانبازان قطع نخاع گردنی را به‌طور جامع روایت کرده باشند.
کتاب «تب ناتمام» یکی از همین آثار نادر است که به‌صورت مستند به این موضوع پرداخته و علاوه بر شرایط ویژه جانبازان، زندگی و تلاش‌های خانواده‌هایشان را نیز به تصویر کشیده است.
این کتاب تلاش می‌کند بخش کمتر دیده‌شده‌ای از پیامدهای جنگ را برای مخاطب روشن کند.
در کتاب نشان داده‌اید که جنگ تنها محدود به جبهه نیست و خانواده‌ها نیز درگیر این بحران هستند.
به نظر شما، این تغییر زاویه دید چقدر می‌تواند در فهم و درک جامعه امروز نسبت به مفهوم ایثار تأثیرگذار باشد؟
خانم منزوی، به عنوان مادر شهید و راوی اصلی کتاب، نقش بسیار برجسته‌ای ایفا می‌کند.
زندگی او به عنوان یک زن اصیل ایرانی و پایبند به اصول تربیت اسلامی، تصویری روشن از مادری است که برای حفظ انقلاب، بدون تردید جان فرزندش را به جبهه می‌فرستد.
پس از مجروحیت فرزندش نیز با صبر و استقامت، سختی‌های مراقبت از یک جانباز قطع نخاع گردنی را به جان می‌خرد و در برابر تمام انتقادها و سرزنش‌هایی که به خاطر اعزام پسرش به جبهه متوجه او می‌شود، می‌ایستد و هیچ‌گاه از تصمیم خود پشیمان نمی‌شود.
زندگی او نمادی بارز از ایثار و ازخودگذشتگی است که به خوبی در کتاب به تصویر کشیده شده است.
به‌نظر شما، روایت زندگی مادران شهدا و جانبازان چه جایگاهی در ادبیات معاصر ایران دارد؟
تا امروز چقدر به این بخش از روایت‌های دفاع مقدس توجه شده است؟
نیمی از جنگ در جبهه‌ها و به‌دست رزمندگان رقم خورد، و نیم دیگر در خانه‌ها، با صبوری و ایستادگی مادران و همسرانشان.
پرداختن به روایت‌های این زنان از آن جهت ضروری است که غبار را از نیمه پنهان جنگ کنار می‌زند و نگاه ما را به هشت سال دفاع مقدس، کامل‌تر و واقعی‌تر می‌کند.
با این حال، هنوز آن‌گونه که شایسته است، به این بخش کمتر دیده‌شده از جنگ، به‌ویژه روایت مادران و همسران جانبازان، توجه نشده و جای آن در ادبیات و تاریخ شفاهی جنگ خالی است.
پس از انتشار کتاب «تب ناتمام»، واکنش‌ها و بازخوردهای مخاطبان چگونه بوده است؟
بازخوردهای دریافتی از مخاطبان نشان می‌دهد که کتاب *تب ناتمام* توانسته توجه خوانندگان را به‌خوبی جلب کند.
آنچه بیش از همه بر مخاطبان اثر گذاشته، صبر و استقامت شهید حسن دخانچی، همراهی و فداکاری خانواده‌اش در تمام مراحل زندگی، و رخدادهای تأثیرگذاری است که در این مسیر شکل گرفته‌اند.
این عناصر، توانسته‌اند ارتباط عاطفی عمیقی با خواننده برقرار کنند و وجه انسانی و کمتر دیده‌شده‌ای از پیامدهای جنگ را به تصویر بکشند.
اگر بخواهید خلاصه و به‌طور ساده بیان کنید، کتاب «تب ناتمام» چه پیام یا مفهومی را به مخاطب امروز منتقل می‌کند؟
کتاب «تب ناتمام» داستانی از صبر، شکر و رضایت را روایت می‌کند.
در این اثر، خواننده با جلوه‌ای تازه از صبر و توکل آشنا می‌شود و زندگی مادر و فرزندی را دنبال می‌کند که با پایبندی به آرمان‌های انقلاب، ایستادگی کرده‌اند.
این کتاب نشان می‌دهد چگونه استقامت و تسلیم شگفت‌انگیز این خانواده، مخاطب را به تحسین و شگفتی وا می‌دارد.