حسرت یعنی جای خالی ما روی عرشه کشتیهای ناوگان صمود - تسنیم
روی دریا هستند و دلشان دریا؛ قومی از قبیله آزادگان جهان که دست خالی و بی سلاح به جنگ دیو می روند؛ به جنگ با خبیث ترین رژیم روی زمین. دست شان خالی است اما دلشان پُر از امید آنها که روی ناوگان صمود هستند و سرنوشتشان پیوند خورده با غزه؛ با نور، با ظهور.

خبرگزاری تسنیم ـ فاطمه مرادزاده: راستش هیچوقت جدی به سفر دریایی فکر نکرده بودم، یعنی برایم آرزو نبود.
میدانستم که حرکت روی دریاها یا حتی اقیانوسها میتواند سفری هیجانانگیز باشد و تجربهاش یکبار هم که شده، بد نیست.
حتی تماشای چندباره فیلم تایتانیک هم که ترس از هر چه سفر دریایی و دریاست را توی جان آدم میریزد، باز مانع نمیشود که دلت یک سفر دریاییِ جذاب هوس نکند، چون میشود سوار کشتی شد و به جای فکر کردن به طوفان و غرق شدن و برخورد با کوه یخ، به زیبایی طلوع و غروب خورشیدِ دریا اندیشید، به لطافت وزیدن نسیم روی آبها و پرواز مرغان دریاییِ پُر قیلوقال و شیطنت و بازیگوشی ماهیها و دلفینهایی که کشتی را همراهی میکنند.
دریا لبریز از هیجان و زیبایی است، با اینهمه اما آرزو و دغدغهام نبوده است.
همیشه دغدغهها و کارها و رویاهای مهمتری هست که بشود به آنها فکر و برایشان برنامهریزی کرد.
اما اعتراف میکنم که این روزها دلم میخواست وسط دریا باشم، روی امواج، همانجا که هم مرغان پرسروصدای دریایی هستند و هم ماهیها و دلفینهای بازیگوش، وسط یک دریای آبیِ آبی؛ وسط مدیترانه زیبا.
و نه سوار بر یک کشتی گردشگریِ کروز، که سوار بر یکی از همان قایق موتوریها یا قایق پاروییهایی که پرچمهای زیبای فلسطین روی دکل و سقف اتاقک و جای جای عرشه کوچک آنها به اهتزار درآمده و همبازی با نسیم بازیگویش، شادمانه در آسمان میرقصند و نام و یاد فلسطین آزاد را فریاد میکِشند.
این روزها، هر ساعت و هر لحظهاش دلم لبریز از حسرت است؛ حسرت و آرزو و ایکاشهای مدام برای حضور در جایی که این روزها زیباترین و پُرمهرترین و آسمانیترین جای زمین است؛ روی دریا؛ روی آبهای مدیترانه خوشبخت.
قایقهای فمیلی و اسپکترا یکیدو روزی است که از بندر زیبای سیدی بوسعید در تونس به سمت آبهای فلسطین اشغالی حرکت کردهاند؛ در کنار هم...
سرنشینان هر یک از دو کشتی برای سرنشینان کشتی دیگر دست تکان میدهند و با چشمانی که برق شور و شادی از آنها لبریز است، صدایشان را ته گلو میاندازند و بلندتر از صدای مرغان دریایی و بازیگوشیهای باد و آب، ترانه میخوانند و قافیه و ردیف ترانهشان «Free Free Free Palestine » است.
.
شاید دارند ترانه ماهر زین را میخوانند: « فلسطین آزاد آزاد آزاد ...
بلند شو ...حتی اگر دور از هم زندگی میکنیم، درد تو درد من است...
آزادی سرنوشت ماست ...
بهتر است در سمت درست تاریخ باشی ...
هیچ کس نمیتواند آزاد باشد تا زمانی که همه ما آزاد نشویم، دیگر بس است، ما باید این نسلکشی را متوقف کنیم».
دلم میخواهد این روزها روی دریا در کنار همین آدمهای شاد و شجاع و آزاده باشم و این ترانه را با آنها بخوانم و فریاد بزنیم «Free Free Free Palestine » جوری که صدایمان زودتر از قایقها برسد به فلسطین؛ به گوش اشغالگران افسارگسیخته صهیونیست.
.
البته که کار سرنشینان قایقها تنها سردادن شعار و خواندن ترانه روی عرشه نیست، که تعدادشان اندک است و کارها بسیار.
گویی باری به سنگینی یک مسئولیت جهانی؛ مسئولیتی که دولتها و حکومتها از زیر آن شانه خالی کردهاند، روی دوششان افتاده است.
این واقعیتی است که برخی مثل تیاگو آویلا؛ سازماندهنده اقدامات جمعی در حرکت برای شکست محاصره غزه به آن اشاره کردهاند.
تیاگو که همین حالا سرنشین یکی از کشتیهای جلودارِ ناوگان صمود است، یک روزش روی عرشه کشتی 18 متریشان را اینگونه توصیف میکند: «یک روز جدید در ناوگان جهانی ما در مسیر شکستن محاصره غزه و ایجاد یک کریدور بشردوستانه آغاز میشود.
کار ما برای سازماندهی این ماموریت آنقدر زیاد است که من اصلا وقت نداشتم شبکههای اجتماعی را چک کرده و محتوا تولید کنم.
تاکنون حتی وقت خواب یا انجام هیچ کار دیگری هم نبوده است.
نکته مهم این نیست که شما من را ببینید، بلکه این است که کار جمعی ما را در همبستگی با فلسطین ببینید...»
.
تیاگو در پست دیگری در صفحه اینستاگرامیاش صحبت کرد و گفت: «خورشید طلوع کرده و در هشتمین روز در مرز مدلین در 190 مایلی غزه هستیم؛ جایی که 18 سال در محاصره است.
ما همین حالا مدام با مردم و پزشکان و خبرنگاران غزه در ارتباط هستیم.
ما در همین قایق کوچک برای مردم غزه، غذا و دارو و پروتز برای کودکان و فیلتر آب میبریم.
تعداد ما در این قایق کم است و فقط 12 نفر هستیم، کمکهای ما هم قطرهای از اقیانوس نیازهای مردم غزه است.
این کاری که ما میکنیم وظیفه دولتها و کشورها و سازمانهای بینالمللی است.
آنها وظیفه دارند.
آنها کنوانسیون ژنو، معاهدات منشور سازمان ملل و کنوانسیون سازمان ملل علیه آپارتاید را امضا کردهاند، پس آنها وظیفه دارند و نمیتوانند وظیفهشان را نادیده بگیرند.
آنها باید جلوی نسلکشی در غزه را بگیرند، اما چون این کار را نمیکنند، ما اینجا هستیم.
آنها میگویند ما راهی به غزه نداریم، اما آنها هم راه دارند و هم وظیفه، خب ما میرویم و راه میسازیم تا ببینیم آنها بالاخره چه وقت میفهمند که وظیفهای در قبال کشتار انسانها در غزه و فلسطین دارند.»
.
راستش آدم میماند که سرنشینان ناوگان صمود - که بیشترشان نه مسلمان هستند و نه شهروند یکی از کشورهای اسلامی یا مقاومت - کِی و کجا و چگونه مشق اخلاق و انسانیت و آزادگی کردند؟!...
تکتکشان وقتی روی عرشه قایقها پا میگذاشتند و آرام آرام از سواحل بارسلونا، سیدی بوسعید، بنزرت یا کاتانیا دور میشدند، میدانستند که دل به راهی دادهاند که انتهایش نه به غزه، که شاید به جاودانه شدن در همان آبی مدیترانه ختم بشود؛ به بمب و آتش و اسارت و محاصره و مصادره؛ حتی به شهادت ...
با این حال دل به دریا زدهاند!
چه سرِ نترسی دارند اینها!
چه دل بزرگی، و چه روح رها و آزاد و امیدِ پایدار و بیپایانی!
اصلا آدم میماند که اینهمه دلگرمی از کجا آمده است؟
پشتشان به چه گرم است؟
به حمایت ناوگان جنگی که ندارند؟!
به دعای مردم و شهدای فلسطین و غزه؟!
به حمایت حاکمان کشورهایشان که دربست در خدمت رژیم اشغالگرند و کرور کرور برای کشتارها و نسلکشیاش سلاح میفرستند؟
یا به حمایت کشورهای به ظاهر مسلمان که جاهلانه و بزدلانه به خواب رفته و در منجلاب سکوت بیوقت مدفون شدهاند؟!
انگار نه انگار دست خالی و بیسلاح به مقابله با رژیم تا بنِ دندان مسلحی میروند که افسار پاره کرده و حیا را خورده و آبرو را قی کرده است!
که پیشتر مادلین و حنظله را مصادره کرده!
که همین چند روز پیش با بمبهای آتشزا به همین قایقهای ناوگان صمود در بندر سیدیبوسعید حمله کرده است!
آنها دست خالی هستند و تیاگو آویلا میگوید که: «ما از خطرات این کار آگاهیم.
میدانیم که نتانیاهو میخواهد سد راه ما شود و اطلاع داریم که نیروهای یگان ویژه با پشتیبانی دریایی و هوایی در آبهای فلسطین مستقر کرده است.
آنها به جنایت جنگی عادت دارند و میدانیم که در حال آماده شدن برای ارتکاب به یک جنایت جنگیِ دیگر هستند.
اما از نتانیاهو نمیترسیم، ما از آنها نمیترسیم چون تنها چیزی که دارند بمبها و خشونت و نفرتشان است.
اما بقیهاش را ما داریم؛ همبستگی، امید، عشق و جامعه جهانی که متحد شده و یک حرکت زیبا را برای حمایت از غزه آغاز کرده است».
آنها؛ آن سرنشینان دوستداشتنیِ کشتیهای ناوگان صمود، آدمهای عجیبیاند؛ آسمانیاند؛ انگار تک تکشان برگزیدهاند.
بندگان برگزیده خدا روی زمین.
یاران و یاریگران منجیِ آخرالزمان، و مگرنه اینکه در روایات ما مسلمانها آمده است که برخی مسیحیان زودتر از بعضی مسلمانها به یاری حضرت حجت (عج) میروند.
و چه جالب که باز تیاگو آویلا؛ که ناوگان صمود را برای شکست حصر غزه به راه انداخته است، در جملات پایانی خود روی عرشه کشتی ناوگان صمود میگوید: «امروز، روز سرنوشتسازی است.
ما از آنها نمیترسیم.
ما به بزرگترین نبرد نسل خود رسیدهایم و وقت آن رسیده که همه با هم گام برداریم.
من همیشه میگویم که آینده فلسطین، آینده تمام بشریت است.»
.
و مگرنه اینکه این جمله تیاگو شبیه همان جملهای است که در روایاتمان آمده است، آنجا که میگوید: فلسطین و قدس کلید اسرارآمیز ظهور هستند و محل نزاع نهایی حزبِ الله و حزبِ شطیان.
پس عجیب نیست اگر تصور کنی که سرنشینان کشتیهای صمود که شجاعانه به یاریِ ساکنان در رنجِ باریکه محصور غزه میروند، از برگزیدگان هستند و در زمره خوبانی که عیسای نبی و مهدی (عج) به آنها نظر دارند و گویی که تلاش مبارکشان در راه ایجاد مسیر دریایی بشردوستانه و شکست حصر غزه، تلاشی است برای زمینهسازی ظهور.
انتهای پیام/