خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

پنجشنبه، 27 شهریور 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

شعری برای «شعر»؛ بی‌تو پربسته‌ام بیا ای شعر!

مهر | فرهنگی و هنری | پنجشنبه، 27 شهریور 1404 - 12:12
محمد مرادی شاعر و منتقد ادبی،‌ شعر تازه‌ای به بهانه روز ملی شعر و ادب سروده است.
شعر،مرادي،نزدي،كنج،عطر،يار،باران،ادب،بهانه،مدتي،ساده،حرف،سر

به گزارش خبرنگار مهر، محمد مرادی شاعر و منتقد ادبی، شعر تازه‌ای به بهانه روز ملی شعر و ادب سروده است.
مرادی در مقدمه شعر خود نوشته: «بداهه‌ای برای شعر، دوستِ همیشگی: به بهانه روز شعر و ادب فارسی».
در ادامه شعر مرادی را با هم می‌خوانیم؛
*
شعر گفتن، برای من ساده است
وزن در واژه‌هام آماده است
مثلِ جفتی که طاق می‌افتد:
شعر هم اتفاق می‌افتد
شعر: حرف من است و برگ و نسیم
دوستانِ زلالِ عهد قدیم
حرف یک پنجره است در باران
شعر: یک خاطره است در باران
شمعدانی‌ست کنج دنج حیاط
یا که عطر غریب یک صلوات
شعر: آوای قل‌قل چایی است
خلسه‌ی لحظه‌های تنهایی است
گر درست است یا غلط: شعر است
شعر مثلِ خودش، فقط شعر است
پنجه‌ی یک چنار، رو به گل است
حسرت عابران روی پل است
سنگ قبری است با خطی ساده
پیرمردی است از قد افتاده
یاکه نقاشی‌ای سیاه و سفید
کودکانه، شبیه بیم و امید
گاه زِبر است و گاه هم نرم است
هست هرچه ولی دمش گرم است
مثل روزه در اوّل رمضان
حسّ خوبی که در شگفتم از آن
مثل شب‌های گنگ سربازی است
یا که ظرفی گلاب شیرازی است
گاه مانند خلوت کوچه است
گاه هم ترش مثل آلوچه است
گاه فردی و گاه مشترک است
ای فدایش!
که یار بی‌کلک است
شعر: یک آشنای صدساله است
قندی از کوچه‌های بنگاله است
قصه‌ی نظم رودکیّ و من است
شعر: افسون کودکیّ و من است
عطر گل‌های کنج ایوان است
حیرت پشت راه‌بندان است
سبزه‌ای در میان سفره‌ی عید
خنده‌ای بر لبان یارِ شهید
آتشی از تبار خوش‌دردان
زهرخندی به روی نامردان
شعر: درد است… شعر: آشوب است
شعر حتی بدِ بدش خوب است
داستان مگوی انسان‌هاست
انعکاس شکوه دوران‌هاست
لهجه‌ی قدسی خداوند است
که بر اهل زمین پراکنده است
گاه سرسبز مثل تبریزی است
گاه چون سیب زرد پاییزی است
گاه مانند باغ و بستان است
گاه، برف شب زمستان است
گاه آرام و گاه طوفانی است
گه حماسی است گاه عرفانی است
گاه کوهیّ و گاه صحرایی است
گاه ابریّ و گاه دریایی است
حاصل جمعِ کشف و تکرار است
مثل گل‌های روی دیوار است
آی!
ای یار آشنا ای شعر!
ای صمیمیّ بی‌ریا!
ای شعر!
گرچه مارا قرارِ دیرین است
تازگی‌ها سر تو سنگین است
مدتی می‌شود که سر نزدی
منتظر مانده‌ایم و در نزدی
مدتی می‌شود زمین‌گیریم
بی‌تو داریم زنده می‌میریم
بی‌تو پربسته‌ام بیا ای شعر!
خسته‌ام خسته‌ام بیا ای شعر!