یادداشت انتقادی محمدجواد لاریجانی/ هرگونه همکاری با آژانس، غیر از یک مورد باید متوقف شود
آقای محمدجواد لاریجانی، رئیس پژوهشگاه دانش های بنیادی و کارشناس مطرح حوزه روابط بین الملل در یادداشتی اختصاصی برای خبرگزاری تسنیم با عنوان «سیاست خارجی در ترازی دیگر» به بررسی وضعیت سیاست خارجی کشور پرداخته و راهکارهایی نیز ارائه کرده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری تسنیم، متن کامل یادداشت آقای محمدجواد لاریجانی به شرح ذیل است:
1- وضعیت موجود
دیپلماسی فعلی جمهوری اسلامی، همان چارچوب برجامی را دنبال می کند که در آن سه ویژگی مهمّ وجود دارد:
اول، مساله استیصال است؛ یعنی معتقد باشیم کار مملکت از هر حیث ـ چه اقتصادی، چه امنیتی و چه سایر امور ـ قفل شده و راه نجاتی دیده نمیشود، مگر اینکه آمریکا تحریمهای خودش را بردارد.
دوم، امکان توافق با آمریکا وجود دارد؛ یعنی اعتقاد به اینکه مقداری ما کوتاه آمده و خواستههای آمریکا را اجابت کنیم و درمقابل، آمریکا تحریمهای خود را بردارد و این توافق، به عنوان بُرد ـ بُرد مطرح میشود.
سوم، بحث اعتماد است؛ یعنی میتوان با آمریکا به شکلی توافق کرد و سپس باید اعتماد کنیم که آنها پای این توافق باقی بمانند و حتی فراتر از آن ـ مانند برجام ـ ما باید سهم خود را از توافقات نقداً انجام دهیم و اعتماد کنیم که آمریکا در آینده، سهم خودش را به انجام برساند.
اینها سه رکن سیاست خارجی برجامی است که عملاً در شرایط فعلی درحال پیگیری است.
2- نقد دکترین برجامی در سیاست خارجی:
به این سیاست خارجی، اِشکالات مهمّی وارد بوده و هم اکنون هم باقی است که هم دلالت بر علّت عدم توفیق گذشتۀ این سیاست خارجی دارد و هم شانس توفیق آینده آن را زیر سوال میبرد:
نقد اول، اولین اِشکال به تئوری استیصال است؛ آمریکا مدعی است که تحریمهای فلج کننده علیه جمهوری اسلامی برقرار کرده و ادامه میدهد.
نزدیک دو دهه از این تحریمهای فلجکننده و بینظیر در تاریخ گذشته است؛ آیا ما واقعاً فلج شدهایم؟
آیا کشوری که فلج شده است میتواند ماهواره به فضا بفرستد؟
ما در صنایع هستهای، یکی از پیشرفتهترین کشورها در غرب آسیا هستیم و آیا این امر با فلج شدن سازگاری دارد؟
آیا یک کشور فلج میتواند این حجم وسیع از خدمات ـ اعمّ از خدمات روستایی، کشیدن راههای مختلف ارتباطی، ارائه گاز، برق، تلفن و اینترنت را ـ آنهم با پوشش دهی بالای 90% ارائه دهد؟
آیا یک کشور فلج میتواند یکی از پیشرفتهترین کشورهای جهان اسلام در علوم حوزه تکنولوژی باشد؟
آیا یک کشور فلج در صنایع مهمّ و حیاتی خود مانند صنعت نفت، حوزه پزشکی و داروسازی میتواند خودکفا و خوداتکا باشد؟
آیا یک کشور فلج میتواند چنین قدرت عظیم نظامی که اَبَرقدرتها از ان در هراس هستند را با تکیه بر امکانات داخلی خودش ایجاد کند؟
مسلّم، این قرائن و دیگر شواهد موجود ـ مانند نیروی انسانی کارآمد، منابع عظیم طبیعی و امثال آن ـ حکایت از این دارد که تئوری استیصال، تلقی نادرست از وضعیت است و تصویری واقع بینانه از وضعیتی که در آن هستیم را ارائه نمیدهد.
ریشه مشکلات عمده ما در کشور ـ خصوصاً مشکلات اقتصادی ـ، تحریمها نیستند؛ بلکه یک مرض کورونیک است که هنوز پابرجاست.
برداشتن تحریمها ـ اگر اتفاق هم بیفتد ـ، صرفاً دست ما را به مقداری دلار باز میکند که با آن بتوانیم جنس خارجی بخریم و وارد سوپرمارکتها کنیم؛ یا مواد اولیه صنایعی را وارد کنیم که چه بسا در آنها بتوانیم خودکفا شویم و این سهولت، آنها را از این زحمت بازمیدارد و امثال اینها.
کلید رهایی از وضعیت اقتصادی کنونی، مسلّم صرفِ رفع تحریمها نیست و یک سیاست درست اقتصادی میتواند دستاوردهای چشمگیر داشته باشد.
نقد دوم، به امکان مذاکره ای شرافتمندانه، آبرومندانه و عزّت مدارانه با دولت آمریکاست که منجر به رفع تحریمها شود.
اعتقاد به این امکان خیلی عجیب به نظر میآید؛ زیرا اولاً آمریکا لیست خواستههای خود را ـ شامل انهدام تجهیزات هستهای ما ـ به صورت آشکار بیان کرده است؛ و ثانیاً خواستار از بین بردن توانمندیهای دفاعی ما و انحصار ما در توانمندیهای کوچک و آسیبپذیر شده است، آنهم در منطقهای که با شرارتهای آمریکا و دوَل غرب روبروست.
ثالثاً تسلیم تقاضای آمریکا در منطقه شدن، به معنای قبول سیطره او و رژیم صهیونی و عدم حمایت از مقاومت اسلامی در منطقه خواهد بود.
دولت آمریکا میگوید چنانچه این لیست تقاضاها قبول نشود، به ایران حمله میکنیم؛ همانگونه که حمله هم کردند؛ دیروز حمله به توانمندیهای هستهای صورت گرفت و فردا توانمندیهای اقتصادی و ....
و به این بهانه که ایران با پول نفت از حزبالله حمایت میکند و یا بنیه دفاعی خود را تقویت مینماید.
توافق با چنین دولتی، معادل تسلیم در مقابل سیطره اوست.
به عبارت خود آقای ترامپ، ایران باید به یک گاو شیری دیگر در منطقه تبدیل شود.
چگونه معتقد باشیم میتوان با چنین دولتی ـ با همیاریهای وسیعی که از عمده کشورهای اروپایی دارد ـ توافقی شرافتمندانه داشته و اسم آن را بُرد ـ بُرد گذاشت.
به نظر میرسد که خوشبینی غیرواقع بینانهای است که دلیل ناکامی گذشته برجام بوده و عدم تحقق سیاست خارجی دیگری را میتواند رقم بزند.
نقد سوم، اعتماد به آمریکا است.
اولاً اعتماد به پایبندی دولت آمریکا به هر تعهد و قراردادی، سادهلوحانه به نظر میآید.
لااقل یادمان هست برجامی که هنوز تحقق آن شکل نگرفته بود توسط همین رئیسجمهور در برابر تلویزیون پاره شد و سایر شرارتهایی که نسبت به ایران و سایر کشورها انجام شده است، خود مبیّن عدم انجام تعهدات آمریکاست؛ حتی آنها به گاوهای شیری خود هم رحم نمی کنند و نشانه آن حمله رژیم صهیونیستی با همراهی انگلستان و آمریکا به محل اقامت میهمانان در دوحه قطر است.
این همان کشوری است که در سفر ترامپ، یک هواپیمای لوکس شخصی به ارزش یک میلیارد دلار به او هدیه داده و توافق نامه خرید تسلیحات معادل 300 میلیارد دلار منعقد کرده است.
در حالی که آمریکا به هیچ یک از این امکانات توجه نکرده و اجازه استفاده از پدافند که به قیمتی گران از آنها خریده بود را نیز نداد.
سوخت رسان های انگلیسی هم به هواپیماهای صهیونیست سوخت رسانی کرده و سپس در العدید پارک نمودند!
درمورد اوکراین، کانادا، نروژ و استرالیا نیز عدم انجام تعهدات و پایبندی به مقررات بینالمللی آمریکا، کاملاً مسئلهای جهانی است.
پس اعتماد به توافق با آمریکا و اینکه او پای توافقات خود میماند، یک فرض ناموجه است؛ از آن بدتر، اینکه ما سطح اعتمادمان را بالا ببریم که حتی سهم خود را پیش پرداخت کنیم (مانند برجام) و منتظر انجام تعهدات توسط آمریکا باشیم.
به این دلایل و نکات دیگر، مبانی سیاست خارجی برجامی، مبانی بسیار نادرست و غیرواقع بینانهای است.
البته من فکر نمیکنم که مبانی و ترازهای دیگری به رئیسجمهور محترم ارائه شده باشد تا ایشان بتوانند یکی را از آن میان انتخاب کرده باشند.
به نظر میآید که دیپلماتهایی که برجام را پیگیری میکردند عمدتاً به ایشان اجازه رویت و بررسی دیگر ترازهای خارجی را ندادند؛ خصوصاً جناح اصلاح طلب ـ که در دولت فعلی نقش اصلی را دارند ـ قویّاً تابع همین مسلک هستند.
نواقص دکترین برجامی، امروز درمورد آخرین میوه تلخ درخت برجام ـ بندهای معروف به ماشه و اسنپ بک ـ درحال ظهور است.
آمریکا و غرب حتی از جسد برجام هم عبور نمیکنند تا از جمهوری اسلامی امتیاز بگیرند و متاسفانه دکترین برجامی در این مهلکه غوطهور است.
به نظر من دکترین برجامی، تراز وضعیت فعلی ما نبوده و سرتاسر به زیان منافع ملی ماست.
علیرغم تلاشهای دوستان در تحقق آن، از بنیان خراب است و امروز زمان آن است که ما هرچه زودتر سیاست خارجی واقع بینانه و معقولی را پیش بگیریم و تراز دیگری را برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی انتخاب کنیم.
3- ترازی جدید برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی
باتوجه به نکاتی که راجع به دکترین برجامی و نقد آن بیان شد، ضرورت تغییر در تراز (بخوانید:پارادایم) سیاست خارجی جمهوری اسلامی در شرایط فعلی آشکار است.
اکنون مقصود من این است که دکترین دیگری برای سیاست خارجی در شرایط فعلی ارائه دهم که من نام آن را «دکترین مقاومتی» میگذارم.
ابتدا پایههای اصلی آن را توضیح میدهم:
اعتماد کامل به توانمندی های ملّی ؛ یعنی ما نه تنها مستاصل و فلج نیستیم بلکه میتوانیم با مدیریتی درست و متکی بر نیروی انسانی ارزشمند و منابع و امکانات کشور، تحریمهای آمریکا را کم اثر و به تدریج بیاثر بنماییم.
البته توانمندیهای ملی ما در یک مدیریت مقاومتی خود را به نمایش میگذارد.
مقصود من از مدیریت مقاومتی عمدتاً این است که مدیریت سه حوزه مهمّ و موثر در اقتصاد کشور ـ نفت، کشاورزی و ارزاق عمومی و مسئله ارزش پولی(نهادهای مربوطه و بانک مرکزی) ـ باید در دوران مقاومت، از حالت رویهای خارج و با اِشراف شورای عالی امنیت ملی تقویت و هدایت شود.
؛ یعنی ما نه تنها مستاصل و فلج نیستیم بلکه میتوانیم با مدیریتی درست و متکی بر نیروی انسانی ارزشمند و منابع و امکانات کشور، تحریمهای آمریکا را کم اثر و به تدریج بیاثر بنماییم.
البته توانمندیهای ملی ما در یک مدیریت مقاومتی خود را به نمایش میگذارد.
مقصود من از مدیریت مقاومتی عمدتاً این است که مدیریت سه حوزه مهمّ و موثر در اقتصاد کشور ـ نفت، کشاورزی و ارزاق عمومی و مسئله ارزش پولی(نهادهای مربوطه و بانک مرکزی) ـ باید در دوران مقاومت، از حالت رویهای خارج و با اِشراف شورای عالی امنیت ملی تقویت و هدایت شود.
امکان مذاکرهای معقول و شرافتمندانه با دولتی متجاوز و غیرمتعهد امکانپذیر نیست؛ دشمنی آمریکا نه تنها با ما بلکه با هر مملکت خواستار استقلال، دشمنی جدّی است و ما سر استقلال خود معامله نمیکنیم.
لذا سراب یک توافق بُرد ـ بُرد نباید ما را از راه درست منحرف کند.
ما نه تنها به توافق با آمریکا و تعهدات آمریکا اعتماد نداریم بلکه به تعهدات سایر دول اروپایی شریک او هم نمیتوانیم اعتماد داشته باشیم.
هرگونه توافق با غرب، می بایست به صورت پلکانی و با ایجاد اعتماد مدرّج استوار باشد.
تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی، نه تنها ما را در موضع ضعیف و محصور قرار نداده بلکه درهای وسیع از فرصت تغییرِ ترازهای رفتاری و پاسداری از توانمندیهای ملی را نیز ایجاد کرده است: تعبیر من، "انفجار فرصتها" است و ما باید هوشمندی لازم برای استفاده از این فرصتها را داشته باشیم.
تئوری استیصال، دیدگاه محرومسازی ما از این فرصتهاست.
یادمان باشد که توجه به پروردگار متعال، تلاش برای اقامه دین و طلب نصرت برای عزّت و شرافت ملت ما، بدون شکّ با توفیقات الهی همراه و این سرمایه عظیم هیچ وقت قابل چشم پوشی نبوده و متّکای اصلی ماست.
4- اقدامات عملی دیپلماتیک در شرایط فعلی براساس دکترین مقاومت:
براساس مبانی فوق، اکنون قدمهای عملی و البته فوری را که باید برداشته شوند اجمالاً توضیح میدهم:
حمله نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی به تاسیسات هستهای ما، لزوم صفر کردن سطح تعهدات و مذاکره مجدد را ضروری کرده است.
بر این اساس باید هرگونه همکاری با آژانس ـ جز در مورد سوخت نیروگاه بوشهر ـ کاملاً متوقف و انجام تعهدات ما در ذیل NPT تا تعیین تکلیف همکاری با آژانس، معلّق بماند.
این امر بسیار ضروری و فوری است؛ زیرا در غیر این صورت دبیرکل آژانس دائماً طلبکار بوده و به ما میگوید شما تعهدات NPT را بر عهده داشته و به آن عمل نمیکنید.
در این صورت موضع ما ضعیف خواهد بود.
درصورتی که ما تعهدات اقدامی خود را در NPT به صورت موقت تعلیق کنیم، آژانس دیگر طلبکار نبوده و مذاکرات ما در سطح صفر قابل انجام است و آنگاه ما مسائل زیادی داریم که مطالبهگر باشیم و در چارچوب موازین بین المللی مطرح و دنبال نماییم.
لازم به ذکر است برخی میگویند عنوان تعلیق تعهدات در متن NPT صراحتاً نیامده.
این درست است.
اما طبق موازین بینالمللی، ایجاد عناوین جدید در چارچوب سازگاری (consistency) و همسازی (concurrency) همیشه ممکن است.
بدین معنا که ما مثلاً در NPT لیستی از تعهدات داریم.
این کف تعهدات است.
اضافه بر آن انواع تعهدات جدید که در متن NPT نیامده ولی قابل طرح است این اِشکالی ندارد.
همچنین در NPT حق کشورها برای خروج از آن، تضمین شده است و این سقف تعهدات است و ما میتوانیم پایین تر از آن، موارد متعددی را مطرح کنیم که با NPT سازگاری و هم سازی دارند.
لذا در تعهدات بین المللی، بر دو اساس سازگاری و هم سازی، طرح اصطلاحات نو، کاملاً معقول است.
مسئله مشروعیت طرح سوال و درخواست است.
هر کشوری ـ آمریکا یا اروپا ـ درخصوص مسائل داخل ایران میتواند سوال کنند و یا نظر موافق یا مخالف داشته باشند؛ اما این امر تعهدی برای جمهوری اسلامی برای پاسخ یا جلب رضایت آنها ایجاد نمیکند.
آمریکا از توانمندیهای ما میتواند ناخرسند باشد، اما حق ندارد از ما تقاضا کند که امور داخلی کشور طبق نظر او پیش برود.
این امر، یعنی جدّی گرفتن درخواست های آمریکا در امور داخلی ما و وارد مذاکره با آنان شدن، مشروعیتی نادرست برای کشور خارجی ایجاد نموده و نقض استقلال ماست.
البته سازمان ملل میتواند سوالات خود را درخصوص دغدغههایی که دارد با ما درمیان بگذارد و ما به دلیل عضویت در سازمان ملل اقدام به پاسخگویی خواهیم کرد.
حتی اگر نهادهای تخصصی از این سازمان با اعضایی خاص تمایل به مذاکره با ما را داشته باشند، جمهوری اسلامی مبتنی بر موارد، به نحوی معقول و طبق مشروعیت بین المللی تصمیمی مناسب گرفته و پاسخ خواهد داد.
به عبارت دیگر سازمان ملل متحد و یا نهادهای تخصصی زیرمجموعه آن مانند شورای حقوق بشر، کمیته مبارزه با تروریسم، آژانس انرژی اتمی و امثال اینها، باتوجه به عضویت ما در این سازمان، به درخواستهای آنان ـ حتّی اگر مخالف باشیم ـ با دیده احترام مینگریم و آن را مخالف استقلال خود نمیدانیم؛ زیرا این استقلال در منشور سازمان تصریح شده است.
بر این اساس است که با آژانس مذاکره میکنیم و حتّی میتوانیم توافقاتی هم داشته باشیم؛ مهمّ این است که چه میگوئیم و چه محورهای توافقی داریم؟
عملکرد آژانس شرمآور است!
دربست دراختیار آمریکا و غرب صهیونی است مانند شورای حقوق بشر!
ما باید ساعتها و روزها به نحو تفصیلی درباره خیانت آژانس مذاکره کنیم.
اگر توافقی مطرح باشد باید درباره جلوگیری از اینگونه خیانتها باشد و لاغیر!
خلاصه کلام اینکه: در دیپلماسی مقاومتی، ما با تقاضاهای کشورها، براساس مشورعیت تقاضاها برخورد خواهیم کرد.
درمورد مکانیزم معروف به ماشه و اسنپ بک؛ حقیقت این است که با خروج آمریکا از برجام، برجامی که روی کاغذ مانده بود هم مُرد.
دیگر قرارداد برجام 1+5 تحقق نداشته و قابل طرح نبود.
عنوان 1+4 که توسط رییس جمهور محترمِ وقت و دستگاه دیپلماسی بکار رفته بود موضعی سیاسی بود.
1+4 یک قرارداد جدید است که میبایست به مجلس میرفت و مصوب میشد که این امر اتفاق نیفتاد و درجهت عکس، مجلس باتصویب قانون توسعه غنیسازی، عملاً چنین موضعی را ردّ کرد.
من آگاه هستم برای برجام زحمت کشیده شده و دوستان علاقه ندارند که مرگ برجام را نظارهگر باشند؛ اما این واقعیت، تحقق یافته است.
کشورهای اروپایی هیچ مجوزی ـ از لحاظ حقوقی ـ برای استناد به بندهای تعهدات برجام ندارند؛ حتی مکانیسمهای ارجاع به شورای امنیت و مقرراتی که درخود برجام وجود دارند نیازمند تشکیل شورای 1+5 هستند.
بنابراین موضع حقوقی روشن جمهوری اسلامی، مستدل بوده و حتی با پیگیری سازمان ملل، حق طرح این مساله وجود ندارد و برجام برای همیشه مُرده است.
نباید کسانی که برای برجام تلاش کردهاند، به بهانه اینکه این امر دستاورد سیاسی آنها میباشد، مصالح ملّی را فدای تحقق آن نمایند.
به نظر من هیچگونه باجی درمورد تاخیر اسنپ بک ـ این آخرین ضرر توافق برجامی ـ نباید داده شود.
ما باید خود را برای مقابله با شرایط شیطنت جدید دوَل اروپایی، آمریکا و سازمان ملل آماده کنیم و میتوانیم.
ما دستهای پُر خود را نباید درمقابل زیاده خواهیهای غربی باز کنیم.
یکی از آنها مسئله صدماتی است که در تهاجم نظامی به امکانات هستهای ما زدند.
اینکه وزیر امور خارجه محترم ما مرتب میگویند: تاسیسات ما نابود شده یا اینکه چرخه غنی سازی متوقف گردیده ـ به امید عدم حمله آمریکا ـ موضعی نادرست است.
در این زمینه باید بگوییم سازمان انرژی اتمی ما درحال ارزیابی خسارات است و نتیجه را طی گزارشی رسمی به آژانس اتمی ارائه خواهد داد و متعاقب آن مسیرهای قانونی برای مطالبه خسارت را طی خواهد کرد.
فعالیتهای روزمره سازمان انرژی اتمی ـ روزانه ـ به وزارت امور خارجه اطلاع رسانی نمیشود.
این امر، مساله داخلی است و نباید در صحنه سیاسی بیان شود.
تاکید وزیر محترم امورخارجه بر این امر، به امید انگیزهای برای عدم حمله به تاسیسات هسته ای ماست؛ اما این یک اشتباه محاسباتی است.
شورای عالی امنیت ملی باید سیاست هسته ای ما را بازنگری کامل نموده و زمینه های تحرک و توسعه را در همه بخش ها ـ مبتنی بر شرایط جدید ـ ابلاغ و پیگیری کند و کلیّات این تصمیم را اطلاع رسانی نماید.
از محورهای مهمّ توانمندی های ما در منطقه، دفاع از مقاومت است.
مقاومت اسلامی در سرتاسر منطقه زنده است و علیرغم تبلیغات بسیار وسیع و خشونت های بدون مرز آمریکا ـ با حمایت وقیحانه کشورهای غربیِ مدعی مبارزه با خشونت ـ دفاع ما از مقاومت زنده است و مسیر تطور و قدرتمندی خود را طی میکند و ما قویّاً از مقاومت اسلامی حمایت میکنیم.
دفاع و کمک به مقاومت، می بایست محور اصلی جمهوری اسلامی و سیاست خارجی ما در این پارادایم مقاومتی باشد.
باید توجه کرد ادّعای اینکه این تراز از سیاست خارجی، احتمال جنگ را بالا میبرد، ارزیابی نادرستی است.
روشن است که در چارچوب رفتارهای وقیحانه آمریکا و دوَل غربی و رژیم صهیونیستی، سیطره بر منطقه در دستورکار آنها بوده و ضعف و احساس ضعف، بیشترین مشوق آنها برای حمله به کشور ماست.
همان طور که ما در سوابق دیده و می بینیم.
از سوی دیگر توجه شود که زمینه تحرکات دیپلماتیک در میدان های وسیع برای ما فراهم شده است.
بسیاری از این میدان ها پوشش خبری و تبلیغاتی مهمّی ندارند و نباید داشته باشند؛ چراکه اقدامات خبرساز درکوتاه مدّت جهانی نیستند و مهمّ هم نیست.
مهمّ، منافع کشور است که در این جهاد مقاومتی بدست خواهد آمد.
در صحنه بین المللی خصوصاً در زمینه حقوق بشر، تروریسم و مونوپولی علوم و فنون حساس، شرایط بسیار مهمی برای فعالیت ما بوجود آمده است.
امروز مساله تروریسم به مهم ترین مساله در امنیت بین المللی تبدیل شده است؛ زیرا با کارهای آمریکا، رژیم صهیونیستی و دوَل اروپایی، عملاً هر کشوری میتواند هر فردی را در کشوری دیگر به هر نحوی که خواست ترور کند و این، مشروعیت پیدا کرده است.
این قضیه می بایست در مجمع عمومی و شورای امنیت و کمیسیون مبارزه با تروریسم، با قطعنامه های متعدد مطرح و مورد پیگیری های دیپلماتیک قرار گیرد.
ترور دانشمندان و خانواده های آنها به نحوی فجیع، پدیده ای کریه است که در تمدن غربی متولد شده است و این مسئله در سطح مجمع عمومی و یونسکو و کمیته کنفرانس کشورهای اسلامی می بایست مطرح و تقاضای گزارش شود و جزء مسائل ثابت مراودات دیپلماسی ما قرار گیرد.
مسئله مونوپولی در علوم و فنون موضع دیگری است که باید محور تحرکات بین المللی ما قرار گیرد.
آمریکا و دوَل غربی در پی آنند که در برخی از حوزه های بسیار مهمّ مانند: محاسبات کوانتومی، مخابرات و هوش مصنوعی انحصار ایجاد کنند و باقی ملت ها را محروم از این تکنولوژی ها نموده و همواره نیازمند خود نمایند.
درحالی که علم در تمام طول تاریخ، یک میدان علمی وسیع، باز و فراملّی بوده و می بایست این ماهیت جهانی تعاملات علمی را با قدرت، در یونسکو و سازمان ملل دنبال کنیم.
مجموعه این مسائل، حوزه وسیع فعالیت بین المللی برای ما ایجاد نموده است.
درمورد حقوق بشر، غیر از جنایاتی که درخصوص نسل کُشی در غزّه توسط رژیم وحشی صهیونی در جریان است، در کشورهای آمریکا و اروپا، دانشجویان، اساتید و مردم به خاطر اعتراض به رژیم صهیونیستی دستگیر و زندانی می شوند و این پدیده در تضاد کامل با منشور حقوق بشر و مصوبات آزادی بیان است.
این میدان باید به طور وسیع در سازمان ملل و یونسکو و شورای حقوق بشر، محور تحرکات وسیع جمهوری اسلامی باشد.
در پایان معتقدم که کشور ما و مسئولین ما ـ خصوصاً در شورای عالی امنیت ملی ـ باید تغییر در تراز دیپلماسی کشور و هماهنگی های لازم را به طور جدی در نظر بگیرند و ادامه پارادایم برجامی، خطرناک بوده و خسارتی جبران ناپذیر برای کشور به بار خواهد آورد.
انتهای پیام/