برای بازسازی افکار عمومی واقعی باید صداهای خاموش را شنید
زهرا نژادبهرام نوشت: برای بازسازی افکار عمومی واقعی باید «صداهای سکوت کرده» را شنید و به گوش رساند و «اتاقهای پژواک» را ناکارآمد ساخت.

کد خبر: 735971 | ۱۴۰۴/۰۶/۲۴ ۱۵:۱۵:۰۰
«صدای سکوت» در شبکههای اجتماعی» عنوان یادداشت زهرا نژادبهرام برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده؛ افکار عمومی جمع دیدگاههای متشکل یا به هم پیوسته مردم در یک موضوع معین است که با فعال شدن موضوع در رسانههای نوین به نوعی تحریک شده و قابلیت بروز و ظهور پیدا میکند؛ اما این به این معنا نیست که عینیت افکار عمومی در جامعه در پیوستگی کامل با محتوای رسانههای نوین و شبکههای اجتماعی است، بلکه ظاهرا «صدای سکوت» در تلاش است که افکار عمومی را نمایندگی کند!
لذا این سوالات ذهن را درگیر میکند که آیا بازتاب رسانههای نوین تصویر افکار عمومی است؟
آیا افکار عمومی کاملا تحت تاثیر فضای مجازی است؟
آیا شبکههای اجتماعی نماینده واقعی صدای افکار عمومی است؟
این سوالات این را به ذهن متبادر میکند که افکار عمومی واقعی در فضای جامعه و جدا از فضای جدلی حاکم بر شبکههای اجتماعی شکل میگیرد؛ هر چند که فضای رسانههای نوین نقش تحریکپذیری برای آن دارد، اما عینیت آن متفاوت یا حتی در برخی موارد متضاد از آنچه در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی شکل میگیرد، است.
لذا از آنجا که افکار عمومی حاصل فضای مشترک دو حوزه (واقعی و رسمی) و (مجازی و غیررسمی) است نیازمند واکاوی بیشتر است.
از اینرو برای دستیابی به عکسالعمل جامعه، ایجاد نوعی توازن بین فضای مجازی و رسانههای اجتماعی به همراه سپهر عمومی عینی جامعه قادر است افکار عمومی واقعی را مشاهدهپذیر کند.
شبکههای اجتماعی با تسهیل دسترسی و همصدا کردن گروههای همفکر میتوانند صدای گروههای حاشیهای را برجسته کنند؛ اما به دلیل اتاقهای پژواک و مارپیچ سکوت، تنها بخش کوچکی از کاربران -اغلب پرصداترینها- در فضای مجازی و رسانههای نوین قابل مشاهده هستند .
تضادهای آنلاین اگرچه دامنه بروز و ظهور مطالبات را افزایش میدهد، اما اغلب در میان همان شبهجوامعی باقی میماند که در قالب گروهها و دستههایی خاص به بازتولید نگرشها و دیدگاههای خود میپردازند.
دشواری انتشار این نوع گفتوگوها در بستری گستردهتر معمولا با چالشهای جدی نظیر طردشدگی ...
یا سکوت همراه میشود؛ اما آنچه بیشتر قابل توجه است، توانایی این شبکهها در آشکارسازی نگرشهای جمعی گروههای پرصداست.
اگرچه نگاه آنها میتواند آثار جدی بر نگرشهای عمومی و نظرات مردم در جهان واقعی داشته باشد، اما هنوز نمیتوان گفت که آرای آنها عینیت افکار عمومی جوامع است.
اصولا گفتوگوی جمعی نیازمند فضایی است که تنوع دیدگاهها شنیده و افراد بدون ترس از طردشدگی نظرات خود را بیان کنند.
وجود اتاقهای پژواک در رسانههای نوین امری جدید نیست، اما قدرت انتشار آن بیشتر است، چراکه این فضاها در جامعه عینی نیز قابل مشاهده است؛ اما بازتاب صدای آنها شاید به اندازه رسانههای نوین و به ویژه شبکههای اجتماعی مجازی نباشد.
این مهم در مارپیچ سکوت نیز قابل مشاهده است، همان حالت روحی افراد که در شرایط قرارگیری در برابر این گروهها مجبور به سکوت هستند.
ترکیب این دو پدیده یعنی اقلیت سکوت میکنند و اکثریت که در اتاقهای بسته خود تقویت میشوند، منجر به شکلگیری «نظر غالب» میشود که بهطور مصنوعی شکل گرفته و به سختی میتوان تشخیص داد کدام دیدگاه واقعا نماینده بخش عمدهای از جامعه است.
این مهم در رسانههای نوین با توجه به ساختار تکنولوژیک آن جدیتر است، در فضای مجازی شبکههای اجتماعی ابزارهایی نظیر اتاقهای پژواک و الگوریتمها را در اختیار دارند که میتواند بیان افکار عمومی در جهان عینی را با نوعی لکنت همراه کنند؛ چراکه امکان طردشدگی و افتادن در تله مارپیچ سکوت در این فضاها بیشتر است.
این دو پدیده کلیدی در تحلیل فضای عمومی دیجیتال ایران نیز وجود دارد که نیازمند بازشناسی است.
فراوانی این دو پدیده، سلامت گفتوگوی اجتماعی و قدرت بازنمایی منصفانه دیدگاهها را تحت تاثیر قرارا داده است.
این مهم را میتوان بخشی از بازنمایی شاید نه چندان واقعی از افکار عمومی دانست که به نظر واقعی میرسد، اما حقیقت نیست.
در ایران، به دلایل مختلف سیاسی و فرهنگی، بسیاری از شهروندان از بیان نظرات انتقادی، به دلایل مختلف سیاسی و فرهنگی، در جمعهای عمومی عینی خودداری میکنند، اما در فضای رسانههای نوین شاید کمتر با این ویژگی همراه شوند.
این مهم به همراه عناصر کلید ذکر شده بررسی افکار عمومی در کشور را با چالشهای زیادی همراه میکند .از این رو لازم است در کنار کارکرد دو عنصر اتاقهای پژواک و مارپیچ سکوت که تصویری ناروشن از افکار عمومی را ایجاد میکند به پدیده عدم تمایل به بیان نظرات هم توجه شود.
از اینرو تصویری که از سوی رسانههای نوین یا همان شبکههای اجتماعی بازتولید میشود بهرغم در اختیار داشتن ظرفیتهای کم نظیر برای گفتوگو نیازمند توجه خاص و دقت بیشتری است.
آنگونه که چالشهایی نظیر؛
کاهش ظرفیت گفتوگوی ملی و همفهمی متقابل
افزایش بیاعتمادی میان گروههای مختلف اجتماعی
تقویت نگاه دوقطبی به مسائل سیاسی و فرهنگی
خدشهدار کردن مشارکت مدنی؛ در این امر حاصل شود.
برای رفع این چالشها نیازمند نگاهی دیگر هستیم که شاید بتوان بخشی از آن را در محورهای زیر بیان کرد:
ترویج سواد رسانهای و شناخت الگوهای اتاق پژواک و مارپیچ سکوت
حمایت از کاربران پل (Bridge Users) برای ارتباط میان گروههای مختلف
اصلاح الگوریتمهای پلتفرمها به نفع نمایش دیدگاههای متنو ع
ایجاد سازوکارهای امن برای بیان آزاد نظرات در فضای حضوری و مجازی
در نهایت برای بازسازی افکار عمومی واقعی باید «صداهای سکوت کرده» را شنید و به گوش رساند و «اتاقهای پژواک» را ناکارآمد ساخت.