شکایت از خسیسترین مرد ایران
زنی که از خساست شوهرش به ستوه آمده است، علیه او شکایت کرد.

کد خبر: 736002 | ۱۴۰۴/۰۶/۲۴ ۰۸:۵۳:۴۴
خودم هم باورم نمی شود چگونه ۳۰ سال از عمرم را با این مرد خسیس سپری کرده ام و دم برنیاوردم؛ اما اکنون که فرزندانم قصد دارند ازدواج کنند و در دانشگاه ادامه تحصیل بدهند،دیگر نمی توانم این شرایط را تحمل کنم چرا که همسرم حتی تعداد استفاده از سرویس بهداشتی را هم زیرنظر دارد و اگر بیشتر از حد معمول وارد سرویس بهداشتی شوم، مرا زیرمشت و لگد می گیرد که احتمالا غذای بیشتری خورده ام ....
به گزارش روزنامه خراسان، زن ۴۵ ساله که با نگرانی و اضطراب شدیدی وارد کلانتری گلشهر مشهد شده بود، در حالی که فریاد می زد «شما را به خدا کمکم کنید!» به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت:۱۵ سال بیشتر نداشتم که با «فرزین» ازدواج کردم.
او پسرعمویم بود و ما در یکی از روستاهای قوچان زندگی می کردیم.
به خاطر این که در روستا فقط مدارس ابتدایی وجود داشت، من هم بیشتر از کلاس پنجم ابتدایی نتوانستم درس بخوانم و با نظر بزرگترها پای سفره عقد نشستم؛ اما «فرزین» در دوران نامزدی هیچ گاه مرا با یک کادوی ارزان قیمت هم خوشحال نکرد.
او هدایای شب یلدا یا عید نوروز را هم که بین نوعروسان مرسوم است، برایم نخرید و من همواره در میان دخترانی که نامزد بودند به شدت خجالت می کشیدم.
آن ها از هدایای روزهای مناسبتی و جشن سخن می گفتند اما من به بهانه ای از نزد آن ها می رفتم تا از من درباره هدایای نامزدم چیزی نپرسند!«فرزین»مدعی بود دستش تنگ است!
پدر و مادرم نیز معتقد بودند وقتی زندگی مشترک را آغاز کنید همه چیز روبه راه می شود!
خلاصه در همین شرایط فرزین تصمیم گرفت برای یافتن شغلی مناسب به مشهد مهاجرت کنیم.
با آن که خانواده ام مخالف بودند ولی به خاطر همسرم راهی مشهد شدم .
این درحالی بود که رفتارهای خساست بار فرزین هیچ تغییری نکرد.
او که در یک تعمیرگاه خودرو مشغول کار شده بود،حساب و کتاب همه چیز را داشت.
وقتی از خانه بیرون می رفت مقدار معینی چای و تعداد شمارش شده قند را برایم می گذاشت تا از آن استفاده کنم.
حتی مقدار حبوباتی که باید در غذا استفاده می کردم یا تعداد سیب زمینی و پیاز هم مشخص بود.
اگر مقدار مصرف آب و برق و گاز هم از ماه قبل بیشتر بود، باید کتک می خوردم .
او زمانی که سرکار می رفت درِ سرویس بهداشتی را قفل می کرد تا زمانی که خودش به خانه بازگردد.
چندبار از شدت گرسنگی غش کردم که همسایگان نجاتم دادند.
او می گفت من اسراف می کنم.
به همین دلیل هم هیچ مهمانی به خانه ما راه نداشت.
وقتی دومین فرزندم به دنیا آمد، اوضاع خیلی بدتر شد چرا که پسرم باید شیرخشک مصرف می کرد و او آن قدر به فرزندم گرسنگی می داد که از شدت گریه سیاه و کبود می شد.
«فرزین» حتی در محبت کردن هم خسیس بود؛ به گونه ای که در طول ۳۰سال گذشته یک بار هم کلمه ای محبت آمیز بر زبانش جاری نکرده است و اعتقاد دارد بچه ها با شنیدن این جملات پررو می شوند!
این درحالی بود که من هم حتی از لفظ «جان» برای فرزندانم نمی توانستم استفاده کنم!
ولی حالا که فرزندانم باید به دانشگاه بروند و دخترم قصد ازدواج با خواستگارش را دارد، دیگر نمی توانم این رفتارهای خساست بار را تحمل کنم.
به همین دلیل به کلانتری آمده ام تا از او برای آزار و اذیت خانواده اش شکایت کنم اما ای کاش ...
با دستور سرهنگ ابراهیم عربخانی(رئیس کلانتری گلشهر) اقدامات مشاوره ای و روانشناختی با دعوت از شوهر این زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی برای بررسی دلایل رفتارهای خسیس ترین مرد ایران آغاز شد.
براساس ماجراهای واقعی در زیر پوست شهر