خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

شنبه، 22 شهریور 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

چند خاطره از شیخ همیشه خندان دفتر امام خمینی به روایت محمدعلی ابطحی

اعتماد | همه | شنبه، 22 شهریور 1404 - 14:12
محمدعلی ابطحی نوشت: شیخ جماعتی پس از انقلاب، ملازم هميشگي حاج احمد آقا بود و اگر مي‌خواست، مي‌توانست از نظر مقامي، زندگي و درآمد به همه ‌جا برسد. من واقعا قصد زياده‌گويي ندارم، اما هم زندگي متوسطِ رو به پاييني داشت و هم يك كار حكومتي در رزومه‌اش ثبت نشده بود. تنها شغلش مساله‌گويي دفتر امام بود. در شغلش مسلط بود و باحوصله.
امام،دفتر،شغلش،زندگي،جماعتي،شيخ،باحوصله،ملازم،خندان،ابطحي،پا ...

محمدعلی ابطحی نوشت: شیخ جماعتی پس از انقلاب، ملازم همیشگی حاج احمد آقا بود و اگر می‌خواست، می‌توانست از نظر مقامی، زندگی و درآمد به همه ‌جا برسد.
من واقعا قصد زیاده‌گویی ندارم، اما هم زندگی متوسطِ رو به پایینی داشت و هم یک کار حکومتی در رزومه‌اش ثبت نشده بود.
تنها شغلش مساله‌گویی دفتر امام بود.
در شغلش مسلط بود و باحوصله.
کد خبر: 735485 | ۱۴۰۴/۰۶/۲۲ ۱۴:۰۵:۰۰
سیدمحمدعلی ابطحی در یادداشتی با عنوان «شیخ همیشه خندان دفتر امام» در روزنامه اعتماد نوشت: محمدعلی جماعتی، شیخ همیشه خندان دفتر امام بود که بعد از سال‌ها دست‌وپنجه نرم کردن با بیماری، به پیشگاه خداوند پرواز کرد.
در نجف، خودش و خانواده‌اش در خدمت امام بودند.
از سالی هم که با امام به ایران آمد، با اینکه امکان داشت، هرگز بلندپروازی نکرد.
به همان نقش آخوندی ایمان داشت.
چهل سال است که در دفتر امام پای تلفنی نشسته بود که مردم زنگ می‌زدند و احکام شرعی می‌پرسیدند و استخاره و عقد می‌خواستند و او جواب می‌داد.
جماعتی تنها شغلش این بود که از احکام خدا برای آنها که اعتقاد داشتند، حرف بزند.
این کار اگرچه وظیفه اولیه روحانیت است، اما کمتر کسی که دستش می‌رسد به این قانع است.
پس از انقلاب، ملازم همیشگی حاج احمد آقا بود و اگر می‌خواست، می‌توانست از نظر مقامی، زندگی و درآمد به همه ‌جا برسد.
من واقعا قصد زیاده‌گویی ندارم، اما هم زندگی متوسطِ رو به پایینی داشت و هم یک کار حکومتی در رزومه‌اش ثبت نشده بود.
تنها شغلش مساله‌گویی دفتر امام بود.
در شغلش مسلط بود و باحوصله.
ویژگی دیگرش یزدی بسیار مهمان‌نواز بودنش بود.
خانه خلوت و خالی از مهمان را دوست نداشت.
شیرین‌ترین حالت‌هایش وقتی بود که در خانه‌اش کوبیده می‌شد.
بدون گعده نمی‌توانست روز را شب کند.
هر مجموعه‌ای از دوستان در هر جایی جمع می‌شدند تا در مورد سیاست، اجتماع و دین سخن بگویند، به ‌صورت طبیعی جماعتی یکی از آنان بود.
در این ده سال اخیر، در مواضعش خیلی رُوتر از اصلاح‌طلبی و مخالفت با ستم‌هایی که می‌شد، ابراز نظر می‌کرد.
جوهر ضدظلم امام خمینی که او از بچگی آن را در بیت امام در نجف از نزدیک دیده بود، در نهاد او زنده بود.
وقتی در همین چند هفته پیش آقای خاتمی مشکل قلبی پیدا کرده بود، با اینکه خودش در اوج بی‌حالی ناشی از سرطان بود، به سختی خودش را به بیمارستان رساند تا رییس را ببیند.
علاقه خاصی به آقای خاتمی داشت.
روحیه بالایی داشت.
مریض بود، اما ناله نمی‌کرد.
سرطان تا عمق استخوانش فرو رفته بود، اما می‌گفت: «یک روزی همه می‌رویم.
تا هستیم زندگی کنیم.» مهمان دعوت می‌کرد، مسائل سیاسی را تعقیب می‌کرد.
بعد از آزادی آقای کروبی به خانه‌اش رفته بود.
دوستانی که بودند، بین روز عادی و اوج مریضی‌اش نمی‌توانستند فرق بگذارند.
این روحیه والا، نیازی است که همه داریم.
همسرش همراه مهربانی برایش بود.
تسلیت ویژه می‌گویم.
فرزندان و عروس‌های خوبی دارد.
در میان فرزندانش عماد طلبه است و مثل پدرش با نشاط و همیشه لبخند امید و مهربانی بر لب دارد.
به بازماندگانش، به اعضای دفتر امام، به آیت‌الله سید حسن خمینی و دوستان فراوانش تسلیت می‌گویم.