خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

شنبه، 22 شهریور 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

«بی تفاوتی» از طبقه فرادست جامعه سرچشمه می‌گیرد؛ مسئله حس محرومیت نسبی

مهر | دین و اندیشه | شنبه، 22 شهریور 1404 - 09:29
فرد فقیر احساس می‌کند که جامعه او را نادیده گرفته و در نتیجه او نیز نسبت به جامعه بی‌تفاوت می‌شود اما مهم‌تر از فقر مطلق، احساس محرومیت نسبی و ادراک بی‌عدالتی و نابرابری است.
اجتماعي،جامعه،فردگرايي،همبستگي،مشاركت،زندگي،اهميت،آموزش،سياس ...

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-مصطفی شاکری گرکانی: «بی‌تفاوتی اجتماعی» عنوان یکی از آسیب‌ها و پدیده‌های نامطلوب در زندگی مدرن است که می‌تواند به عنوان عامل بروز و تشدید برخی بحران‌های اجتماعی در نظر گرفته شود.
شاخصه اصلی بی‌تفاوتی، تاکید بیش‌از حد و افراط‌گونه بر ترجیحات و تمایلات شخصی و منافع فردی و گروهی در زندگی اجتماعی است.
بدیهی است که گسترش این رویه در میان آحاد جامعه جریانی را به وجود می‌آورد که همچون مانعی در ایجاد و برقراری ارتباطات مثبت اجتماعی و نیز افزایش مشارکت شهروندان در امور اجتماعی عمل می‌کند و در نتیجه، به تضعیف یا حتی توقف فرایند توسعه ملی منجر می‌شود.
بی‌تفاوتی اجتماعی همچنین می‌تواند به افزایش مشکلات اجتماعی منجر شود.
وقتی افراد نسبت به مسائل اجتماعی مانند فقر، نابرابری، یا خشونت بی‌تفاوت باشند، این مشکلات ممکن است تشدید شوند و به بحران‌های بزرگ‌تری تبدیل گردند.
برای مثال، بی‌تفاوتی نسبت به مشکلات محیط زیستی می‌تواند به تخریب اکوسیستم‌ها و افزایش تغییرات اقلیمی منجر شود.
برای بررسی دقیق‌تر این موضوع، در هفتمین گام با حسین احمدی‌منش؛ جامعه‌شناس و مدرس دانشگاه گفتگو کردیم که بخش دوم این گفتگو را در ادامه می‌خوانید:
* عوامل اقتصادی نظیر فقر، بیکاری و … چه میزان در بی‌تفاوتی اثرگذاری دارد و آیا نسبت مستقیمی میان بی‌تفاوتی و عوامل اقتصادی وجود دارد یا خیر؟
ببینید واقعیت این است که در نتیجه ساختار اقتصاد سیاسی و حکمرانی اقتصادی در دهه‌های گذشته به وضعیتی رسیده‌ایم که یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های جامعه امروز ایران فاصله طبقاتی است.گروه کوچکی در طبقه بالا که از فرصت‌ها و امکانات بسیاری برخوردارند و بخش اعظم جامعه در طبقات متوسط و پایین که درگیر نیازهای اولیه و امکانات زندگی معمولی‌اند.
سوال شما به‌طور ضمنی این پرسش را دربردارد که آیا بی‌تفاوتی اجتماعی بیشتر در طبقات پایین جامعه است که مشکل معیشت و اشتغال دارند یا آن‌که طبقات بالای جامعه نیز به بی‌تفاوتی اجتماعی دچارند؟
اولین و ساده‌ترین پاسخی که به ذهن متبادر می‌شود این است که چون انسان فقیر درگیر حداقل‌های زندگی است، بیکار است و درآمدی ندارد، با نیازهای ضروری زندگی مواجه است، با فقر دست‌وپنجه نرم می‌کند، دغدغه‌های معیشتی تمام انرژی و توان ذهنی او را به خود مشغول می‌کند، در چنین شرایطی، طبیعی است که بیش از هر چیز به فکر نیازهای ضروری خود و خانواده‌اش باشد و توجه و حساسیت او نسبت به مسائل اجتماعی و مشکلات دیگران کاهش یابد و این منفعت‌اندیشی و فردگرایی به نوعی بی‌تفاوتی خواهد انجامید.
فرد فقیر احساس می‌کند که جامعه او را نادیده گرفته و در نتیجه او نیز نسبت به جامعه بی‌تفاوت می‌شود.
مهم‌تر از فقر مطلق، احساس محرومیت نسبی و ادراک بی‌عدالتی و نابرابری است.
یعنی مقایسه وضعیت خود با دیگران و احساس اینکه به ناحق از امکانات و فرصت‌ها محروم مانده است، می‌تواند منجر به خشم، سرخوردگی و در نهایت بی‌تفاوتی به‌مثابه نوعی واکنش دفاعی یا اعتراضی می‌گردد.
*چه وزنی باید به این مسائل داد؟
این‌که در تبیین بی‌تفاوتی اجتماعی، موضوع حکم‌رانی اقتصادی و ساختار اقتصاد سیاسی را برجسته سازیم و بر ساختارهای نابرابرساز و سازوکارهای استضعاف تأکید کنیم، نکته دقیق و درستی است.
من این تبیین را نفی نمی‌کنم، اما وزن و اهمیت چندانی به آن نمی‌دهم.
به‌خصوص که در این گفتگو بی‌تفاوتی اجتماعی را از بی‌تفاوتی سیاسی متمایز دانسته‌ام.
شاید شما در پرسش‌تان بی‌تفاوتی سیاسی را مد نظر داشته باشید و این‌که آیا عواملی مانند فقر و بیکاری و مشکلات معیشتی ناشی از نابسامانی اقتصادی به بی‌تفاوتی سیاسی و کاهش مشارکت می‌انجامد؟
آن‌گاه پاسخ من متفاوت خواهد بود، و این مقوله را از مهم‌ترین عوامل مؤثر بر بی‌تفاوتی سیاسی و کاهش مشارکت سیاسی خواهم دانست.
اما این‌که در تبیین بی‌تفاوتی اجتماعی طوری بازنمایی کنیم، که فقیران جامعه و آنان‌که مشکل معیشت دارند، به فردگرایی و بی‌تفاوتی اجتماعی دچارند و نسبت به مشکلات دیگران و آن‌چه در پیرامون‌شان می‌گذرد بی‌اعتنایند؛ این گزاره را گزاره دقیق و درستی نمی‌دانم.
اتفاقاً معتقدم بی‌تفاوتی اجتماعی را باید در میان طبقه فرادست جامعه جستجو کرد.
منفعت‌اندیشی و لذت‌جویی و مصرف‌گرایی و خودمحوری و در نتیجه بی‌اعتنایی و بی‌تفاوتی و نادیده‌گیری دیگرانی که در دوروبرمان زندگی می‌کنند، بیشتر از طبقه فرادست جامعه سرچشمه می‌گیرد و سپس این سلیقه و ذائقه در قالب نوعی سبک زندگی در میان دیگر طبقات جامعه نیز تسری و گسترش می‌یابد.
به زبان ابن‌خلدون بادیه‌نشینان تا زمانی‌که درگیر نیازهای ضروری هستند، عصبیت و همبستگی اجتماعی بالایی دارند و زمانی که از امکانات و رفاه بهره‌مند می‌شوند و به تجمل و خوشگذرانی روی می‌آورند و به بیان قرآنی به «اتراف» مبتلا می‌شوند، عصبیت و همبستگی‌شان رو به ضعف و افول می‌نهد.
از این‌جهت مفهوم حضاره یا شهرنشینی نزد ابن‌خلدون با کلان‌شهر زیمل شباهت دارند، که در هر دو شهروندان به نوعی فردگرایی و بی‌تفاوتی مبتلایند.
می‌توان واکنش افکار عمومی به حادثه تلخ قتل خانم الهه حسین نژاد و نمونه قبلی آن حادثه دردناک قتل امیرحسین خالقی دانشجوی دانشگاه تهران را مصادیقی از حس همدردی و در مقابل بی‌تفاوتی اجتماعی به‌شمار آورد
* مقابله با بی‌تفاوتی و جلب مشارکت اجتماعی چگونه و توسط چه نهادها و گروه‌هایی باید به شهروندان آموخته شود؟
اولین پاسخی که به این پرسش می‌توان داد این است که دو نهاد خانواده و آموزش و پرورش و رسانه‌های جمعی عهده‌دار اصلی آموزش به شهروندان هستند تا همبستگی اجتماعی و همدلی و همدردی با دیگر شهروندان افزایش یابد.
می‌توان از اهمیت خانواده گفت و این‌که اولین و مهم‌ترین نهاد اجتماعی‌شدن است و آموزش همدلی، مسئولیت‌پذیری اجتماعی، احترام به دیگران و اهمیت مشارکت در امور جمعی از سنین کودکی در خانواده آغاز می‌شود.
می‌توان از اهمیت نقش آموزش و پروش گفت و این‌که مدارس و دانشگاه‌ها نقش کلیدی در آموزش حقوق و مسئولیت‌های شهروندی و اهمیت مشارکت اجتماعی دارند.
می‌توان از رسالت رسانه‌های رسمی مثل رادیو، تلویزیون، مطبوعات سخن گفت یا از ضرورت آزادی نهادهای مدنی و سازمان‌های مردم‌نهاد و این‌که نهادهای مدنی مثل اتحادیه‌ها و سندیکاها از ارکان همدلی و همبستگی و مشارکت اجتماعی هستند.
و همچنین از اهمیت نهادها و مؤسسات دینی گفت که با توجه به بافت فرهنگی و مذهبی جامعه ایران می‌توانند نقش مهمی در ترویج ارزش‌هایی مانند احسان، نیکوکاری، تعاون و مسئولیت‌پذیری اجتماعی ایفا کنند و مردم را به مشارکت در امور خیر و عام‌المنفعه برانگیزانند.
اما با توجه به آن عوامل ساختاری و تاریخی که به آن‌ها اشاره کردم، پرسش این است که این نهادها تا چه حد می‌توانند ایفای نقش کنند؟
نه این‌که اهمیت و نقش این نهادها را نادیده بگیرم، بحثم این است در جامعه با جریان‌ها و روندهای پرقدرت فردگرایی مواجه هستیم که عملاً تأثیرگذاری این نهادها را به چالش کشیده‌اند و حتی اساس و بنیاد این نهادها را تحث تأثیر قرار داده‌اند.
به‌عبارت دیگر در دوره معاصر با یک روند پرقدرت اعتبارزدایی و مرجعیت‌زدایی از نهادهای اجتماعی مواجهیم.
روندی که لزوماً به جامعه ایران هم محدود نیست.
درواقع روندی جهانی است که کم یا زیاد در جوامع مختلف جاری و ساری است.
در این وضعیت دیگر نه خانواده و پدر و مادر، نه آموزش و پرورش و معلم و نه روشنفکران و دانشگاهیان و روحانیان اعتبار و مرجعیت گذشته را ندارند که بخواهند و بتوانند با صرف آموزش بر روند فرد گرایی و بی‌تفاوتی اجتماعی چیره شوند و همدلی و همبستگی اجتماعی را افزایش دهند.
با این توضیح نکته اصلی که بر آن تأکید دارم ضرورت خودآگاهی به این روند ساختاری است.
در واقع شرط لازم مقابله با بی‌تفاوتی اجتماعی و مقدم بر هر کاری خودآگاهی به این وضعیت تاریخی و التفات به شرایط و عواملی که جامعه امروز ایران را به فردگرایی سوق می‌دهند.
*مهمترین پیامدهای بی‌تفاوتی چیست؟
اگر زندگی اجتماعی انسان‌ها را به‌صورت طیف و پیوستاری تصور کنیم، یک‌سوی این پیوستار همبستگی شدید اجتماعی و سوی دیگر آن فردگرایی مطلق است و بی‌تفاوتی اجتماعی وضعیتی در میانه این طیف است همبستگی اجتماعی رو به ضعف نهاده و فردگرایی تقویت شده است.
حد نهایی فردگرایی را می‌توان فروپاشی اجتماعی دانست که در آن نهادهای اجتماعی کارکرد و اثرگذاری خود را ندارند و نوعی بی‌نظمی و بی‌هنجاری و به تعبیر دورکیم وضعیت آنومی در همه عرصه‌های اجتماعی حاکم می‌شود.
با توجه به توضیحی که عرض کردم ممکن است این تلقی یا دست‌کم این پرسش مطرح شود که آیا ما در شرایط فعلی جامعه ایران به چنین بی‌تفاوتی و فردگرایی شدیدی مبتلا هستیم؟
ممکن است شواهدی به ذهن متبادر شود که اتفاقاً ایرانیان در مواقعی و در حوادثی حس همدلی و همدردی برجسته‌ای بروز داده‌اند.
می‌شود به حادثه اخیر آتش‌سوزی بندر شهید رجایی و واکنش مردم در اهدای خون اشاره کرد؛ یا واکنش مردم نسبت به حوادثی که برای معدن‌چیان در یکی‌دو سال اخیر رخ داده است و تأسف و تأثر مردم نسبت به این حوادث.
همچنین حضور مردم در کمک‌رسانی و امداد در سوانحی مثل سیل و زلزله و مواردی از این دست.
حتی می‌توان واکنش افکار عمومی به حادثه تلخ قتل خانم الهه حسین نژاد و نمونه قبلی آن حادثه دردناک قتل امیرحسین خالقی دانشجوی دانشگاه تهران اشاره نمود و آن‌ها مصادیقی از حس همدردی و در مقابل بی‌تفاوتی اجتماعی به‌شمار آورد.
این موارد و نمونه‌های شبیه آن نشان می‌دهد که اگرچه روند بی‌تفاوتی اجتماعی در جامعه ایران رو به افزایش است، اما این افزایش لزوماً روندی پیوسته و خطی ندارد و در برهه‌هایی احساس همدلی، همدردی و همبستگی اجتماعی تقویت می‌شود.
در این باره می‌توان از استعاره و تمثیل آونگ برای توصیف این وضعیت استفاده کرد.
آونگی که در میان دو وضعیت همبستگی اجتماعی و فردگرایی در نوسان و در رفت‌وبرگشت است.
در بعضی شرایط و موقعیت‌ها همبستگی اجتماعی و به‌اصطلاح چسب اجتماعی تقویت می‌شود و در برهه‌ای دیگر همبستگی اجتماعی رو به ضعف می‌نهد و فردگرایی تقویت می‌شود.