خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

شنبه، 22 شهریور 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

تحلیلی بر نفوذ لابی اسرائیل/ پشت پرده سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه

تسنیم | استان‌ها | شنبه، 22 شهریور 1404 - 09:13
یادداشت حاضر به واکاوی علل حمله آمریکا و مرگ چند میلیون مسلمان در خاورمیانه با مروری بر مقاله تحلیلی و جنجالی جان میرشایمر و استفن والت، از مشهورترین اساتید علوم سیاسی آمریکا با عنوان «لابی اسرائیل و سیاست خارجی ایالات متحده» می پردازد.
اسرائيل،آمريكا،لابي،حمايت،جنگ،نويسندگان،سياست،استراتژيك،خاور ...

به گزارش خبرگزاری تسنیم از زاهدان، 20 شهریور 1404 شمسی مصادف با 11 سپتامبر 2025، سالگرد حملات تروریستی‌ای بود که مسیر تاریخ معاصر آمریکا و جهان را برای همیشه تغییر داد.
این روز سرآغاز فصلی تاریک بود که به حمله نظامی ایالات متحده به افغانستان و عراق، و اشغال دو دهه‌ای این دو کشور انجامید.
پیامدهای این جنگ‌ها فراتر از تصور بود.
بر اساس آمار پروژه‌ی "هزینه‌های جنگ" دانشگاه براون، این جنگ‌ها به طور مستقیم منجر به کشته شدن هولناک بیش از 940,000 نفر، از جمله حدود 432,000 غیرنظامی و از مردم عادی افغانستان و عراق شد.
اما تلفات غیرمستقیم، ناشی از فروپاشی زیرساخت‌ها، سوءتغذیه، بیماری‌ها و بحران‌های انسانی، به مراتب بیشتر است و به چندین میلیون نفر می‌رسد و این دو کشور را سالها در ناامنی و ترور و کشتار و بی ثباتی و فقر فرو برد.
این جنگ‌ها همچنین بیش از 8 تریلیون دلار برای مالیات‌دهندگان آمریکایی هزینه در بر داشته و به بی‌ثباتی عمیق در خاورمیانه دامن زده است.
در میان اساتید علوم سیاسی آمریکا، نظریات مختلفی برای توضیح علت این جنگ‌ها، به‌خصوص حمله به عراق، وجود دارد.
برخی بر این باورند که این اقدام پاسخی به تهدید تسلیحات کشتار جمعی صدام حسین و تلاش برای گسترش دموکراسی در خاورمیانه بود.
گروهی دیگر، انگیزه‌های اقتصادی و تلاش برای کنترل منابع نفتی منطقه را عامل اصلی می‌دانند.
عده‌ای نیز معتقدند که این جنگ حاصل تفکرات نومحافظه‌کارانی بود که در دولت بوش نفوذ داشتند و به دنبال تثبیت هژمونی آمریکا از طریق قدرت نظامی بودند.
با این حال، جان میرشایمر و استفن والت در مقاله جنجالی خود، «لابی اسرائیل و سیاست خارجی ایالات متحده»، استدلال می‌کنند که این تحلیل‌ها، هرچند ممکن است بخشی از حقیقت را در بر داشته باشند، یک عامل حیاتی و تعیین‌کننده را نادیده می‌گیرند.
از دیدگاه آنها، بدون درک نقش و نفوذ این لابی، نمی‌توان به درستی فهمید چرا آمریکا مسیری را در پیش گرفت که آشکارا با منافع ملی‌اش در تضاد بود.
نویسندگان مقاله را با این فرض اساسی آغاز می‌کنند که سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه، به‌ویژه از زمان جنگ شش روزه در سال 1967، حول محور رابطه با اسرائیل شکل گرفته است.
به عقیده آنها، این حمایت بی‌چون‌وچرا از اسرائیل، همراه با تلاش برای گسترش دموکراسی در منطقه، به قیمت به خطر انداختن امنیت ملی آمریکا تمام شده و خشم جهان عرب و اسلام را برانگیخته است.
سوال اصلی مقاله این است: چرا ایالات متحده حاضر شده ‌منافع ملی و امنیتی خود را فدای منافع یک کشور دیگر (اسرائیل) کند؟
نویسندگان دو پاسخ رایج را رد می‌کنند:
1.
منافع استراتژیک مشترک: آنها استدلال می‌کنند که اسرائیل یک دارایی استراتژیک حیاتی برای آمریکا نیست و در بسیاری از موارد به یک "بار استراتژیک" تبدیل شده است.
2.
ضرورت‌های اخلاقی: آنها معتقدند که توجیهات اخلاقی برای حمایت آمریکا از اسرائیل نیز قانع‌کننده نیستند.
در مقابل، آنها نظریه اصلی خود را مطرح می‌کنند: عامل اصلی این سیاست، فعالیت‌های "لابی اسرائیل" در داخل سیاست آمریکا است.
به گفته آنها، هیچ گروه فشار دیگری نتوانسته است سیاست خارجی آمریکا را تا این حد از مسیر منافع ملی منحرف کند و همزمان مردم آمریکا را متقاعد سازد که منافع آمریکا و اسرائیل یکسان هستند.
بخش اول: حمایت بی‌سابقه آمریکا از اسرائیل (The Great Benefactor)
در این بخش، ابعاد مختلف حمایت آمریکا از اسرائیل به تفصیل شرح داده می‌شود:
1.
کمک‌های مالی و نظامی:
اسرائیل از سال 1976 بزرگترین دریافت‌کننده سالانه کمک‌های مستقیم خارجی آمریکا و بزرگترین دریافت‌کننده کل کمک‌ها از زمان جنگ جهانی دوم است.
تا سال 2003، مجموع کمک‌های مستقیم به بیش از 140 میلیارد دلار رسیده بود.
کمک سالانه حدود 3 میلیارد دلار است که تقریباً یک‌پنجم کل بودجه کمک‌های خارجی آمریکا را تشکیل می‌دهد.
این کمک‌ها به صورت یکجا در ابتدای سال مالی پرداخت می‌شود (برخلاف سایر کشورها که به صورت فصلی دریافت می‌کنند)، که به اسرائیل امکان کسب سود بیشتر را می‌دهد.
اسرائیل مجاز است حدود 25٪ از کمک‌های نظامی را برای حمایت از صنایع دفاعی داخلی خود هزینه کند.
اسرائیل تنها دریافت‌کننده‌ای است که نیازی به ارائه گزارش از نحوه هزینه‌کرد کمک‌ها ندارد.
2.
حمایت‌های تسلیحاتی و اطلاعاتی:
آمریکا پروژه‌های تسلیحاتی اسرائیل مانند هواپیمای "لاوی" (Lavi) را با میلیاردها دلار تأمین مالی کرده، حتی اگر پنتاگون به آن نیازی نداشته باشد.
دسترسی اسرائیل به تسلیحات پیشرفته آمریکایی مانند هلیکوپترهای بلک‌هاوک و جنگنده‌های F-16 فراهم شده است.
آمریکا اطلاعاتی را در اختیار اسرائیل قرار می‌دهد که حتی به متحدان خود در ناتو نیز نمی‌دهد.
واشنگتن چشم خود را بر برنامه تسلیحات هسته‌ای اسرائیل بسته است.
3.
حمایت دیپلماتیک:
از سال 1982، آمریکا 32 قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را که علیه اسرائیل بود، وتو کرده است؛ این تعداد از مجموع وتوهای سایر اعضای شورا بیشتر است.
آمریکا مانع از بررسی زرادخانه هسته‌ای اسرائیل در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی می‌شود.
در مذاکرات صلح، آمریکا همواره نقش "وکیل اسرائیل" را ایفا کرده و مواضع خود را با تل‌آویو هماهنگ می‌کند.
بخش دوم: رد توجیه استراتژیک (A Strategic Liability)
نویسندگان استدلال می‌کنند که اسرائیل دیگر یک "دارایی استراتژیک" برای آمریکا نیست، بلکه به یک "بار استراتژیک" تبدیل شده است.
دوران جنگ سرد: در این دوره، اسرائیل با شکست دادن متحدان شوروی (مانند مصر و سوریه) و ارائه اطلاعات، به عنوان یک پروکسی مفید برای آمریکا عمل می‌کرد.
اما این حمایت هزینه‌هایی نیز داشت، از جمله تحریم نفتی اوپک در سال 1973.
پس از جنگ سرد: با فروپاشی شوروی، ارزش استراتژیک اسرائیل کاهش یافت.
جنگ اول خلیج فارس (1991): اسرائیل یک مانع بود.
آمریکا نمی‌توانست از پایگاه‌های اسرائیل استفاده کند، زیرا این کار ائتلاف ضدعراق را که شامل کشورهای عربی بود، از هم می‌پاشید.
آمریکا مجبور شد منابعی را برای جلوگیری از دخالت اسرائیل در جنگ اختصاص دهد.
جنگ عراق (2003): همین الگو تکرار شد.
آمریکا نمی‌توانست اسرائیل را در جنگ علیه صدام حسین دخیل کند، زیرا با مخالفت شدید اعراب مواجه می‌شد.
جنگ علیه تروریسم: پس از 11 سپتامبر، حامیان اسرائیل استدلال کردند که اسرائیل و آمریکا دشمنان مشترکی دارند (تروریسم و "دولت‌های سرکش").
اما نویسندگان معتقدند که این همسویی، بیش از آنکه واقعی باشد، محصول تلاش لابی برای مرتبط کردن چالش‌های اسرائیل با منافع آمریکا است.
آنها اشاره می‌کنند که مشکل اصلی آمریکا با القاعده است، نه با حماس یا حزب‌الله که تهدید مستقیمی برای آمریکا نبوده‌اند.
در واقع، حمایت آمریکا از اسرائیل یکی از دلایل اصلی انگیزه گرفتن گروه‌هایی مانند القاعده است.
بخش سوم: رد توجیه اخلاقی
نویسندگان استدلال می‌کنند که توجیهات اخلاقی برای حمایت بی‌قیدوشرط از اسرائیل نیز ضعیف است:
1.
اسرائیل به عنوان یک دموکراسی: اگرچه اسرائیل به ظاهر یک دموکراسی است، اما آمریکا از بسیاری از دموکراسی‌های دیگر چنین حمایتی نمی‌کند.
همچنین، رفتار اسرائیل با فلسطینیان در سرزمین‌های اشغالی با ارزش‌های دموکراتیک آمریکایی در تضاد است.
2.
جبران جنایات گذشته علیه یهودیان: حمایت از اسرائیل به عنوان راهی برای جبران هولوکاست مطرح می‌شود.
نویسندگان ضمن به رسمیت شناختن تراژدی هولوکاست، معتقدند که این امر نمی‌تواند توجیه‌گر سیاست‌هایی باشد که به ضرر منافع ملی آمریکا و همچنین فلسطینیان تمام می‌شود.
3.
رفتار اسرائیل در درگیری‌ها: نویسندگان بیان می‌کنند که رفتار اسرائیل در طول تاریخ، به خصوص در قبال همسایگان عرب و فلسطینیان، همیشه قابل دفاع نبوده و روایت "داوود در برابر جالوت" (اسرائیل ضعیف در برابر اعراب قدرتمند) دیگر صحت ندارد.
اسرائیل قدرتمندترین نیروی نظامی در خاورمیانه است.
بخش چهارم: لابی اسرائیل (The Israel Lobby)
لابی چیست؟
لابی یک "ائتلاف سست از افراد و سازمان‌هایی است که فعالانه برای هدایت سیاست خارجی آمریکا در مسیری طرفدار اسرائیل تلاش می‌کنند." این لابی یک توطئه یا جنبش یکپارچه نیست، بلکه شامل گروه‌های یهودی-آمریکایی مانند AIPAC (کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل)، اندیشکده‌ها (مانند WINEP)، شخصیت‌های مسیحی صهیونیست، و نومحافظه‌کاران (Neoconservatives) می‌شود.
استراتژی‌های لابی:
1.
نفوذ در واشنگتن: لابی بر کنگره، کاخ سفید و بوروکراسی اجرایی تأثیر می‌گذارد.
AIPAC به عنوان قدرتمندترین بازوی لابی، با استفاده از کمک‌های مالی به کمپین‌های انتخاباتی، قانون‌گذارانی را که از اسرائیل حمایت می‌کنند تشویق کرده و آنهایی را که انتقاد می‌کنند، مجازات می‌کند.
2.
شکل‌دهی به افکار عمومی: لابی تلاش می‌کند تا بحث‌های عمومی درباره خاورمیانه را در رسانه‌ها و دانشگاه‌ها کنترل کند.
آنها با نوشتن مقالات، حمایت از اندیشکده‌ها، و نظارت بر پوشش رسانه‌ای، روایت طرفدار اسرائیل را ترویج می‌دهند.
3.
سرکوب منتقدان: هرگونه انتقاد از اسرائیل یا لابی، به سرعت با برچسب "یهودستیزی" (Anti-Semitism) مواجه می‌شود.
این تاکتیک باعث می‌شود بسیاری از افراد از ترس پیامدهای آن، از بیان دیدگاه‌های انتقادی خودداری کنند.
مثال‌های نفوذ لابی:
جنگ عراق: نویسندگان استدلال می‌کنند که لابی اسرائیل و به ویژه نومحافظه‌کاران درون دولت بوش، نقش کلیدی در سوق دادن آمریکا به سمت جنگ با عراق داشتند.
هدف آنها حذف یک دشمن استراتژیک اسرائیل و تغییر چهره خاورمیانه به نفع آن بود.
سیاست در قبال ایران و سوریه: لابی به شدت برای اتخاذ سیاست‌های سخت‌گیرانه علیه ایران و سوریه فشار می‌آورد و آنها را به عنوان تهدیدهای اصلی برای اسرائیل و در نتیجه برای آمریکا معرفی می‌کند.
فرآیند صلح اسرائیل و فلسطین: لابی با حمایت از مواضع سرسختانه اسرائیل، مانع از اعمال فشار آمریکا بر اسرائیل برای دادن امتیازات معنادار به فلسطینیان می‌شود.
نتیجه‌گیری و آینده
نویسندگان نتیجه می‌گیرند که تأثیر لابی اسرائیل بر سیاست خارجی آمریکا "بدون شک" منفی بوده و به ضرر منافع ملی آمریکا، صلح خاورمیانه و حتی امنیت خود اسرائیل در بلندمدت تمام شده است.
حمایت بی‌قیدوشرط آمریکا به اسرائیل اجازه داده تا سیاست‌های کوته‌بینانه‌ای مانند گسترش شهرک‌سازی را دنبال کند که راه‌حل دو-دولتی را تقریباً غیرممکن کرده است.
آنها پیش‌بینی می‌کنند که اگرچه نفوذ لابی همچنان قدرتمند است، اما ممکن است در آینده به دلیل شکست سیاست‌های آمریکا در عراق، افزایش آگاهی عمومی، و تغییرات جمعیتی، تضعیف شود.
آنها خواستار یک بحث باز و صادقانه در مورد نقش لابی و سیاست آمریکا در خاورمیانه هستند، زیرا معتقدند که سکوت در این باره به ضرر همه تمام می‌شود.
منبع :
Mearsheimer, J.
J., & Walt, S.
M.
(2006).
The Israel lobby and U.S.
foreign policy (Working Paper No.
RWP06-011).
John F.
Kennedy School of Government, Harvard University.
تهیه کننده : مجتبی جهان تیغ
انتهای پیام/