چالش سخت پاکستان با تشدید رقابت آمریکا و چین/ آیا پایان بازی اسلامآباد با واشنگتن و پکن نزدیک است؟+عکس
با مستقیمترشدن مواجهه آمریکا و چین، روز به روز میدان آزادی عمل یا به اصطلاح «منطقه الفراغ» کنونی برای بازیهای دوگانه بسیاری از قدرتهای منطقهای و بازیگران سطوح بعدی، محدودتر می شود.

به گزارش سرویس جهان مشرق، رقابت استراتژیک واشنگتن و پکن بر سر قدرت هژمون در سالهای پیشرو، روز به روز میدان آزادی عمل یا به اصطلاح «منطقه الفراغ» کنونی برای بازیهای دوگانه بسیاری از قدرتهای منطقهای و بازیگران سطوح بعدی، محدودتر می شود.
به بیان دیگر، هر چه به مرحلهی تقابل مستقیم ایالات متحده و جمهوری خلق چین نزدیکتر می شویم، سوگیری و انتخاب «طرف» برای کشورهایی که تاکنون سعی داشتهاند در این رقابت بیطرف یا کمتر-دخیل بمانند، ناگزیرتر می شود.
دکتر عمران خورشید، پژوهشگر مرکز مطالعات صلح در دهلی، در مقالهای تفصیلی در وبگاه اوراسیا تایمز، ضمن توصیف تحولات مرتبط با پاکستان، به وضعیت بغرنج کنونی پاکستان در میانهی روند مستقیمتر و صریحتر شدن مواجهه دو قدرت جهانی اصلی، پکن و واشنگتن، در خاک این کشور، پرداخته است.
دکتر خورشید معتقد است که زمان «بازی دو-سره»، به عنوان راهبرد تاکنونی اسلامآباد(که با غمض عین چین به خاطر منفعیت راهبردی مهار هند همراه بوده) به سرعت در حال سرآمدن است و پاکستان به موضع انتخاب «طرف» اتحاد استراتژیک، نزدیکتر می شود.
این تحلیل صرفا جهت اطلاع مخاطبان و نخبگان از تحلیل رسانههای جهان ترجمه و منتشر شده و به معنای تایید آن از سوی مشرق نیست.
با همگرایی سه معیار، یعنی ذخایر معدنی کمیاب، قراردادهای انرژی و رقابتهای منطقهای در بلوچستان، پاکستان روز به روز فضای مانور کمتری برای سیاستگذاری دارد.
پاکستان بار دیگر در حال انجام مانورهای ژئوپلیتیک ظریف بین دو ابرقدرت رقیب - چین و آمریکا - است.
این بار اما خطرات بازی به مراتب بالاتر است، چرا که مواد معدنی کمیاب، قراردادهای انرژی و امنیت منطقهای مثلث تنشزای جدیدی را شکل دادهاند.
در ۲۵ جولای ۲۰۲۵، ژنرال عاصم منیر، رئیس ستاد ارتش پاکستان به پکن سفر کرد.
مقامات چینی در این دیدار پیامی روشن و قاطع به او دادند: امنیت شهروندان چینی، به ویژه در بلوچستان - منطقهای غنی از منابع طبیعی اما ناآرام - باید تضمین شود.
وانگ یی، وزیر امور خارجه چین به صراحت اعلام کرد که پکن انتظار دارد پاکستان "با قاطعیت با تمام اشکال تروریسم مبارزه کند" و "از هیچ تلاشی برای حفاظت از کارکنان و پروژههای چینی دریغ نکند."
پاکستان بار دیگر در حال انجام مانورهای ژئوپلیتیک ظریف بین دو ابرقدرت رقیب - چین و آمریکا - است.
این بار اما خطرات بازی به مراتب بالاتر است، چرا که مواد معدنی کمیاب، قراردادهای انرژی و امنیت منطقهای مثلث تنشزای جدیدی را شکل دادهاند.
در همین حال، اسحاق دار، وزیر خارجه پاکستان، در واشنگتن با مارک روبیو، همتای آمریکایی خود دیدار کرد.
طرفین درباره یک توافق گسترده انرژی و تجاری مذاکره کردند.
اندکی بعد، ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در یک پست شبکه اجتماعی اعلام کرد که آمریکا و پاکستان "به توافقی برای همکاری در توسعه ذخایر عظیم نفتی بلوچستان دست یافتهاند" و حتی پیشنهاد داد که "شاید روزی پاکستان نفت خود را به هند بفروشد."
به طور واضحتر، تمرکز استراتژیک ترامپ بر روی مواد معدنی نادر منطقه است—منابع حیاتی برای صنایع پیشرفته و دفاعی-که بیش از 90 ٪ از آنها در حال حاضر توسط چین تصفیه و پردازش می شوند، که همچنین حدود 70 ٪ از تولید جهانی مواد معدنی نادر را تشکیل می دهد.
جهانبینی معاملهای ترامپ، مبتنی بر چانهزنیهای سخت و دستاوردهای استراتژیک، باعث افزایش علاقه آمریکا به پاکستان شده است.
افزایش تعداد بازدیدهای سطح بالا، استقبال گرم کاخ سفید—از جمله میزبانی رئیس ارتش پاکستان برای ناهار—و ستایش مکرر ترامپ از رهبری پاکستان این ارتباط را برجسته می کند.
پاکستان در عوض، با کارت منیّت ترامپ بازی کرده است: پیشنهاد نامزدی او برای جایزه نوبل، به طور عمومی رییسجمهور آمریکا را با مولفههای مثبتی چون آتشبس، بحثهای بیت کوین و توافقهای تجاری اعتبار می دهد.
حتی زمانی که ایالات متحده 29 درصد تعرفه بر صادرات پاکستان اعمال کرد، اسلام آباد از انتقاد اجتناب کرد.
در عوض، پس از تجدید نظر ترامپ و کاهش این رقم به 19 درصد، پاکستان این اقدام را به عنوان یک تصمیم "متوازن و آینده نگر" ستایش کرد.
وزارت خارجه پاکستان آن را "پایان موفق" مذاکرات تجاری توصیف کرد و نتیجه را به عنوان یک پیروزی برای دیپلماسی اقتصادی و تقویت بخشهای کلیدی مانند نساجی، فناوری اطلاعات و انرژی توصیف نمود.
سکوت حسابشده چین
با این حال، یک پویایی گیج کنندهتر در پاسخ چین به این مساله وجود دارد.
با وجود این که چین رقیب اصلی استراتژیک ایالات متحده و دشمن هند است، پکن مدارای قابلتوجهی در برابر نزدیکی همزمان پاکستان با ایالات متحده نشان داده است—رفتاری که پکن هرگز از هیچ کشور دیگری تحمل نمی کند.
اگر هر کشور دیگری چنین وامهای عظیم چینی را می گرفت، از 80 درصد سخت افزار دفاعی چینی استفاده می کرد، و هنوز روابط نظامی عمیق با واشنگتن را حفظ می کرد، چین احتمالا روابط را قطع می کرد یا از نظر دیپلماتیک انتقام می گرفت.
اما با پاکستان، نرمش را انتخاب می کند.
دلیلش ساده است: برای چین، پاکستان به عنوان یک ابزار ژئوپلیتیک علیه هند عمل می کند.
چه در دیپلماسی در زمان صلح و چه در استراتژی زمان جنگ، پاکستان همچنان یک وزنه تعادل ثابت و مفید در برابر رشد هند در جنوب آسیا است.
پکن همیشه پاکستان را از دریچهی مسالهی هند دیده است.
در طول جنگ سرد، چین دقیقا به همین دلیل، هماهنگی پاکستان را با ایالات متحده تحمل می کرد: این روش به چین کمک کرد تا هند را مهار کند و به چالش بکشد.
حتی امروز، این منطق ادامه دارد—پاکستان نه تنها به پکن کمک می کند تا هند را به طور استراتژیک در مهار نگه دارد، بلکه اهرم پاکستان{برای چین} به عنوان یک کانال برای تضعیف، منحرف کردن و گاهی اوقات آسیب رساندن به منافع هند از طریق روش های غیرمستقیم نیز عمل می کند.
پکن همیشه پاکستان را از دریچهی مسالهی هند دیده است.
در طول جنگ سرد، چین دقیقا به همین دلیل، هماهنگی پاکستان را با ایالات متحده تحمل می کرد: این روش به چین کمک کرد تا هند را مهار کند و به چالش بکشد.
خصومت عمیق پاکستان نسبت به هند—که در آموزه طولانی مدت آن با عنوان "ریختن خون هند با هزار جراحت"تجسم یافته است-آن را به یک متحد طبیعی در محاسبهی منطقهای چین تبدیل می کند.
حتی وقتی که اسلامآباد به دستور پکن عمل نمی کند، اقدامات آن به منافع چین خدمت می کند.
پاکستان چه تروریسم را علیه هند را ترویج دهد، چه در انجمنهای بین المللی با آن مخالفت کند، یا منطقه را بی ثبات کند، به طور غیرمستقیم هدف چین را برای مهار نفوذ هند تقویت می کند—استفاده از نیابتیهای افراطی و تاکتیک های نامتقارن که با اهداف استراتژیک پکن هماهنگ است.
این توضیح می دهد که چرا پکن همچنان به ریختن میلیاردها دلار به جیب پاکستان، در قالب راهروی اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) ادامه می دهد، حتی با وجود خطرات امنیتی شدید، حملات تروریستی مکرر به شهروندان چینی و افزایش بدهیهایی که پاکستان نمی تواند پرداخت کند.
چین به خوبی از هزینههای اقتصادی{حمایت از پاکستان} آگاه است، اما منافع این شراکت استراتژیک از هزینههای آن بیشتر است.
یک کشور عملگرا مانند چین معمولا تن به خطر فرسایش روابط نمی دهد یا کشیدهشدن به درگیریهایی مانند عملیات اخیر سندور را تحمل نمی کند—جایی که طبق گزارشها اطلاعات و پشتیبانی در لحظه را به پاکستان ارائه می داد-مگر این که هدف بلند مدت ایجاد و حمایت از یک شریک منطقهای در میان باشد که می تواند در جبهههای مختلف با هند مقابله کند.
بسیاری از تحلیلگران هندی می پرسند: چرا چین وقتی هند با ایالات متحده تعامل جدی می کند، واکنش تهاجمی نشان می دهد، اما وقتی پاکستان—که روابطش با ایالات متحده به دهه ها پیش برمی گردد—همین کار را می کند، انعطاف نشان می دهد؟
پاسخ بار دیگر در ارزشی استراتژیک نهفته است.
هند، صعود چین را به چالش می کشد؛ پاکستان آن را تکمیل می کند.
چین با استفاده پاکستان از پلتفرم های نظامی آمریکا مانند اف 16 و همچنین تعامل نظامی رو به رشد آن با واشنگتن مخالفت نمی کند.
در عوض، پاکستان قوی تر را—حتی اگر توسط ایالات متحده حمایت شود—به عنوان ابزاری موثرتر علیه هند می بیند.
چین به خوبی از هزینههای اقتصادی{حمایت از پاکستان} آگاه است، اما منافع این شراکت استراتژیک از هزینههای آن بیشتر است.
یک کشور عملگرا مانند چین معمولا تن به خطر فرسایش روابط نمی دهد یا کشیدهشدن به درگیریهایی مانند عملیات اخیر سندور را تحمل نمی کند—جایی که طبق گزارشها اطلاعات و پشتیبانی در لحظه را به پاکستان ارائه می داد-مگر این که هدف بلند مدت ایجاد و حمایت از یک شریک منطقهای در میان باشد که می تواند در جبهههای مختلف با هند مقابله کند.
پایان بازی دوگانهی آسان
این باید درسی برای ایالات متحده و متحدان آن هم باشد.
اگر غرب می خواهد که هند یک وزنهی تعادل واقعی مقابل چین باشد، باید از زیرسوال بردن انتخابهای استراتژیک هند دست بکشد—مانند خرید نفت با تخفیف از روسیه یا تنوع بخشیدن به خرید دفاعی آن.
این انتخابها تواناییهای هند را افزایش می دهد که در نهایت به هدف بزرگ غربی توازن نیرو با چین در هند و اقیانوس آرام خدمت می کند.
علاوه بر این، کسانی که استدلال می کنند هند باید از ایالات متحده فاصله بگیرد، فقط به این دلیل که چین تحریک می شود، باید مساله واقعی را درک کنند.
دینامیزم روابط هند و چین فقط در مورد اختلافات مرزی نیست - این یک رقابت استراتژیک ریشهدار و رقابت ژئوپلیتیکی است که شامل حوزه های نفوذ همپوشان است.
اگر چین واقعا به دنبال تعامل بیشتر و روابط همکاری با هند بود، هماهنگی استراتژیک فعلی هند و ایالات متحده ممکن بود تا این حد عمیقتر نشده باشد.
در واقع، فقط تلاش صادقانه چین برای ایجاد اعتماد و روابط پایدار با هند لازم بود ، و همگرایی ژئوستراتژیک قوی ایالات متحده و هند که امروز می بینیم ممکن است محدود یا بده-بستانی{نه راهبردی} باقی می ماند.
در همین حال، تحت دولت ترامپ، ایالات متحده فقط به همکاری انرژی با پاکستان علاقه مند نیست.
آمریکا به ذخایر معدنی نادر بلوچستان چشم دوخته، جایی که چین در حال حاضر قراردادهای استخراج را در اختیار دارد.
با توجه به ماهیت معاملهگرانهی ترامپ، بعید است که او به چین اجازه دهد تا در آن منطقه دست آزاد داشته باشد.
تمایل او به تحمیل خواستههای آخرین دقیقه-همانطور که در طول کمپین فشار خود بر زلنسکی در طول بحران اوکراین دیده می شود—نشان می دهد که پاکستان ممکن است مجبور شود منابع معدنی خود را قبل از دریافت هر گونه کمک واقعی از واشنگتن عرضه کند.
این تحول احتمالا باعث ایجاد تنش بین پاکستان و چین خواهد شد.
چین سرمایهگذاری زیادی در پاکستان کرده است—از نظر اقتصادی، دیپلماتیک و حتی جانی.
کارگران چینی در بلوچستان کشته شدهاند، وجوه چین در بدهیهای غیرقابل پرداخت از سوی اسلامآباد قفل شده است ، و اعتبار ژئوپلیتیکی آن به موفقیت CPEC مرتبط است.
از سال 2021، حداقل 20 شهروند چینی در 14 حمله تروریستی جداگانه در سراسر پاکستان—از جمله در بلوچستان و کراچی—کشته و 34 نفر زخمی شدهاند.
اگر ترامپ به شدت به بخش معدنی بلوچستان فشار بیاورد و سرمایه گذاریها و منافع چین را به چالش بکشد، نقطهای از اصطکاک ظاهر خواهد شد.
چین در صورت حس خیانت سکوت نخواهد کرد.
طناب ژئوپلیتیک پاکستان به طور فزایندهای نازک می شود.
مدیریت مشارکت همزمان با آمریکای معاملهگرِ ترامپ و چینِ قاطع شی، نیاز به ظرافت فوق العادهای خواهد داشت—چیزی که حتی قدرتهای با تجربه برای تسلط بر آن تلاش می کنند.
هر گونه اشتباه در محاسبه می تواند روابط اسلام آباد را با هر دو قدرت به خطر بیاندازد، به ویژه که منافع استراتژیک و اقتصادی همپوشان شروع به برخورد کنند.
همانطور که بسیاری از کارشناسان ژئوپانتیک به درستی مشاهده می کنند، پاکستان سالها پویایی ایالات متحده و چین را هماهنگ با اهداف استراتژیک چین–عمدتا مهار هند—مدیریت کرد.
پکن اقدامات متعادلکننده گاه به گاه اسلام آباد را تحمل کرد، زیرا آن اقدامات به هدف گستردهتر آن برای مقابله با نفوذ هند خدمت کردند.
اما این تعادل در حال از بین رفتن است.
با توجه به این که ایالات متحده در حال حاضر در پاکستان قراردادهای انرژی و مواد معدنی را امضا می کند—به ویژه در بلوچستان، جایی که چین در حال حاضر خود را از طریق پروژههای استخراج مواد معدنی نادر و زیرساختها تثبیت کرده است—دو قدرت جهانی دیگر به واسطهی استراتژی از هم منفک نیستند؛ حال، آنها در مورد داراییهای اقتصادی ملموس با هم برخورد می کنند.
حسننیت استراتژیک گذشته چین، که به واسطهی سودمندی پاکستان در برابر هند شکل گرفته است، دیگر تضمین نشده است.
اگر پکن اسلام آباد را به عنوان عامل به خطر انداختن سهام اصلی جغرافیایی اقتصادی خود، به دلیل پذیرش واشنگتن معاملهگر، درک کند، منفعل نخواهد ماند.
بنابراین چالش پاکستان تشدید شده است.
حتی در حالی که روابط چین با پاکستان همچنان بر شالودهی نگرانیهای استراتژیک مشترک در مورد هند قرار دارد، ظهور رقابت مستقیم ایالات متحده در بخشهای حساس اقتصادی، کتاب قدیمی تعادل را به طور فزایندهای منسوخ می کند.
روزهای بازی راحت دو-سره ممکن است تمام شود.
انتخابهای سخت-که زمانی قابل اجتناب بودند-اکنون اجتنابناپذیر شده اند.
نویسنده: دکتر عمران خورشید، پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات صلح بینالمللی دهلی