خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 18 شهریور 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

پشت پرده «وزارت جنگ» ترامپ؛ از برندسازی تا چرخش خطرناک سیاست خارجی

مهر | بین‌الملل | سه شنبه، 18 شهریور 1404 - 08:23
تغییر نام وزارت دفاع به وزارت جنگ از سوی ترامپ، تناقض آشکار میان ادعای صلح‌طلبی و اقدامات پرتنش اوست؛ پیامی که آینده سیاست خارجی آمریکا را پرخطرتر و بی‌ثبات‌تر به تصویر می‌کشد.
جنگ،آمريكا،صلح،نظامي،وزارت،عنوان،سياست،سياسي،پيام،زبان،خارجي ...

‌خبرگزاری مهر، گروه بین‌الملل، حسن شکوهی نسب: روز جمعه (۱۴ شهریور) دونالد ترامپ فرمانی صادر کرد که به موجب آن عنوان «وزارت جنگ» دوباره در ادبیات رسمی آمریکا ظاهر شد.
هرچند نام قانونی این نهاد همچنان «وزارت دفاع» است و تغییر قطعی آن نیازمند تصویب کنگره است اما دولت به‌سرعت نشانه‌های عمومی را تغییر داده؛ از ایجاد پایگاه اینترنتی با نشانی war.gov گرفته تا استفاده از عنوان «وزیر جنگ» برای خطاب کردن پیت هگست سکاندار این وزارتخانه؛ تغییراتی که نشان می‌دهد ماجرا صرفاً یک بازی زبانی ساده نیست بلکه حامل بار سیاسی و امنیتی سنگینی است.
بازگشت به نامی که آخرین بار در سال ۱۹۴۷ به‌کار می‌رفت، پرسش‌های مهمی را ایجاد کرده است مبنی بر اینکه چرا رئیس‌جمهوری که خود را «مدافع صلح» معرفی می‌کند، به چنین اقدام نمادینی دست زده است؟
این تغییر چه پیامی برای جامعه جهانی، متحدان و رقبای آمریکا در شرایط پرتنش کنونی دارد؟
روشن است که انتخاب واژه‌ها در سطح عالی قدرت، چیزی فراتر از تغییر ظاهری است و می‌تواند در شکل‌دهی ادراکات جهانی نقش مستقیم ایفا کند.
از نگاه ناظران، این تغییر نام‌گذاری چیزی جز اعلام صریح جنگ‌طلبی نیست.
آنها معتقدند ترامپ با این اقدام نه تنها چهره‌ای خشن و تهاجمی از آمریکا به جهان مخابره می‌کند، بلکه عملاً اعتبار ادعاهایش درباره صلح و پایان دادن به جنگ‌ها را زیر سوال می‌برد.
به باور آنان، بازگشت به نام «وزارت جنگ» یعنی عادی‌سازی زبان خشونت در سیاست خارجی و باز کردن مسیر برای تنش‌های بیشتر در نقاط بحران‌زده جهان.
برندسازی سیاسی و تبلیغاتی؛ این تصمیم چه پیامی دارد؟
از منظر حقوقی، نام رسمی این نهاد همچنان وزارت دفاع است و تغییر قطعی آن تنها با تصویب کنگره امکان‌پذیر خواهد بود.
قانون امنیت ملی مصوب ۱۹۴۷ و اصلاحات ۱۹۴۹ چارچوب فعلی را تثبیت کرده و رئیس‌جمهور نمی‌تواند به تنهایی این عنوان را تغییر دهد.
حتی در متن فرمان اخیر هم به‌صراحت آمده است که ارجاعات قانونی همچنان به وزارت دفاع باقی می‌ماند.
به عبارت دیگر، آنچه ترامپ انجام داده بیش از آن‌که یک تغییر حقوقی باشد، یک برندسازی سیاسی و تبلیغاتی است.
با این حال، اهمیت ماجرا دقیقاً در همین «برندسازی» نهفته است.
نام‌گذاری یک نهاد کلیدی نظامی چیزی فراتر از انتخاب یک واژه است؛ این اقدام در عمل یک پیام آشکار به ارتش، به افکار عمومی داخلی و به جامعه جهانی ارسال می‌کند.
وقتی دولت آمریکا عنوان وزارت جنگ را بر می‌گزیند، این سیگنال صادر می‌شود که واشنگتن به جای تأکید بر دفاع و بازدارندگی، اکنون جنگ و حمله را در مرکز مأموریت خود قرار داده است.
این تغییر لحن بیش از هر چیز متوجه دشمنان و رقبای آمریکا در صحنه بین‌الملل است و از آتش‌افروزی واشنگتن در نقاط مختلف جهان حکایت دارد.
به عنوان نمونه در منطقه غرب آسیا، جایی که کوچک‌ترین جرقه می‌تواند به بحرانی فراگیر تبدیل شود، بازگشت به نام «جنگ» عملاً پیام آتش‌افروزی و بی‌پروایی در استفاده از نیروی نظامی را مخابره می‌کند.
از سوی دیگر، این نام‌گذاری برای متحدان سنتی آمریکا نیز حامل پیام خاصی است.
کشورهای اروپایی عضو ناتو یا دولت‌های عرب حوزه خلیج فارس، که به‌طور مستقیم با سیاست‌های واشنگتن گره خورده‌اند، اکنون باید با واقعیت زبانی تازه‌ای روبه‌رو شوند که از موضعی خشن‌تر و مداخله‌گرانه‌تر خبر می‌دهد.
چنین برداشتی می‌تواند اعتماد متزلزل برخی از این متحدان را بیش از پیش خدشه‌دار کند و هزینه‌های دیپلماتیک آمریکا را بالا ببرد.
در نهایت، بعد داخلی نیز قابل چشم‌پوشی نیست.
از نگاه بسیاری، استفاده از واژه «جنگ» به معنای عادی‌سازی خشونت در فرهنگ سیاسی و نظامی آمریکا است.
آنها هشدار می‌دهند که این تغییر نام‌گذاری می‌تواند روحیه‌ای تهاجمی‌تر در بدنه ارتش ایجاد کند و زمینه را برای اقدامات نظامی پرخطر در خارج از مرزها آماده سازد.
به این ترتیب، حتی اگر کنگره هرگز تغییر نام رسمی را تصویب نکند، همین پیام سیاسی و نمادین می‌تواند آثار واقعی و بلندمدتی بر سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحده بگذارد.
تناقض‌گویی ترامپ؛ رئیس‌جمهور صلح یا جنگ؟
ترامپ بارها در سخنرانی‌های انتخاباتی و مصاحبه‌ها، خود را «رئیس‌جمهور صلح» نامیده است.
او مدعی است که در دوره ریاست‌جمهوری خود توانسته جنگ‌های زیادی را خاتمه دهد.
به عنوان نمونه، وی اواخر مردادماه در شبکه اجتماعی خود موسوم به «تروث سوشال» مدعی شد: من در عرض ۶ ماه ۶ جنگ را حل و فصل کرده‌ام.
ترامپ همین ادعا را دستاویز قرار می‌دهد که باید جایزه صلح نوبل را دریافت کند.
این روایت شخصی، ستون اصلی تبلیغات سیاسی اوست؛ روایتی که او را در برابر رؤسای جمهور گذشته آمریکا متمایز نشان می‌دهد اما بررسی دقیق واقعیت‌ها نشان می‌دهد که این تصویر فاصله زیادی با واقعیت دارد.
در همان حال که ترامپ دم از صلح می‌زند، یکی از نخستین تصمیم‌های نمادینش بازگرداندن نام وزارت جنگ بوده است.
چگونه ممکن است فردی که ادعا می‌کند جنگ‌ها را پایان داده، مهم‌ترین نهاد نظامی کشور را با واژه جنگ معرفی کند؟
این تناقض آشکار، ادعای او درباره صلح‌طلبی را در سطح بین‌المللی بی‌اعتبار می‌کند.
به بیان دیگر، زبان رسمی دولت او بیش از آنکه از صلح بگوید، آتش جنگ را فریاد می‌زند.
فراتر از نام‌گذاری، رفتارهای عملی ترامپ نیز به‌روشنی نشان می‌دهد که او سیاستی پرتنش و مداخله‌گرانه در پیش گرفته است.
عملیات نظامی اخیر آمریکا در خارج از مرزها چه در خاورمیانه همچون حمله متجاوزانه به خاک ایران و چه در آمریکای لاتین مانند احتمال رویارویی نظامی با ونزوئلا در این روزها، نشانه‌ای از افزایش سطح درگیری و گسترش میدان‌های تنش است.
این اقدامات نه تنها در تضاد با ادعای پایان جنگ‌هاست، بلکه خود به ایجاد جبهه‌های تازه بحران دامن می‌زند.
تناقض‌گویی ترامپ فقط به حوزه جنگ و صلح محدود نمی‌شود.
او از یک‌سو شعار «اول آمریکا» و کاهش هزینه‌های نظامی در خارج از کشور را می‌دهد، اما از سوی دیگر، با تصمیم‌هایی مانند افزایش بودجه پنتاگون و بازگرداندن عنوان وزارت جنگ عملاً به سمت نظامی‌گری بیشتر حرکت می‌کند.
او بارها از «خستگی آمریکا از جنگ‌های بی‌پایان» سخن گفته اما در عمل همان چرخه حضور و درگیری نظامی را با شدت بیشتری بازتولید کرده است.
در سیاست خارجی هم نمونه‌های دیگری از این دوگانگی دیده می‌شود.
ترامپ خود را مخالف «دولت‌سازی» و «مداخله‌های بی‌پایان» معرفی می‌کند، ولی در برابر بحران‌ها معمولاً به زبان تهدید و زور متوسل می‌شود.
او از یک طرف می‌گوید باید نیروهای آمریکایی از مناطق جنگی بازگردند اما از طرف دیگر فرمان حملات تازه صادر می‌کند و بر «حداکثر کشندگی» نیروهای مسلح تأکید دارد.
این شکاف میان گفتار و عمل، تصویر جهانی آمریکا را آشفته و بی‌ثبات کرده است.
منتقدان داخلی آمریکا نیز به همین دلیل او را متهم به فریب افکار عمومی می‌کنند.
از نگاه آنان، ترامپ با تکرار شعارهای صلح‌طلبانه در پی جلب رأی و محبوبیت است، اما در عرصه واقعی سیاست و امنیت، تصمیم‌هایی می‌گیرد که کشور را بیش از گذشته درگیر بحران‌ها می‌کند.
به اعتقاد این منتقدان، هیچ چیز به اندازه بازگرداندن عنوان وزارت جنگ، چهره واقعی او را آشکار نمی‌کند؛ رهبری که ادعای صلح دارد اما به زبان و منطق جنگ متوسل می‌شود.
فرجام سخن
بازگرداندن عنوان «وزارت جنگ» از سوی ترامپ بیش از آنکه یک تغییر حقوقی باشد، یک اعلان سیاسی و نمادین است؛ اعلامی که پیام آن چیزی جز تشدید تنش و عادی‌سازی زبان خشونت در سیاست خارجی نیست.
این اقدام عملاً ادعاهای ترامپ درباره صلح و پایان جنگ‌ها را بی‌اعتبار می‌سازد و نشان می‌دهد شکاف میان گفتار و عمل او هر روز عمیق‌تر می‌شود.
در چنین شرایطی، ایالات متحده به‌جای آنکه به‌عنوان کشوری متعهد به ثبات و دیپلماسی دیده شود، در حال تثبیت چهره‌ای تهاجمی و جنگ‌طلب در افکار عمومی جهان است.
چشم‌انداز این سیاست طی حدود سه سالی که از عمر دولت وی باقی است، چندان روشن به نظر نمی‌رسد.
با توجه به رویکرد کنونی، می‌توان انتظار داشت که کاخ سفید بیش از پیش بر ابزار نظامی تکیه کند و در نقاط بحرانی جهان حضور پررنگ‌تری نشان دهد.
این مسیر خطر افزایش درگیری‌های ناخواسته، بی‌اعتمادی متحدان و تشدید خصومت رقبا را به همراه دارد.
اگر ترامپ بر همین منوال ادامه دهد، سه سال پیش‌رو نه دوران صلح و آرامش، بلکه مرحله‌ای پرتنش و پرهزینه برای سیاست خارجی آمریکا خواهد بود؛ مرحله‌ای که می‌تواند میراثی ماندگار از تناقض و آتش‌افروزی را در تاریخ معاصر آمریکا برجای بگذارد.