خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 18 شهریور 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

سکوت آمریکا در برابر رنج افغانستان؛ تکرار تاریخی یک رویکرد فاجعه‌بار

باشگاه خبرنگاران | بین‌الملل | دوشنبه، 17 شهریور 1404 - 08:11
ایالات متحده بار دیگر در برابر فاجعه انسانی در افغانستان، سکوتی پرهزینه اختیار کرده است.
افغانستان،آمريكا،واشنگتن،سكوت،بازسازي،بحران،جهاني،رهاسازي،رو ...

باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی- زلزله‌ای ویرانگر با قدرت ۶ ریشتر، هزاران کشته و بی‌خانمان برجای گذاشته، اما واشنگتن حتی یک هفته پس از وقوع حادثه نتوانسته تصمیمی فوری برای ارسال کمک‌های اضطراری اتخاذ کند.
آنچه امروز در قالب سکوت آمریکا و بی‌عملی آشکار دیده می‌شود، ریشه‌ای عمیق در رویکرد چند دهه‌ای این کشور به افغانستان دارد: استفاده ابزاری از این سرزمین، سپس رها کردن آن در اوج بحران.
این یادداشت با استناد به گزارش اخیر مدرن دیپلماسی، نشان می‌دهد که بحران امروز نه یک استثنا، بلکه ادامه همان سیاستی است که از دهه‌ها پیش به شکل‌های مختلف تکرار شده است.
گذشته پر از دخالت و بی‌اعتنایی
از زمان اشغال افغانستان توسط شوروی در ۱۹۷۹، ایالات متحده این کشور را صرفاً به چشم میدان رقابت ژئوپلیتیک دید.
کمک‌های مالی و تسلیحاتی به مجاهدین، که نهایتاً به شکل‌گیری طالبان و القاعده انجامید، از همان ابتدا رویکرد ابزاری واشنگتن را آشکار کرد.
هدف آمریکا نه توسعه افغانستان و نه کمک به مردم، بلکه شکست شوروی بود.
با خروج شوروی و فروپاشی دولت نجیب‌الله، افغانستان به جنگ داخلی کشیده شد.
اما آمریکا که به هدف خود رسیده بود، ناگهان صحنه را ترک کرد و کشور را به حال خود رها نمود.
این نخستین نمونه بارز سیاست رهاسازی (abandonment policy) بود؛ سیاستی که امروز در واکنش واشنگتن به بحران زلزله نیز تکرار می‌شود.
حمله ۲۰۰۱؛ وعده بازسازی و واقعیت اشغال
پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، آمریکا با شعار «مبارزه با تروریسم» و وعده بازسازی افغانستان وارد شد.
میلیارد‌ها دلار کمک بین‌المللی سرازیر شد، اما ساختار تخصیص این منابع به‌گونه‌ای بود که بیشتر آنها صرف هزینه‌های نظامی، امنیتی و پروژه‌های کوتاه‌مدت شد.
بر اساس گزارش‌های مختلف از جمله گزارش بازرس ویژه بازسازی افغانستان (SIGAR)، میلیارد‌ها دلار کمک به دلیل فساد، سوءمدیریت و اهداف سیاسی هرگز به مردم عادی نرسید.
زیرساخت‌ها ناقص ماند، وابستگی اقتصادی افزایش یافت و وعده «دموکراسی» به انتخابات پر از تقلب ختم شد.
آمریکا بار دیگر نشان داد که نگاهش به افغانستان بیشتر امنیتی است تا انسانی.
دولت ترامپ و قطع کامل کمک‌ها
این روند در دولت ترامپ به اوج رسید.
در آوریل ۲۰۲۵، واشنگتن اعلام کرد که تمامی کمک‌های خود به افغانستان (به ارزش ۵۶۲ میلیون دلار) را متوقف می‌کند.
دلیل رسمی این تصمیم، نگرانی از انتقال منابع به طالبان عنوان شد؛ اما در واقع، این اقدام ادامه همان سیاستی بود که تحریم‌ها را بر نیاز‌های انسانی اولویت می‌داد.
سازمان ملل متحد هشدار داده بود که این تصمیم، امدادرسانی را مختل می‌کند.
تجهیزات پزشکی حیاتی به دلیل عدم تأیید کاخ سفید در انبار‌ها باقی ماندند و هزاران نفر جان خود را از دست دادند.
در این مرحله، رویکرد آمریکا از «بی‌توجهی غیرمستقیم» به «مانع‌تراشی مستقیم» تغییر یافت.
بحران زلزله ۲۰۲۵؛ تکرار همان الگو
زلزله اخیر در افغانستان بار دیگر این الگو را عریان کرد.
در حالی‌که بیش از ۲۲۰۰ نفر جان باختند و ده‌ها هزار خانواده بی‌سرپناه شدند، آمریکا حتی صدور یک بیانیه نیاز بشردوستانه را به تعویق انداخت.
این بیانیه، نخستین گام برای فعال‌سازی کمک‌های اضطراری است، و سکوت واشنگتن نشان می‌دهد که رویکرد کنونی همچنان اولویت‌بندی تحریم‌ها و فشار سیاسی است، نه جان انسان‌ها.
این بی‌عملی فقط به معنای تعلل در کمک نیست؛ بلکه به گفته گزارش مدرن دیپلماسی، نشانه‌ای است از تغییر اساسی سیاست خارجی آمریکا: جایگزینی «امداد بشردوستانه» با «سیاست فشار حداکثری».
پیامد‌های منطقه‌ای و جهانی سکوت آمریکا
۱.
تضعیف اعتبار آمریکا: واشنگتن زمانی خود را رهبر جهانی کمک‌های بشردوستانه می‌دانست.
اما امروز، در یکی از شکننده‌ترین کشور‌های جهان، سکوت آن به‌عنوان نشانه‌ای از افول اخلاقی و رهبری تفسیر می‌شود.
۲.
تقویت رقبای آمریکا: خلأیی که آمریکا ایجاد کرده، به سود قدرت‌هایی مانند ایران، چین و پاکستان است.
این کشور‌ها با ارسال کمک‌های فوری و ملموس، تصویر بهتری از خود ارائه می‌دهند و نفوذ سیاسی و اجتماعی‌شان در افغانستان افزایش می‌یابد.
۳.
افزایش بی‌ثباتی منطقه‌ای: افغانستان کشوری است که هر بحران داخلی آن به سرعت بر منطقه اثر می‌گذارد.
تعلل در امدادرسانی می‌تواند باعث تشدید موج پناهجویان، افزایش فقر و رشد گروه‌های افراطی شود.
۴.
رشد احساسات ضدغربی: مردم افغانستان به‌طور روزافزون آمریکا را عامل رهاشدگی و رنج خود می‌دانند.
این نگاه می‌تواند به تقویت جریان‌های ضدآمریکایی در سراسر منطقه منجر شود.
تناقض ادعا و عمل
یکی از جنبه‌های انتقادی این وضعیت، تناقض آشکار میان شعار‌های آمریکا و عملکرد آن است.
واشنگتن در سخنرانی‌های رسمی خود همواره از «حقوق بشر»، «مسئولیت جهانی» و «امداد اضطراری» سخن می‌گوید.
اما در عمل، همین اصول قربانی محاسبات سیاسی می‌شوند.
وقتی کمک‌های حیاتی به دلیل نگرانی از تقویت طالبان متوقف می‌شود، این پرسش مطرح است: آیا جان هزاران غیرنظامی بی‌گناه باید در گروی بازی‌های سیاسی بماند؟
بازتولید چرخه رهاسازی افغانستان
سیاست‌های ایالات متحده در قبال افغانستان، از دهه ۱۹۸۰ تاکنون، بیش از آنکه به بازسازی این کشور کمک کند، چرخه‌ای تکرارشونده از رهاسازی و بازگشت مقطعی را ایجاد کرده است.
این چرخه بر مبنای منافع مقطعی واشنگتن شکل گرفته و هر بار با تغییر شرایط بین‌المللی یا تغییر دولت‌ها در آمریکا، مردم افغانستان بهای سنگین آن را پرداخته‌اند.
در دهه ۱۹۸۰، واشنگتن با تجهیز و حمایت مالی از مجاهدین در جنگ علیه شوروی، افغانستان را به میدان جنگ نیابتی بدل کرد.
اما پس از خروج نیرو‌های شوروی، ایالات متحده تقریباً یک‌شبه از صحنه افغانستان ناپدید شد.
پیامد این رهاسازی، فروپاشی ساختار‌های سیاسی و آغاز جنگ‌های داخلی دهه ۱۹۹۰ بود که نهایتاً زمینه‌ساز ظهور طالبان شد.
در سال ۲۰۰۱، حملات ۱۱ سپتامبر بار دیگر افغانستان را به اولویت امنیتی آمریکا تبدیل کرد.
ایالات متحده با شعار مبارزه با تروریسم و بازسازی افغانستان وارد این کشور شد، اما در عمل، برنامه‌ها بیشتر رنگ‌وبوی نظامی داشت تا توسعه‌ای.
میلیارد‌ها دلار هزینه شد، اما عمده آن صرف ارتش و نیرو‌های امنیتی شد و بخش کمی به بهداشت، آموزش یا زیرساخت‌های حیاتی مردم اختصاص یافت.
با خروج نیرو‌های آمریکا در سال ۲۰۲۱، بار دیگر چرخه رهاسازی تکرار شد؛ کشوری که طی دو دهه به شدت به کمک‌های خارجی وابسته شده بود، در لحظه‌ای حساس، بدون پشتوانه رها شد و طالبان بار دیگر قدرت را به دست گرفت.
این چرخه امروز در بحران زلزله نیز ادامه دارد.
آمریکا که زمانی خود را «رهبر جهانی امداد» معرفی می‌کرد، حالا در برابر فاجعه‌ای انسانی، سیاست سکوت و تأخیر را پیش گرفته است.
این بی‌تفاوتی، ادامه همان الگوی تاریخی است: ورود پرهیاهو برای منافع امنیتی یا ژئوپلیتیکی، و سپس خروج یا سکوت، درست در زمانی که مردم افغانستان بیشترین نیاز را دارند.
در واقع، رویکرد آمریکا نه‌تنها بحران‌های گذشته را حل نکرده، بلکه با بازتولید همین چرخه رهاسازی، بی‌اعتمادی عمیقی میان مردم افغانستان و غرب ایجاد کرده است.
نتیجه این سیاست‌ها روشن است: خلأ ناشی از غیبت آمریکا به سرعت توسط بازیگران منطقه‌ای مانند ایران، پاکستان و چین پر می‌شود و در سطح اجتماعی، احساسات ضدغربی تقویت می‌شود.
فرصت ازدست‌رفته برای بازسازی اعتماد
گزارش مدرن دیپلماسی تأکید می‌کند که سکوت آمریکا در برابر بحران زلزله نه تنها رنج مردم افغانستان را افزایش داده، بلکه جایگاه جهانی واشنگتن را نیز به چالش کشیده است.
این کشور می‌توانست با اقدام فوری، بخشی از اعتماد ازدست‌رفته را بازسازی کند، اما ترجیح داد منطق تحریم را بر منطق انسانیت مقدم بدارد.
افغانستان امروز بیش از هر زمان دیگری به همبستگی جهانی نیاز دارد.
اما رویکرد آمریکا نشان می‌دهد که اولویت‌های ژئوپلیتیک همچنان بر اصول انسانی سایه افکنده‌اند.
تا زمانی که این تناقض حل نشود، نه تنها افغانستان، بلکه اعتبار و نفوذ جهانی ایالات متحده نیز در مسیر افول باقی خواهد ماند.