چطور مردم شناسی در گفتمان و سیاستگذاریهای ما غایب است؟
روز ملی مردم شناسی فرصتی برای بازاندیشی مفاهیم و دالهای غایب درباره مطالبات بحق مردم ایران و درباره مفاهیم بنیادینی چون عدالت میراثی است.

به گزارش خبرنگار مهر، علیرضا حسنزاده، انسانشناس به مناسبت ۱۳ شهریورماه روز ملی مردمشناسی با نگاهی به نام گذاری این روز و تأکید دوباره بر عدالت میراثی در یادداشتی نوشت: روز ملی مردمشناسی تنها یک مناسبت تقویمی نیست؛ فرصتی است برای بازاندیشی درباره مفاهیم و دالهای غایب، درباره مطالبات بحق مردم ایران و درباره مفاهیم بنیادینی چون عدالت میراثی.
بیاییم از همین روزها آغاز کنیم.
چهارم شهریور، سالروز تولد کورش کبیر بود، و هفتم آبان، روز گشایش دروازههای بابل و آزادی انسانهای دربند به دست اوست.
آیا این رخدادهای مردمی پذیرفته شدهاند؟!
بیتوجهی به چنین روزهایی یادآور این حقیقت است که کوشش برای تحقق عدالت میراثی در عرصههای فرهنگ (تولیدات صدا و سیما) و آموزش (کتب درسی و…)، وظیفهای انکارناپذیر بر دوش ما مردمشناسان ایران است.
عدالت میراثی یعنی توجه همزمان و برابر به تمام عناصر هویتی و تاریخی ما، نه گزینش سلیقهای و حذف بخشی از گذشته.
اما پرسش بنیادین پابرجاست: جای کورش کبیر، داریوش کبیر، آریوبرزن، آرتمیس، بابک خرمدین، حافظ و فردوسی در صنعت فیلمسازی ما کجاست؟!
در متون درسی ما آیا نگاه برابر و عادلانهای به تاریخ ایران وجود دارد؟
آیا صدای زنان و مردانی که جان و عمرشان را برای ایران گذاشتند شنیده میشود؟
آیا کودکان کولبر، سوختبر و کارگر در این روایت جایی دارند؟
آیا زنان بزرگ دوره مشروطه معرفی شدهاند؟
آیا نامهایی چون فروغی، علیاصغر حکمت یا استاد پور داوود که در شکلگیری گفتمان هویت ملی نقش کلیدی داشتهاند، در کتابهای درسی آمده است؟
صریح بگوییم: نیست و نیامده!
و اگر نیست، باید بپذیریم که عدالت میراثی، دال غایب ماست؛ نه فقط در سطح واژه و گفتمان، بلکه در سطح واقعیت انضمامی و تجربه زیسته.
آیا در کتابهای درسی نشانی از اخلاق زیستمحیطی بلوچها هست؟
آیا فرهنگ زیست در منظر دریای کاسپی بازتاب یافته است؟
حقیقت آن است که ما هنوز عدالت شناختی را نپذیرفتهایم؛ تنوع نظامهای دانایی را به رسمیت نشناختهایم.
و ندانستهایم که فرهنگ پرشکوه ایران، فرهنگی چندصدایی است؛ برآمده از متون چندزبانه، اساطیر متنوع و تجربههای رنگارنگ مردمان این سرزمین.
ما هنوز درباره بنیانگذاران مکتب هتروگلیسای ایرانی – چندصدایی ایرانی – چون کورش کبیر، زرتشت بزرگ، ابوریحان بیرونی، حافظ و مولانا و میراث گرانسنگ آن در عرصه رسانههای رسمی و کتب درسی چیزی نگفتهایم.
این یعنی در فرهنگی که باید روایتگر همبستگی ملی برآمده از تنوع باشد، صدای رنگینکمانی هویت ایرانی ناشنیده مانده است.
از همینرو امروز، در روز ملی مردمشناسی، باید صدای مردم ایران را بازتاب دهیم: صدای مطالبه عدالت میراثی، عدالت شناختی و معرفتی، و پذیرش نظامهای معرفتی متنوع در این سرزمین کهن.
دیروز در کوشک باغ هنر از دالهای غایب دیگری سخن گفتم: از «زندگی خوب»، از کودکان کولبر و سوختبر، از شکافهای طبقاتی و فاصلههای مرکز و حاشیه حتی در دل تهران.
اینها واقعیتهایی هستند که اگر دیده نشوند، سخن گفتن از آرمانهای متعالی چیزی جز شعاری تو خالی نخواهد بود.
کارکرد میراث فرهنگی نیز تنها در بستر «زندگی خوب» معنا پیدا میکند.
جامعه فقیر نمیتواند حافظ میراث کهن خود باشد چرا که زندگی از او دریغ شده است.
پس بپذیریم دال غایب «زندگی خوب» – چه به مثابه واقعیت انضمامی و چه به مثابه مفهوم گفتمانی – همچنان مسئله اصلی ماست.
بپذیریم عدالت میراثی مفهوم گفتمانی و دال غایب ما چه به مثابه مفهوم و چه در سیاستگذاری و واقعیت انضمامی زندگی است.
روز ملی مردمشناسی یادآور این حقیقت است که مردمشناسی نه صرفاً دانشی دانشگاهی، که بازتاب صدای مردم و پژواک مطالبات آنان است.