توقع عجیب از نویسندگان در شبکه نمایشخانگی/ وقتی فقط دو قسمت اول مهم است! + فیلم - تسنیم
امیرعباس پیام نویسنده در گفت وگویی صریح از فشارهای پلتفرمی برای خلق جذابیت فوری در قسمت های ابتدایی سریال ها انتقاد می کند. او معتقد است که فضای امروز تولید سریال، نویسنده را مجبور می کند تمام پتانسیل خود را در همان یکی دو قسمت اول خرج کند.

خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر: نوشتن برای شبکه نمایش خانگی، آنچنان که برخی فکر میکنند، نه تنها سادهتر از تلویزیون نیست، بلکه گاه با چالشهای بیشتر، فشارهای اقتصادی، الزامات پلتفرمی و توقعاتی غیرمنصفانه همراه است.
در روزگاری که سریالها باید در دو قسمت اول «بترکانند» و قلاب مخاطب را بیندازند، نویسنده باید تمام داشتههایش را وسط بگذارد؛ اما از طرفی نباید داستان را در همان ابتدا بسوزاند.
این بخشی از صحبتهای امیرعباس پیام نویسنده، طراح ایده و بازیگر سینما و تلویزیون با خبرنگار تسنیم است.
او کار حرفهایاش را از سال 1387 با نگارش سریال «پاپوش» آغاز کرد و با آثاری چون «مامور بدرقه»، «در حاشیه 1 و 2» و «آنام» به یکی از چهرههای تثبیتشدهی حوزه فیلمنامهنویسی بدل شد.
توانایی او در خلق داستانهایی با هستههای انسانی، نگاه اجتماعی و پرداختن به لایههای پنهان خانواده، باعث شده آثارش همواره با واکنشهای پررنگی از سوی مخاطبان همراه باشد.
با این حال، پیام در سالهای اخیر مسیر تازهای را تجربه کرده است؛ مسیری که با ورود به دنیای پلتفرمها، ساختارهای تولید را تغییر داده و نویسندگان را تحت فشارهایی تازه قرار داده است.
او که در کارنامهاش طراحی ایده سریالهایی چون «گلشیفته» و «یادداشتهای یک زن خانهدار» را نیز دارد، اینبار با سریال «آلا» وارد حوزهای تخصصی، اجتماعی و بحثبرانگیز شد: فرزندآوری، درمانهای نوین پزشکی، و بازنمایی صادقانه موضوعاتی که تا پیش از این تابو تلقی میشدند.
در این گفتوگو با خبرنگار تسنیم، امیرعباس پیام نهتنها از مراحل شکلگیری «آلا» سخن میگوید، بلکه بهصراحت از دشواریها، سانسورها، ترسها و محدودیتهایی صحبت میکند که نویسنده امروز شبکه نمایش خانگی با آن روبهروست؛ جایی که به گفته او، «نوشتن زیر تیغ پلتفرمها، مثل عبور از میدان مین است».
.
از یک سفارش علمی تا دغدغه اجتماعی
* گفتوگوی ما از همینجا آغاز شد، از پرسشی دربارهی اینکه اصلاً سریال «آلا» چگونه متولد شد و چه شد که این مسیر دشوار را انتخاب کرد.
خب، این پروژه در ابتدا یک کار سفارشی بود.
جالب اینجاست که در آغاز اصلاً بحث اصلی فرزندآوری نبود؛ ماجرا از معرفی یک موسسه علمی آغاز شد؛ مؤسسه «کالا» که ما موظف شدیم دربارهاش تحقیق کنیم.
در وهله اول واقعاً ترس داشتم، چون کار علمی ریسکهای خودش را دارد.
نگران بودم که در فیلمنامه اتفاقاتی بیفتد که نتوانیم کنترلش کنیم.
مخصوصاً وقتی سریالهای پزشکی موفق در دنیا را میبینیم، مثل «آناتومی گری» و غیره، مقایسه اجتنابناپذیر است و فشار زیادی ایجاد میکند.
از طرف دیگر، این ژانرها مثل ملودرام یا معمایی نیست که همیشه جذابیت برای مخاطب داشته باشند.
اما با همهی این واهمهها، تحقیقات را شروع کردیم؛ با پزشکان و متخصصان زیادی صحبت کردیم.
* نتیجه تحقیقات اولیه چه بود؟
به چه نکاتی رسیدید؟
به دستاوردهای علمی عجیب و غریبی رسیدیم که من واقعاً به وجد آمدم.
اولویت ما در ابتدا اصلاً فرزندآوری نبود، ولی در مسیر، به آن هم پرداختیم.
مثلاً، در موضوع سلولهای بنیادی و درمان سوختگی یا بیماریهای لاعلاج، موفقیتهای 95 یا 96 درصدی داشتند.
اما مسئولان صادقانه میگفتند: "ما هنوز چند درصد خطا داریم و نمیخواهیم ادعای قطعیت داشته باشیم."
حتی برخی دستاوردها جنبه امنیتی داشتند و اصلاً اجازه باز کردن جزئیات آنها را نداشتیم.
این صداقت و محدودیتها باعث شد مسیرمان را دقیقتر انتخاب کنیم.
ناگزیر شدیم تمرکز را روی فرزندآوری بگذاریم
* چه شد که به موضوع فرزندآوری برگشتید؟
تجربهای که در سریال «آنام» داشتم، به من نشان داد که مخاطب به موضوعات خانوادگی و اجتماعی نزدیکتر است.
در نهایت، ناگزیر شدیم تمرکز را روی فرزندآوری بگذاریم که هم دغدغه روز جامعه است، هم در مسیر فکری ما قرار داشت.
البته موضوعات دیگری هم هست که شاید بعدها باز کنم.
پرداختن به چنین موضوعی ریسک بالایی دارد، چون موافق و مخالف زیادی دارد.
برای همین، نیاز به قصههای جذاب داشتیم.
میخواستیم در ابتدا یک سریال اپیزودیک بسازیم
* برای روایت این داستان، ساختار سریال را چطور انتخاب کردید؟
خیلی بررسی کردیم که سریال اپیزودیک بسازیم یا نه، اما دیدیم که احتمالاً جواب نمیدهد.
از طرف دیگر، اگر میخواستیم فقط یک قصه و شخصیت واحد را 30 قسمت دنبال کنیم، کشش لازم را نداشت.
در نهایت به این ایده رسیدیم که پنج-شش قصه جذاب را طراحی کنیم که در دل هم تنیده شوند.
این کاراکترها از ابتدا تا انتها حضور دارند و داستانها همپوشانی دارند.
به علاوه، تصمیم گرفتیم متخصصین و پزشکان را از قالب علمی خشک دربیاوریم و تبدیلشان کنیم به انسانهایی که خودشان هم مشکلات مشابه بیماران دارند؛ تا همذاتپنداری بهتر شکل بگیرد.
در کارهای قبلی همیشه در صحنه هم حضور داشتم اما این بار اتفاق نیفتاد
* نوشتن این داستانها در کنار هم چقدر دشوار بود؟
خیلی سخت بود، واقعاً.
چینش این داستانها کنار هم یک کار پیچیده و زمانبر بود.
ما از اواخر 1399 شروع کردیم و حدوداً اوایل سال 1403 موفق شدیم نسخه نهایی را تحویل بدهیم.
جالب است بدانید اتفاقاً این تنها پروژهای بود که من در صحنه حضور نداشتم.
در کارهای قبلی، همیشه تعامل نزدیکی با کارگردان و تهیهکننده داشتم.
در این پروژه صحبت کرده بودم و گفته بودم: "دوست دارم در صحنه کمک کنم، بدون چشمداشت، تا پایان پروژه." اما بهخاطر مشغله، این امکان فراهم نشد.
با این حال، وقتی چند قسمت ابتدایی را در پخش دیدم، واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتم.
به آقای مظفری و آقای علمیفرد درود فرستادم.
چون تعدد لوکیشنها، تنوع بازیگران و دقت در اجرا واقعاً عالی بود.
حتی بعضی صحنهها فراتر از تصوری بود که در ذهن من به عنوان نویسنده وجود داشت.
اغراق نکردیم و خودمان را سانسور هم نکردیم
* در مورد خانواده در فیلمنامه نوشتید، حتی گاهی خیلی صریح.
این نگاه از کجا آمد؟
من همیشه به موضوع خانواده علاقهمند بودم.
چون ریشه خیلی از مشکلات و گرههای اجتماعی، از همین جا شروع میشود.
تو سریال «آلا» هم خواستم بدون تعارف و با صراحت به بخشی از واقعیتهای خانوادگی بپردازم.
یکی از این داستانها خیلی رک بود.
چون قصه واقعی بود.
من همیشه سعی میکنم مخاطب رو دستکم نگیرم.
وقتی یک خانواده واقعی، یک بحران واقعی رو تجربه کرده و اون رو تعریف کرده، چرا ما باید سانسورش کنیم؟
آن صراحتی که شما اشاره کردید، برای این بود که مخاطب حس کند این حرفها از دل جامعه است.
اغراق نکردیم، ولی نخواستیم ملاحظهکاری کنیم.
چون بعضی مسائل فقط وقتی شنیده میشوند که بیواسطه روایت بشوند.
ایدهای که ابتدا رد شد، اما ماندگار شد
* یکی از بخشهای خاص سریال «آلا» پرداختن به موضوع ازدواج بین افراد دارای سندروم بود.
این ایده چطور شکل گرفت و چرا برای شما اهمیت داشت؟
ما وقتی از دریچه نگاه خودمان به افراد دارای ناتوانی – چه جسمی چه ذهنی – نگاه میکنیم، در واقع به آنها ظلم میکنیم.
چون آنها را فقط از زاویه دید خودمان میسنجیم و میخواهیم با معیارهای خودمان زندگی کنند.
اما واقعیت این است که آنها میتوانند دنیای خودشان را بسازند؛ بدون دخالت ما.
و ما باید به آن جهان احترام بگذاریم.
این ایده ابتدا توسط خانم نامدار مطرح شد.
ما اول با احتیاط با آن مواجه شدیم.
یکی دوبار هم قصه رد شد و حتی به ما توصیه شد که اصلاً سراغش نرویم.
چون میگفتند ممکن است اجرای آن سخت باشد یا حساسیتبرانگیز شود، مخصوصاً اگر بازیگر مناسب پیدا نکنیم.
اما ما تلاش کردیم قانعشان کنیم که میشود این موضوع را به درستی و با احترام پرداخت.
گفتیم بیایید بگذاریم وارد دنیای خودشان شویم، نه اینکه آنها را وارد دنیای ما کنیم.
وقتی فردی دارای سندروم با انسانی شبیه خودش روبهرو میشود، آن ارتباط میتواند خیلی واقعی و زیبا باشد.
گفتگو با خود افراد؛ شنیدن از دل تجربه
* برای پرداخت بهتر این موضوع، آیا با افراد دارای شرایط مشابه هم گفتگو داشتید؟
بله، ما با چند نفر از این بچهها نشستیم و صحبت کردیم.
وقتی از زبان خودشان شنیدیم که چطور به زندگی، عشق، استقلال و آینده نگاه میکنند، متوجه شدیم که چقدر دنیای آنها غنی و متفاوت است.
همین صحبتها کمک کرد تا بتوانیم آن دنیا را در سریال به تصویر بکشیم.
صراحت در بیان؛ از واژههای ممنوعه تا واقعیتهای علمی
* یکی از ویژگیهای سریال، صراحت در بیان برخی موضوعات علمی و اجتماعی بود.
این تصمیم سختی نبود؟
موضوعات زیادی بودند که مطرحکردن عریان و صریحشان برای ما چالشبرانگیز بود.
مثلاً ناچار بودیم واژههایی مثل «اسپرم»، «جنین» و «لقاح» را بیپرده به زبان بیاوریم.
این موارد قبلاً در تلویزیون مطرح نشده بود و طبیعی بود که از واکنش جامعه و فشارهای پخش نگرانی داشته باشیم.
اگر حمایتهای آقای ملکمحمدی نبود، احتمالاً پخش با مشکلات جدی مواجه میشد.
خودم نیز نگران بودم که این صراحت باعث سوءتفاهم شود یا مجموعه به بیحیایی متهم گردد.
اما خوشبختانه چنین اتفاقی نیفتاد و مردم خیلی خوب با آن ارتباط برقرار کردند.
تا کجا میتوانیم عریان بگوییم؟
کشمکش دائمی با خط قرمزها
* آیا درباره میزان صراحت با تیمتان یا مشاوران سریال بحث داشتید؟
بله، بارها با آقای نقویان درباره همین موضوع صحبت کردیم؛ اینکه چقدر مجازیم عریان و صریح بیان کنیم؟
چند بار بازنویسی انجام دادیم، بعضی بخشها را سانسور کردیم، اما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که باید شفاف و بیپرده گفته شود.
مثلاً در موضوع اعتیاد؛ نمیتوانیم صرفاً بگوییم اعتیاد بد است، بلکه باید خماری و نشئگی را هم نشان دهیم تا مخاطب بتواند آن را حس و درک کند.
اگر قرار است هشدار بدهیم، باید تصویر واقعی را به نمایش بگذاریم، نه فقط حرف بزنیم.
حفظ ساختار انسانی قصه با اجرای درست بازیگران
* انتخاب بازیگران و اجرای آنها چقدر با تصور شما در زمان نگارش همخوانی داشت؟
من هیچوقت هنگام نوشتن، بازیگری را بهصورت مشخص در ذهنم مجسم نمیکنم؛ بلکه یک تصویر کلی از شخصیت میسازم.
سپس بررسی میکنم آیا بازیگر مورد نظر به خلقوخو و فیزیک آن شخصیت نزدیک است یا خیر.
خوشبختانه در سریال «آلا» انتخاب بازیگران بسیار هوشمندانه و درست انجام شد.
از روی کاغذ تا جان گرفتن سکانس
* آیا اجرای نهایی با آنچه که در ذهن داشتید فاصله داشت؟
در برخی موارد، نتیجه حتی بهتر از تصورات من بود.
مثلاً یک سکانس داشتیم که بسیار علمی و خشک بود؛ گفتوگوی عادی پزشکی که فکر میکردم ممکن است برای مخاطب خستهکننده باشد.
اما در اجرا، احساس کردم لحظهای عاطفی و ویژه به آن سکانس اضافه شده که جریان تازهای به آن بخش بخشید.
واقعاً از زحمات آقای مظفری بسیار خوشحال و قدردانم.
چالشهای روایت در عصر پلتفرمها، سلیقه مخاطب و مسئله جمعیت
* امروز با این حجم سریال و محتوای مختلف، مخاطب انتخابگر شده و سلیقهاش متفاوت.
این وضعیت چه تأثیری بر روی کار نویسنده میگذارد؟
بله، با توجه به تنوع و حجم زیاد آثار، سلیقه مردم بسیار انتخابگر شده است.
این موضوع کار نویسنده و عوامل تولید را دشوارتر میکند.
نویسنده باید داستان را از نقطهای جذاب آغاز کند تا بتواند مخاطب را جذب کرده و سریال را برایش قلاب کند.
البته این مسئله چالشهای زیادی به همراه دارد؛ اینکه چگونه در همان قسمتهای ابتدایی کاری کنیم که مخاطب تا پایان همراه بماند.
این مسیر آسان نیست و بهطور قطع سختی کار نویسنده را افزایش داده است.
فشار «دو قسمت اول باید بترکونه»؛ آسیب پلتفرمی به ساختار سریال
* این فشار برای جذابتر کردن قسمتهای ابتدایی از کجا نشأت میگیرد و چگونه میتواند به داستان آسیب بزند؟
این موضوع یکی از بحثهای جدی و حتی آسیبزاست.
با ظهور پلتفرمها، ساختاری شکل گرفته که اصطلاحاً میگویند «چک اول باید بترکد»!
یعنی تمام پتانسیل و انرژی نویسنده باید در قسمت اول و دوم صرف شود و پس از آن معمولاً افت رخ میدهد.
در حالی که سریال مانند یک رمان است؛ نمیتوان انتظار داشت هیجانانگیزترین بخش، از همان صفحه اول رمان باشد.
باید با آن زندگی کرد تا قصه و شخصیتها برای مخاطب جا بیفتد.
این روند قبلاً اینگونه نبود؛ برای مثال درباره آثار مهران مدیری معمولاً گفته میشد که از قسمت چهاردهم یا پانزدهم به بعد سریال به اوج میرسد.
سریال نیاز به فرصت دارد؛ نه فقط تعلیق و هیجان فوری
* پس شما معتقدید که نباید تمام انرژی داستان فقط به قسمتهای ابتدایی اختصاص یابد؟
دقیقاً همینطور است.
سریال نیاز به زمان دارد؛ باید پنج تا شش قسمت بگذرد تا مخاطب با شخصیتها و داستان آشنا شود.
برخلاف روند فعلی، من خودم اخیراً کاری را دنبال میکنم که قسمتهای ابتدایی را با ملایمت و آرامش آغاز کنم.
اگر بتوانم مخاطب را به همین شیوه جذب کنم، احساس میکنم موفق بودهام.
نمیخواهم تمام انرژیام را صرف دو قسمت اول کنم و سپس مجبور باشم بیست قسمت بعدی را صرفاً با تعلیقسازی پیش ببرم؛ این شیوه به داستان آسیب میزند.
مسئله جمعیت و روایت درست؛ بدون شعار و سفارشیسازی
*در «آلا» به موضوع فرزندآوری هم پرداختید.
با توجه به حساسیت این موضوع، چطور تونستید از نگاه سفارشی فاصله بگیرید؟
امروز جامعه ما نسبت به فرزندآوری نگرشی انتقادی دارد.
مردم میگویند وقتی نه آب هست، نه برق، نه ثبات اقتصادی، چرا باید سه یا چهار فرزند بیاوریم؟
بهویژه با خاطرهای که از دهه شصت دارند.
امروز حتی تکفرزندی و بیفرزندی به یک جریان تبدیل شده است.
شاید بیست تا سی درصد جامعه معتقدند که در این شرایط، فرزندآوری نوعی خیانت به آن موجود است.
در چنین فضایی، چگونه میتوان این موضوع را روایت کرد که نه برای مخاطب زننده باشد، نه حاکمیت آن را سفارشیسازی تلقی کند؟
ما باید طوری روایت کنیم که مخاطب همراه شود، همزادپنداری کند و حتی اگر موافق نباشد، گارد نگیرد.
و فکر میکنم در سریال «آلا» این اتفاق به خوبی رخ داده است.
مهر و عاطفه؛ قویترین عنصر برای تشویق به فرزندآوری
* پس شما راهحل روایتگری در چنین فضایی را چه میدانید؟
چگونه میتوان به مردم نزدیک شد؟
من این تجربه را در سریال «آنام» هم داشتم.
زیباترین چیزی که میتواند خانوادهها را به فرزندآوری ترغیب کند، همان لحظه مهر و عاطفه است؛ لحظهای که کودک به دنیا میآید و از سینه مادر شیر میخورد...
همین لحظه برای بسیاری کافی است تا بخواهند این تجربه را داشته باشند.
نیازی نیست این موضوع را به حرفهای کلان یا استراتژیهای جمعیتی وصل کنیم.
قصه باید از دل برآمده، انسانی و برگرفته از تجربه واقعی باشد.
هدف ما نیز هرگز این نبوده که شعاری بگوییم یا سفارشهای حاکمیتی را اجرا کنیم.
حتی اگر بخواهیم برای آینده هشدار دهیم — مثلاً آن تکفرزندی که امروز به دنیا آمده، قرار است 30 سال دیگر بار نسل پیر را به دوش بکشد — باز هم باید این موضوع را در قالب قصه و با حس منتقل کنیم، نه با شعار و توصیههای خشک.
انتهای پیام/