یادداشت | کارنامه حزبالله و رهبران شهید در شکلگیری معادلات منطقه - تسنیم
تاریخ حزب الله بدون یادکرد از دبیران کل آن ناقص خواهد ماند؛ شهید سید عباس موسوی، نخستین دبیرکل حزب الله، با شخصیت کاریزماتیک و اندیشه تلفیقی اش میان مقاومت مسلحانه و پیوند با بدنه اجتماعی لبنان، نقشی کلیدی در تثبیت سازمان ایفا کرد.

خبرگزاری تسنیم ـ حسین کاظم زاده؛ دهه 1980 شاهد عملیاتهای ابتدایی حزبالله علیه ارتش اسرائیل و نیروهای چندملیتی حاضر در لبنان بود.
این حملات که ابتدا در قالب کمینها و انفجارهای محدود ظاهر شد، بهتدریج نظم و انسجام بیشتری یافت و نشان داد که حزبالله فراتر از یک گروه کوچک عمل میکند.
پیروزی بزرگ سال 2000، یعنی عقبنشینی ارتش اسرائیل از جنوب لبنان، نقطه عطفی بود که حزبالله را از سطح یک گروه مقاومت محلی به بازیگری منطقهای ارتقا داد.
اما نقطه اوج این مسیر را باید در جنگ 33 روزه سال 2006 دید؛ جنگی که طی آن حزبالله توانست با استفاده از تاکتیکهای جنگ نامتقارن، سامانه موشکی و شبکههای اطلاعاتی خود، ارتش اسرائیل را از دستیابی به اهداف استراتژیک بازدارد.
از آن پس، بازدارندگی به ستون فقرات هویت نظامی حزبالله بدل شد و معادله «ارتش اسرائیل شکستناپذیر است» در سطح منطقهای فرو ریخت.
نقش دبیران کل در هویتسازی مقاومت
تاریخ حزبالله بدون یادکرد از دبیران کل آن ناقص خواهد ماند؛ شهید سید عباس موسوی، نخستین دبیرکل حزبالله، با شخصیت کاریزماتیک و اندیشه تلفیقیاش میان مقاومت مسلحانه و پیوند با بدنه اجتماعی لبنان، نقشی کلیدی در تثبیت سازمان ایفا کرد.
او نهتنها بر ضرورت مردمیسازی مقاومت تأکید داشت، بلکه شبکهای گسترده از مدارس، مؤسسات فرهنگی و خدمات اجتماعی را در مناطق شیعهنشین جنوب لبنان پایهگذاری کرد.
همین اقدامات باعث شد مقاومت از دل جامعه برخیزد و پایگاه مردمی عمیقی پیدا کند.
موسوی در سالهای پایانی دهه 1980 و اوایل دهه 1990 کوشید مقاومت را از درگیریهای داخلی لبنان دور نگه دارد و بر مبارزه با اشغال اسرائیل متمرکز سازد؛ موضعی که در فرآیند «توافق طائف» نیز آشکار شد.
شهادت او در سال 1992 در حمله هوایی اسرائیل، موجی از خشم عمومی و همبستگی ملی در لبنان ایجاد کرد و عملاً به تقویت انگیزههای مقاومت انجامید.
پس از او، سید حسن نصرالله –که در ادبیات مقاومت لبنان به «شهید زنده» مشهور است– رهبری حزبالله را برعهده گرفت.
او با ترکیب هوشمندانه از سیاست، رسانه و میدان نبرد، حزبالله را از یک گروه شبهنظامی به نیرویی بازدارنده و بازیگری فراملی تبدیل کرد.
تحت رهبری او، حزبالله به سرعت توانست توان موشکی خود را ارتقا دهد، جنگ روانی و رسانهای مؤثری علیه اسرائیل به راه اندازد و جایگاه سیاسی مهمی در دولت و پارلمان لبنان به دست آورد.
در دوران او، عملیاتهای مهمی همچون تبادل اسرا با اسرائیل در سال 2004 و 2008 نهتنها پیروزیهای سیاسی بزرگی برای حزبالله محسوب شد، بلکه نصرالله را به نماد امید و مقاومت در سراسر جهان عرب تبدیل کرد.
مهمتر از همه، او توانست در جنگ 33 روزه سال 2006 ارتش اسرائیل را از دستیابی به اهداف استراتژیک بازدارد و معادله «شکستناپذیری اسرائیل» را فروبپاشاند.
امروز، پس از سالها رهبری نصرالله، نگاهها به شیخ نعیم قاسم، قائممقام پیشین و دبیرکل فعلی حزبالله، دوخته شده است.
او از بنیانگذاران اولیه حزب و از نظریهپردازان اصلی ایدئولوژی مقاومت است و کتابها و سخنرانیهای متعددی در تبیین مبانی فکری حزبالله منتشر کرده است.
در شرایطی که لبنان با بحران اقتصادی و فشارهای خارجی بیسابقه روبهرو است، شیخ نعیم قاسم بر سه محور اصلی تأکید دارد: حفظ بازدارندگی در برابر اسرائیل، تداوم حمایت از فلسطین بهعنوان مسأله مرکزی جهان اسلام، و مشارکت فعال در حل بحرانهای داخلی لبنان بدون چشمپوشی از سلاح مقاومت.
این رویکرد نشان میدهد او قصد ندارد میراث موسوی و نصرالله را رها کند؛ بلکه تلاش دارد با حفظ هویت مقاومتی، حزبالله را به سمت نقشآفرینی متعادلتر در صحنه داخلی و منطقهای هدایت نماید.
حزبالله و تقویت گفتمان مقاومت
با ظهور حزبالله، گفتمان مقاومت در منطقه از حالت تدافعی و پراکنده به یک جریان منسجم بدل شد.
این گفتمان نهتنها در لبنان، بلکه در فلسطین، سوریه و حتی عراق الهامبخش گروههای دیگر شد.
پیوند استراتژیک حزبالله با ایران و سوریه، و حمایتهای متقابل در سطح تسلیحاتی، مالی و سیاسی، موجب شد که "محور مقاومت" بهعنوان یک بلوک قدرت منطقهای در برابر پروژههای اسرائیل و متحدان غربی آن ظاهر گردد.
موفقیت حزبالله در میدان نبرد و ایستادگی در برابر فشارهای چندجانبه، باعث شد که فلسطینیها در انتفاضه دوم و بعدها گروههای عراقی در برابر اشغال آمریکا، الگویی تازه برای مقاومت بیابند.
در واقع، حزبالله توانست از تجربه یک کشور کوچک، مدلی منطقهای بیافریند که معادلات ژئوپولیتیک خاورمیانه را تغییر داد.
طوفان الاقصی و بازتعریف میدان مقاومت
تحولات اخیر نشان داد که حزبالله همچنان بازیگر کلیدی محور مقاومت است.
عملیات «طوفان الاقصی» در 7 اکتبر 2023 توسط حماس، نهتنها معادلات فلسطین و اسرائیل را به هم ریخت، بلکه جبهه شمالی یعنی لبنان را نیز به صحنهای فعال تبدیل کرد.
حزبالله از همان روزهای نخست، با اجرای عملیات موشکی و پهپادی علیه مواضع اسرائیل در شمال فلسطین اشغالی، عملاً جنگی «کمشدت اما مداوم» را آغاز کرد.
این ورود کنترلشده، دو پیام داشت: نخست، نشان دادن همبستگی عملی با فلسطین و تقویت محور مقاومت؛ دوم، اجتناب از کشاندن لبنان به جنگی تمامعیار که میتواند اقتصاد و ساختار شکننده کشور را فروبپاشاند.
اسرائیل نیز با وجود حملات سنگین هوایی، در ورود به جنگ فراگیر با حزبالله تردید نشان داد، چرا که تجربه 2006 و هزینههای سنگین رویارویی با نیرویی مجهز به دهها هزار موشک و پهپاد را پیش چشم داشت.
به بیان دیگر، حزبالله در دوران پس از «طوفان الاقصی» نشان داد که توانسته سطح جدیدی از بازدارندگی را تثبیت کند: بازدارندگی نه صرفاً با نیروی نظامی، بلکه با معادلهای منطقهای که در آن هر حمله به غزه، میتواند جبههای دیگر علیه اسرائیل فعال کند.
در چهار دهه گذشته، حزبالله مسیر خود را از عملیاتهای محدود خیابانی به سطح یک بازیگر تعیینکننده در معادلات خاورمیانه رسانده است.
تداوم این مسیر بیش از هر چیز مدیون رهبرانی بوده که هر یک با رویکردی خاص، پایههای هویت و بازدارندگی مقاومت را مستحکم کردهاند.
اکنون نیز در پرتو تحولات پس از «طوفان الاقصی»، حزبالله نشان میدهد که همچنان قادر است فراتر از مرزهای لبنان عمل کرده و موازنه قدرت منطقه را به چالش بکشد.
انهتای پیام/