خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 04 شهریور 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

جنگ جهانی چگونه آغاز شد؟

اعتماد | همه | سه شنبه، 04 شهریور 1404 - 20:46
وقتی از جنگ جهانی صحبت می‌کنیم، ذهن اغلب ما به سمت دو رویداد بزرگ قرن بیستم یعنی جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم می‌رود. این دو جنگ نه تنها مرزهای سیاسی و جغرافیایی جهان را تغییر دادند، بلکه مسیر تاریخ بشر را نیز دگرگون کردند.
جنگ،جهاني،آلمان،آغاز،اروپا،جهان،حمله،پيمان،شرايط،سياسي،اقتصا ...

وقتی از جنگ جهانی صحبت می‌کنیم، ذهن اغلب ما به سمت دو رویداد بزرگ قرن بیستم یعنی جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم می‌رود.
این دو جنگ نه تنها مرزهای سیاسی و جغرافیایی جهان را تغییر دادند، بلکه مسیر تاریخ بشر را نیز دگرگون کردند.
کد خبر: 732077 | ۱۴۰۴/۰۶/۰۴ ۲۰:۲۴:۲۹
زهرا تجویدی- وقتی از جنگ جهانی صحبت می‌کنیم، ذهن اغلب ما به سمت دو رویداد بزرگ قرن بیستم یعنی جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم می‌رود.
این دو جنگ نه تنها مرزهای سیاسی و جغرافیایی جهان را تغییر دادند، بلکه مسیر تاریخ بشر را نیز دگرگون کردند.
برای درک بهتر چگونگی آغاز این جنگ‌ها، لازم است به ریشه‌ها، عوامل زمینه‌ساز و اتفاقات کلیدی که در نهایت به انفجار آتش جنگ منجر شد، نگاهی دقیق‌تر داشته باشیم.
آغاز جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ آغاز شد.
جرقه اصلی آن ترور «فرانتس فردیناند»، ولیعهد امپراتوری اتریش‌مجارستان، در شهر سارایوو توسط یک ملی‌گرای صرب بود.
این حادثه در ظاهر یک رویداد محدود به منطقه بالکان به نظر می‌رسید، اما به‌سرعت با واکنش‌های زنجیره‌ای میان قدرت‌های بزرگ اروپا به بحرانی جهانی تبدیل شد.
امپراتوری اتریش‌مجارستان به صربستان اعلان جنگ داد و این موضوع باعث شد روسیه که متحد صربستان بود وارد میدان شود.
آلمان که متحد اتریش بود، علیه روسیه اعلان جنگ کرد.
سپس فرانسه و بریتانیا نیز به دلیل پیمان‌های موجود، وارد نبرد شدند.
ریشه‌های عمیق‌تر این جنگ اما به سال‌ها قبل بازمی‌گشت.
رقابت‌های استعماری میان قدرت‌های اروپایی، مسابقه تسلیحاتی گسترده و ملی‌گرایی افراطی در کشورهای مختلف، همگی زمینه‌ساز یک بحران بزرگ بودند.
اروپا در آستانه قرن بیستم همچون بشکه‌ای از باروت بود که تنها به یک جرقه نیاز داشت تا منفجر شود.
نقش بالکان به عنوان بشکه باروت اروپا
منطقه بالکان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به یکی از حساس‌ترین مناطق جهان تبدیل شده بود.
تنوع قومی، مذهبی و رقابت قدرت‌های خارجی باعث شده بود این منطقه به طور مداوم درگیر بحران باشد.
صرب‌ها، کروات‌ها، بوسنیایی‌ها و دیگر اقوام بالکان همگی خواستار استقلال یا اتحاد با کشورهای هم‌نژاد خود بودند.
در این میان، دخالت امپراتوری عثمانی، اتریش‌مجارستان و روسیه شرایط را پیچیده‌تر می‌کرد.
ترور فردیناند در چنین بستری اتفاق افتاد و کافی بود تا همه قدرت‌ها وارد میدان شوند.
پیامدهای جنگ جهانی اول و زمینه‌سازی برای جنگ دوم
جنگ جهانی اول پس از چهار سال خونریزی و ویرانی در سال ۱۹۱۸ به پایان رسید.
پیمان صلح ورسای که در سال ۱۹۱۹ به آلمان تحمیل شد، شرایط بسیار سختی برای این کشور به همراه داشت.
آلمان مجبور شد بخش بزرگی از سرزمین‌هایش را واگذار کند، ارتش خود را به شدت کوچک سازد و غرامت‌های سنگینی به متفقین بپردازد.
این شرایط باعث شد در میان مردم آلمان حس تحقیر، خشم و انتقام‌جویی ریشه بدواند.
بسیاری از تاریخ‌نگاران معتقدند که همین شرایط ناعادلانه یکی از بذرهای اصلی جنگ جهانی دوم بود.
از سوی دیگر، پس از پایان جنگ اول، نقشه سیاسی اروپا تغییرات اساسی کرد.
امپراتوری‌های بزرگ مانند عثمانی، روسیه تزاری، اتریش‌مجارستان و آلمان فروپاشیدند یا به شدت تضعیف شدند.
این تغییرات خلأ قدرتی ایجاد کرد که زمینه‌ساز بی‌ثباتی‌های بعدی شد.
ظهور فاشیسم و نازیسم
دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی، سال‌هایی بودند که بحران‌های اقتصادی و اجتماعی بسیاری از کشورهای اروپایی را فرا گرفت.
رکود بزرگ اقتصادی جهان در سال ۱۹۲۹ فشار مضاعفی بر جوامع مختلف وارد کرد.
در این شرایط، ایدئولوژی‌های افراطی مانند فاشیسم در ایتالیا و نازیسم در آلمان به قدرت رسیدند.
در آلمان، آدولف هیتلر و حزب نازی با شعار بازگرداندن عظمت گذشته، لغو پیمان ورسای و ساختن «رایش سوم» توانستند حمایت گسترده مردم را به دست آورند.
هیتلر با تکیه بر ملی‌گرایی افراطی، نژادپرستی و ایده برتری نژاد آریایی، سیاست‌های تهاجمی خود را آغاز کرد.
او به‌سرعت ارتش آلمان را بازسازی کرد که برخلاف شرایط پیمان ورسای بود و سیاست‌های توسعه‌طلبانه خود را در اروپا به اجرا گذاشت.
نخستین جرقه‌های جنگ جهانی دوم
اولین اقدامات جدی آلمان نازی در دهه ۱۹۳۰ انجام شد.
در سال ۱۹۳۶، هیتلر منطقه راینلند را که طبق پیمان ورسای غیرنظامی شده بود، به اشغال نظامی درآورد.
سپس در سال ۱۹۳۸ «آنشلوس» یا الحاق اتریش به آلمان رخ داد.
قدرت‌های اروپایی مانند فرانسه و بریتانیا، با سیاست «مماشات» تلاش کردند از درگیری مستقیم جلوگیری کنند و به هیتلر امتیاز دهند.
این سیاست کوتاه‌مدت شاید صلحی شکننده ایجاد کرد، اما در واقع اشتهای توسعه‌طلبانه آلمان را بیشتر ساخت.
همان سال، کنفرانس مونیخ برگزار شد و طی آن، اجازه داده شد آلمان بخشی از چکسلواکی در منطقه سودتن‌لند را تصرف کند.
هیتلر که مقاومت جدی از سوی قدرت‌های غربی ندید، اعتمادبه‌نفس بیشتری پیدا کرد و گام‌های بعدی را با جسارت برداشت.
حمله به لهستان و آغاز جنگ جهانی دوم
در اول سپتامبر ۱۹۳۹، ارتش آلمان با حمله گسترده به لهستان، جهان را وارد دورانی تازه کرد.
این حمله که با تاکتیک جدید «جنگ برق‌آسا» همراه بود، با سرعت و قدرتی کم‌سابقه انجام شد.
دو روز بعد، بریتانیا و فرانسه در واکنش به تجاوز آلمان به لهستان، به این کشور اعلان جنگ کردند.
این آغاز رسمی جنگ جهانی دوم بود.
اندکی بعد، اتحاد شوروی نیز که بر اساس پیمان مخفی «مولوتوف-ریبنتروپ» با آلمان توافق کرده بود، از سمت شرق به لهستان حمله کرد.
این نشان داد که نقشه اروپا بار دیگر در حال تغییر اساسی است.
گسترش جنگ و ورود قدرت‌های جدید
جنگ جهانی دوم به سرعت از مرزهای اروپا فراتر رفت.
آلمان در سال‌های بعد کشورهای نروژ، دانمارک، بلژیک، هلند و فرانسه را اشغال کرد.
بریتانیا تنها قدرت بزرگی بود که در برابر موج حملات آلمان مقاومت کرد.
در همین زمان، ایتالیا به رهبری موسولینی نیز به آلمان پیوست و محور «برلین-رم» شکل گرفت.
با حمله ژاپن به بندر «پرل هاربر» در دسامبر ۱۹۴۱، ایالات متحده آمریکا نیز وارد جنگ شد.
اتحاد شوروی هم پس از حمله آلمان در سال ۱۹۴۱ به این کشور، به جمع متفقین پیوست.
بدین ترتیب، جنگی که در اروپا آغاز شده بود، به سرعت به یک جنگ جهانی تمام‌عیار تبدیل شد.
پیامدهای انسانی و اقتصادی جنگ‌ها
هر دو جنگ جهانی میلیون‌ها قربانی بر جای گذاشتند.
جنگ جهانی اول بیش از ۱۵ میلیون کشته و زخمی به دنبال داشت، در حالی که جنگ جهانی دوم با حدود ۷۰ میلیون کشته یکی از مرگبارترین رویدادهای تاریخ بشر محسوب می‌شود.
علاوه بر تلفات انسانی، اقتصاد جهانی نیز دچار ویرانی شد.
کارخانه‌ها، زیرساخت‌ها و شهرهای بسیاری به خاکستر تبدیل شدند.
خانواده‌های بی‌شماری آواره شدند و نسل‌های آینده با اثرات روانی و اجتماعی این جنگ‌ها دست به گریبان بودند.
جنگ‌های جهانی نه تنها جغرافیای سیاسی را تغییر دادند، بلکه فرهنگ، هنر و اندیشه بشری را نیز متأثر کردند.
پس از جنگ جهانی اول، مکتب‌های فکری و هنری مانند دادائیسم و سوررئالیسم در واکنش به پوچی و بی‌معنایی جنگ شکل گرفتند.
در پی جنگ جهانی دوم نیز موجی از ادبیات ضدجنگ و سینمای واقع‌گرا به وجود آمد که بازتابی از فجایع انسانی بود.
همچنین، نقش زنان در جامعه تغییر کرد.
در دوران جنگ، بسیاری از مردان در جبهه‌ها بودند و زنان وارد کارخانه‌ها و محیط‌های کاری شدند.
این موضوع آغازگر تحولی مهم در جایگاه اجتماعی و اقتصادی زنان بود که تا امروز ادامه دارد.
تغییرات ژئوپلیتیک پس از جنگ‌ها
پس از پایان جنگ جهانی دوم، جهان به دو بلوک بزرگ شرق و غرب تقسیم شد.
ایالات متحده و اتحاد شوروی به قدرت‌های برتر جهانی تبدیل شدند و جنگ سرد آغاز شد.
این تقسیم‌بندی ژئوپلیتیک تا دهه‌ها بر سیاست بین‌الملل سایه انداخت.
همچنین، سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ با هدف جلوگیری از جنگ‌های آینده و ایجاد بستری برای همکاری بین‌المللی تأسیس شد.
جنگ‌های جهانی اول و دوم هر دو نتیجه زنجیره‌ای از عوامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بودند که طی دهه‌ها انباشته شده بودند.
ترور ولیعهد اتریش در ۱۹۱۴ تنها جرقه‌ای بود بر انبار باروتی که مدت‌ها آماده انفجار بود.
به همان ترتیب، حمله آلمان به لهستان در ۱۹۳۹ نیز آخرین حلقه زنجیره‌ای بود که از پیمان ورسای، ظهور نازیسم، بحران‌های اقتصادی و سیاست‌های مماشات شکل گرفته بود.
تاریخ نشان می‌دهد که جنگ‌ها به ندرت تنها با یک حادثه ساده آغاز می‌شوند.
آنچه ما به عنوان آغاز یک جنگ می‌شناسیم، معمولاً نتیجه دهه‌ها کشمکش و تنش پنهان است.
جنگ‌های جهانی نه تنها میلیون‌ها کشته و زخمی برجای گذاشتند، بلکه ساختار سیاسی و اجتماعی جهان را به‌کلی تغییر دادند.
جهان پس از این دو جنگ هرگز شبیه قبل نشد و بسیاری از نهادهای بین‌المللی امروز، مانند سازمان ملل، پاسخی به همین فجایع انسانی هستند.
فهم ریشه‌ها و چگونگی آغاز جنگ‌های جهانی نه تنها برای شناخت گذشته اهمیت دارد، بلکه برای جلوگیری از تکرار چنین فجایعی در آینده نیز ضروری است.
اگر درس‌های این رویدادهای تلخ به درستی درک شوند، شاید بشر بتواند راهی برای حفظ صلح پایدار بیابد.