دو گروه فشار
تندروهای انقلابی "وفاق" را بهمثابه ناسزای سیاسی برای اصولگرایان و انقلابیهایی به کار میبرند که به حکم رهبری در همراهی دلسوزانه با پزشکیان و دولتش هستند و نقدها را هم آرام و از سر شفقت طرح میکنند.

به گزارش مشرق، کبری آسوپار، دبیر گروه سیاست روزنامه فرهیختگان طی یادداشتی نوشت: دو گروه میخواهند مسعود پزشکیان را با ابوالحسن بنیصدر نسبت دهند؛ یکی در منتهاالیه چپ و یکی در منتهاالیه راست.
یک گروه که دوست دارند پزشکیان بنیصدر دوم شود و در ذهن خود چنین تصوری دارند، بخشی از مخالفان رادیکال او هستند که هنوز عمر دولت او یکساله نشده، موجسازی رسانهای-مجازی برای استیضاح و طرح عدم کفایت او را کلید زدند و جنگی مجازی را با حامیان دولت آغاز کردند که یکی اینها بگویند و یکی آنها جواب دهند و روح و روان مخاطب در جنگ سرد میان این دو طیف هدف حمله قرار گیرد.
وقتی به این جریان گفته میشد که هنگام جنگ وقت برکناری رئیسجمهور و ایجاد حواشی و دوقطبیسازی نیست، میگفتند بنیصدر هم وسط جنگ برکنار شد.
در ادامه هم برای تئوریزه کردن مطالبه نابجای خود سراغ مرور تاریخ انقلاب رفتند و تلاش کردند با استعاره و تشبیه، از پزشکیان بنیصدر بسازند.
آنها چون پزشکیان را قبول ندارند، برای توجیه مواضع تند خود، تلاش میکنند القا کنند که در برابر بنیصدری دیگر قرار داریم.
گروه دیگری که علاقه دارند پزشکیان به معنای واقعی کلمه بنیصدر شود و رودرروی نظام بایستد و مطالبات و کنشهایی فراتر از قانون اساسی داشته باشد، بخشی از حامیان رادیکال او هستند؛ اصلاحطلبان تندرو که از آغازین روزهای ریاستجمهوری پزشکیان و در همان هنگام معرفی اعضای کابینه، غوغا و هیاهویشان به هوا بلند شد که چرا فلانی وزیر است و بهمانی وزیر؛ و چرا برای تکتک وزرا نظر ما اعمال نشد.
در نهایت هم زدند زیر میز که این دولت، اصلاً دولت ما نیست.
در ادامه هم برای آنکه بگویند چقدر با پزشکیان فاصله دارند، بیانیهای کذایی نوشتند و خواستههایی را مطرح کردند که پزشکیان اگر بخواهد آنها را مطالبه کند و با این جریان تندرو همراهی کند، باید در همان جایگاه بنیصدر مخلوع بایستد.
وجه مشترک این هر دو طیف رادیکال، مخالفت با وفاق است که پزشکیان آن را یکی از شعارهای اصلی دولت خود مطرح کرده است.
تندروهای انقلابی وفاق را بهمثابه ناسزای سیاسی برای اصولگرایان و انقلابیهایی به کار میبرند که به حکم رهبری در همراهی دلسوزانه با پزشکیان و دولتش هستند و نقدها را هم آرام و از سر شفقت طرح میکنند.
آنها چون پزشکیان را بنیصدر میدانند، هر نوع همکاری با او و دولتش را هم خیانتی نابخشودنی میدانند.
در این میان، چون به دلایل مختلف -از جمله ترس از طرد شدن از سوی جریان انقلابی یا قیودات قلبی و شرعی- نمیتوانند به خود رهبری حرفی بزنند، عاملان به تأکیدات ایشان را هدف حمله قرار میدهند.
تندروهای اصلاحطلب هم وفاق را زیادهروی رئیسجمهور در تعامل با منتقدان خود میدانند و چون به دلیل آنچه وفاق نامیده میشود، سهم کمتری از کابینه دریافت کردهاند و مشخصاً وزارتخانههای امنیتی با نظر آنان بسته نشد و چون هر غیراصلاحطلبی را در مسیر باطل میدانند، لذا وفاق از نگاه آنان تصمیم نادرست پزشکیان بوده است.
یک وجه اشتراک هر دو هم این است که مسعود پزشکیان را نشناختهاند.
پزشکیان نه بنیصدر است که خود بخشی از تجاوز دشمن به ایران و همراه تروریستها شده باشد، و نه بنیصدر است که مقابل رهبری و نظام بایستد و اردوکشی خیابانی راه بیندازد و برای خود در مقابل ولیفقیه شأن سرکشی قائل باشد.
هر دو میخواهند پزشکیان بنیصدر باشد تا به خواستهشان برسند.
یک سو با بنیصدرسازی از پزشکیان، خواب عزل او را میبیند تا سپس در دولت بعدی کاندیدای خودش را سر کار بیاورد و جریان خود را نزدیک پاستور تصور کند.
سوی دیگر با بنیصدرسازی از پزشکیان، خود را به رویای رفراندوم و تسلیم برابر آمریکا و دست دادن و خوشوبش با آمریکاییها و خوردن مکدونالد آمریکایی نزدیک میبیند.
یک سو مذاکره غیرمستقیم را ناکافی میداند، یک سو مذاکره غیرمستقیم را زیادی؛ یک سو میگوید رئیسجمهور را برکنار کنید، یک سو میگوید رفراندوم برگزار کنید، غنیسازی را هم تعطیل کنید؛ یک سو میگوید مذاکره نکنید، یک سو میگوید تسلیم شوید.
یک سو امثال حمید رسایی لیدر هستند که پس از سخنان صریح دیروز رهبری مبنی بر حمایت از رئیسجمهور هم بنیصدرسازی از پزشکیان را ادامه میدهند و سوی دیگر جبهه اصلاحات که فراتر از بنیصدر، خواستههایی را دنبال میکند که خواست آمریکا و صهیونیستهاست.هر دو سو همچون گروههای فشاری هستند که با اعمال زور رسانهای میخواهند خواست خود را به نظام و مجلس و دولت تحمیل کنند و البته نتیجه کار هر دو گروه یکی است: برهم زدن وحدت جامعه؛ وحدتی که بهمثابه سپری مقدس و پدافندی کارآمد مقابل حملات سخت و نرم اسرائیل ایستاد و در کنار توان نظامی ایران پیروزی ما را رقم زد.
اسرائیل دنبال تضعیف این قدرت نرم ملت ایران است.
حالا کمی بیندیشیم؛ این دو گروه فشار به نفع ایران عمل میکنند یا به نفع اسرائیل؟