خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

یکشنبه، 02 شهریور 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

ایران، امنیت شکننده و جهان آشوب‌زده

اعتماد | همه | یکشنبه، 02 شهریور 1404 - 17:58
ایران در میانه‌ی یک محیط بحرانی و جهانی آشوب‌زده ایستاده است؛ جهانی که بیش از هر زمان دیگر به سال ۱۹۳۸ و سایه‌ی جنگ‌های ویرانگر شبیه شده است. ایران باید چه کند؟
سياست،جهاني،ايران،قدرت،بحران،امنيتي،قرار،كنش،شرايط،موازنه،شر ...

دوران‌های عطف تاریخی با نشانه‌هایی از بحران، بی‌ثباتی و امنیت شکننده همراه است.
هرگونه شکل‌بندی سیاست جهانی در دوران بحران منجر به ظهور «جهان آشوب‌زده» می‌شود.
در چنین شرایط و دوران تاریخی، بسیاری از راهبردهای سیاست جهانی تغییر پیدا کرده و نشانه‌هایی از ناپایداری، بی‌ثباتی و چالش‌های تصاعدیابنده را شاهد خواهیم بود.
بحران در نظام جهانی مربوط به شرایطی است که شکل‌بندی‌های ساختاری امنیت منطقه‌ای و سیاست جهانی با تغییراتی همراه شود.
ایران در حوزه ژئوپلیتیک «محیط بحرانی» و «منطقه آشوب‌زده» قرار دارد.
طبیعی است که هرگونه تغییرات ساختاری می‌تواند تأثیر خود را در فضای سیاسی و امنیتی ایران به‌جا گذارد.
عبور از فضای سیاسی و ژئوپلیتیکی منطقه آشوب‌زده از این جهت اهمیت دارد که رابطه متقابل کشورها بر اساس ضرورت‌های ساختاری شکل می‌گیرد.
در شرایط بحران، هر کشوری از جمله ایران نیازمند بهره‌گیری از سازوکارهای «مدیریت بحران منطقه‌ای و بین‌المللی» خواهد بود.
عبور از شرایط شکننده بحران‌های امنیت منطقه‌ای بدون بهره‌گیری از سازوکارهای مربوط به «استراتژی بقا» امکان­پذیر نخواهد بود.
در دوران بحران، نظم جهانی با نشانه‌هایی از چالش امنیتی روبرو شده و در نتیجه زمینه برای ظهور «جنگ‌های منطقه‌ای»، «بی‌ثباتی‌های تصاعدیابنده» و «افزایش عطش توسعه راهبردی قدرت‌های بزرگ» همراه خواهد شد.
بسیاری از نشانه‌های عصر موجود در روابط بین‌الملل با شاخص‌های امنیتی جهان ۱۹۳۸ مشابهت دارد.
در سال ۱۹۳۸ هیتلر احساس می‌کرد که از قابلیت لازم برای کنترل نظم جهانی جدید برخوردار است.
هیتلر همچنین در صدد بود تا شاخص‌های قدرت در سیاست جهانی را تغییر داده و بر این اساس تلاش می‌کرد تا نشانه‌هایی از «هژمونی جهانی» را در دستور کار قرار دهد.
هیتلر از سنت‌های «بیسمارک» و «ویلهلم اول» عبور نموده و تمامی قدرت‌ خود را به کار گرفت تا «انگاره‌های ویلهلم سوم» را اعاده کند.
در این دوران تاریخی، زمینه برای ظهور و بازتولید جنگ‌های منطقه‌ای فراهم شده و این امر منجر به تصاعد بحران گردید.
شکل‌بندی‌های قدرت و الگوی کنش رفتاری ترامپ در سیاست بین‌الملل مشابهت بسیار زیادی با تحولات ۱۹۳۸ دارد.
هیتلر در سال ۱۹۳۸ تلاش نمود تا نقش هژمونیک خود در اروپا و سیاست جهانی را تثبیت نماید.
«کنفرانس مونیخ» و «معاهده سودت» را می‌توان نشانه‌های سیاست قدرت هیتلر در جهانی دانست که موازنه منطقه‌ای و جهانی دچار ابهام و تغییرات مرحله‌ای شده بود.
انگاره توسعه قدرت، دغدغه اصلی هیتلر برای اثربخشی در حوزه نظام جهانی محسوب می‌شد.
۱- ترامپ، سیاست بین‌الملل و اعاده جهان آشوب‌زده
جهان آشوب‌زده در شرایطی به وجود می‌آید که شکل‌بندی‌های ساختاری و معادله قدرت در وضعیت تغییرات مرحله‌ای قرار گرفته، اما هیچ بازیگری قادر به کنترل فرآیندهای گریز از مرکز نخواهد بود.
در فضای جهان آشوب‌زده، هر بازیگری تلاش می‌کند تا نشانه‌ها و زمینه‌های اثربخشی محیطی را در دستور کار قرار دهد.
بحران‌های تصاعدیابنده به‌عنوان بخشی از واقعیت پایان‌ناپذیر سیاست جهانی در دوران دونالد ترامپ محسوب می‌شود.
بحران‌هایی که انعکاس سیاست دونالد ترامپ در جنوب غرب آسیا، امریکای لاتین، حوزه اوراسیا و منطقه قفقاز بوده و در هر مرحله تاریخی با نشانه‌هایی از بازتولید ساختاری بحران همراه می‌شود.
بسیاری از واقعیت‌های دهه ۱۹۳۰ را می‌توان در سیاست موجود جهانی نیز مشاهده نمود.
ترامپ حتی در روند «کنفرانس آلاسکا» و در فضای استقبال از «ولادیمیر پوتین» در صدد برآمد تا نشانه‌های سیاست قدرت را منعکس نموده و از این طریق بر نشانه‌های موازنه جهانی و منطقه‌ای غلبه کند.
ادبیات «جو بایدن» رئیس‌جمهور قبلی ایالات متحده درباره امکان گسترش جنگ‌های منطقه‌ای و تصاعد آن به ظهور جنگ جهانی سوم، انعکاس چنین انگاره‌ای در واکنش به سیاست‌پردازی جهانی دونالد ترامپ محسوب می‌شود.
هرگونه سیاست قدرت در شرایطی شکل می‌گیرد و آثار خود را در محیط منطقه‌ای منعکس می‌کند که نشانه‌هایی از موازنه کنترل‌کننده وجود داشته باشد.
در عصر موجود، ایالات متحده دوران ترامپ به‌عنوان بازیگر موازنه‌دهنده نه تنها تمایلی به اتخاذ سازوکارهای «صلح‌سازی از طریق موازنه» ندارد، بلکه در صدد است تا معادله قدرت را در تمامی حوزه‌های جهانی اعمال نموده و از این طریق زمینه برای «ظهور آشوب منطقه‌ای» فراهم شده است.
نشانه‌های آشوب در محیط منطقه‌ای و نظم جهانی را می‌توان در ارتباط با بحران‌های منطقه‌ای و جنگ‌های پایان‌ناپذیر دانست.
جنگ‌هایی که برخی از بازیگران آن از جمله اسرائیل و اوکراین مورد حمایت ایالات متحده قرار گرفته و از این طریق زمینه برای بر هم خوردن موازنه اجتناب‌ناپذیر شده است.
واقعیت‌های روابط بین‌الملل بیانگر این موضوع است که هرگونه تصاعد بحران، شرایط لازم برای ظهور و بازتولید جنگ‌های جهانی را به وجود می‌آورد.
جنگ جهانی اول و دوم در شرایطی شکل گرفت که موازنه ناپایدار در قابلیت و اثربخشی قدرت‌های اروپایی ایجاد شده و هیچ یک از آنان قادر به ایفای نقش هژمونیک نبودند.
در سال ۲۰۲۵ دونالد ترامپ تلاش دارد تا شکل جدیدی از موازنه منطقه‌ای را پیگیری و در دستور کار قرار دهد.
طبیعی است که چنین فرآیندی، زمینه بحران و کنش متقابل سایر بازیگران را فراهم می‌سازد.
حضور بخشی از رهبران کشورهای اروپایی در اجلاسیه واشینگتن در دیدار با دونالد ترامپ بیانگر این واقعیت است که ایالات متحده تلاش دارد تا از سازوکارهای کنش هژمونیک بهره گرفته و این امر به گونه اجتناب‌ناپذیر چالش‌های جدیدی را در سیاست جهانی و منطقه‌ای به‌وجود می‌آورد.
۲- راهبرد ایران در جهان آشوب‌زده
تبیین واقعیت‌های سیاسی و راهبردی ایران در عصر موجود با نشانه‌هایی از «ابهام و عدم اطمینان امنیتی» پیوند یافته است.
در چنین شرایطی، طبیعی است که امکان اعاده جنگ‌های جدید وجود دارد.
اگرچه جنگ ۱۲روزه اسرائیل و امریکا علیه ایران بر اثر نشانه‌هایی از «آتش‌بس مبهم و شکننده» متوقف شد، اما بسیاری از تحلیلگران ایرانی و بین‌المللی اعتقاد دارند که نشانه‌هایی از اعاده جنگ و پایان آتش‌بس در حال شکل‌گیری می‌باشد.
چنین نشانه‌هایی را می‌توان به‌عنوان بخشی از ابهام امنیتی جهان در حال گذار دانست.
در چنین شرایطی نشانه‌هایی از میانجیگری در حوزه سیاست جهانی مشاهده می‌شود.
تلاش چین و روسیه تاکنون به نتیجه مثبت و سازنده برای «شرایط ترک مخاصمه» منجر نشده است.
بنابراین طبیعی به نظر می‌رسد که ایران در آینده نزدیک با نشانه‌هایی از تهدید امنیتی جدید روبرو شود؛ تهدیدی که می‌تواند زمینه بازتولید مرحله دوم جنگ و رویارویی نظامی امریکا و اسرائیل با ایران را به وجود آورد.
هرگاه نشانه‌هایی از تهدید تصاعدیابنده ظهور ‌یابد، امکان شکل‌گیری و اعاده سازوکارهای کنش تخاصمی بازیگران درگیر بحران و تضادهای امنیتی اجتناب‌ناپذیر است.
ایران در فضای تصاعد بحران منطقه‌ای ناچار خواهد بود تا «راهبرد بقا» را به‌عنوان محور اصلی سیاست امنیتی خود در دستور کار قرار دهد.
در فضای موجود جهانی، کشور چین «سیاست گذار آرام» را پیگیری می‌کند.
پوتین نیز «موازنه راهبردی» را مورد توجه قرار می‌دهد.
آنچه را که «مدودوف» معاون رئیس‌جمهور روسیه در روزهای نخستین آگوست ۲۰۲۵ درباره امکان کاربرد سلاح هسته‌ای در شرایط تصاعد بحران به کار گرفت، با نشانه‌های موجود سیاست جهانی هماهنگی دارد.
کشورهای اروپایی در شرایط موجود خود را با رؤیاهای پایان‌ناپذیر ترامپ تطبیق می‌دهند.
اجلاسیه واشینگتن ۱۸ آگوست ۲۰۲۵ واقعیت‌های نظم جدید جهانی را منعکس می‌سازد.
در شرایط موجود صرفاً ایران و روسیه سیاست مقاومت در برابر هژمونی جهانی را در دستور کار خود قرار داده‌اند.
به‌کارگیری سیاست مقاومت یکی از شاخص‌های «راهبرد بقا» در انگاره کنش سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی محسوب می‌شود.
ایران همانند بسیاری از کشورهای منطقه‌ای و قدرت‌های بزرگ نیازمند «گذار مسالمت‌آمیز» از فضای راهبردی «عدم اطمینان» و «بحران‌های تصاعدیابنده» می‌باشد.
در چنین شرایطی، ایران می‌بایست از سازوکارهای مربوط به «دیپلماسی امنیتی» استفاده نماید.
ویژگی اصلی دیپلماسی امنیتی آن است که تأثیر هرگونه کنش دیپلماتیک بر شاخص‌های راهبردی ایران مورد بررسی قرار می‌گیرد.
از آنجایی که امریکا و اسرائیل سیاست کنش خصمانه با ایران را در دستور کار قرار داده‌اند، بنابراین طبیعی است که در آینده نیز چنین رویکردی را پیگیری نموده یا آن را به‌عنوان چاشنی «دیپلماسی اجبار» به کار گیرند.
سیاست امنیتی ایران مبتنی بر نشانه‌هایی از همکاری‌های دوجانبه و چندجانبه در محیط منطقه‌ای خواهد بود.
ایران برای گذار از بحران می‌بایست سیاست قدرت را به‌عنوان پشتوانه کنش دیپلماتیک خود می‌داند.
سیاست قدرت را می‌توان در مانور نظامی ایران در ۲۱ آگوست ۲۰۲۵ مشاهده نمود.
هرگونه سیاست قدرت می‌تواند زمینه لازم برای «تحرک دیپلماتیک» و «اثربخشی سیاسی در معادلات ژئوپلیتیکی» را به وجود آورد.
مانور موشکی ایران نشانه‌هایی از «قدرت مقاومت در برابر تهدیدات فزاینده» را منعکس می‌سازد.
مانور موشکی ایران تلاشی برای دیپلماسی سازنده در فضای تهدیدات تصاعدیابنده
خواهد بود.
بهره‌گیری از «سیاست نمایش قدرت» در عصر تهدیدات فزاینده علیه ایران ماهیت تهاجمی نداشته، بلکه واقعیت‌های جدید کنش متقابل ایران را منعکس می‌سازد.
مانور موشکی ایران در شرایطی انجام گرفت که ایالات متحده و اسرائیل احساس نکنند که در شرایط برتری مطلق قرار خواهند داشت.
ایران به این موضوع واقف است که هرگونه موازنه منجر به تداوم فرآیند صلح‌سازی می‌شود.
بنابراین ضرورت‌های راهبرد بقا ایجاب می‌کند که ایران سیاست مقاومت، مانور تاکتیکی و بهینه‌سازی قابلیت‌های اجتماعی خود را در فضایی به‌کار گیرد که مبتنی بر «دیپلماسی سازنده» باشد.
نتیجه
سیاست جهانی با نشانه‌هایی از بحران، ابهام امنیتی و چالش‌های فراگیر در حال گذار پیوند یافته است.
دونالد ترامپ رئیس‌جمهور امریکا تلاش دارد تا سیاست قدرت را به‌عنوان ابزاری برای هژمونی و حتی «سلطه جهانی» به کار گیرد.
بهره‌گیری از سیاست قدرت در شرایطی مطلوب است که هدف بازیگران و کارگزاران مبتنی بر نشانه‌هایی از موازنه‌سازی و همکاری‌های چندجانبه باشد.
موازنه‌سازی را می‌توان به‌عنوان بخشی از «دیپلماسی صلح در شرایط بحران‌های تصاعدیابنده منطقه‌ای و جهانی» دانست.
در فضای جهان آشوب‌زده هرگونه آتش‌بس و حتی سیاست ترک مخاصمه، ماهیت ناپایدار و تغییریابنده خواهد داشت.
اگرچه لیبرال‌های روابط بین‌الملل به این موضوع توجه دارند که روایت محور اصلی سیاست قدرت و یا دیپلماسی صلح می‌باشد، اما تولید هر روایت نیازمند زیربنای مادی قدرت به‌عنوان ابزار بازدارنده در برابر تهدیدات خواهد بود.
سیاست قدرت می‌تواند زمینه همکاری‌های متقابل بازیگرانی را به وجود آورد که امکان کنش ارتباطی آنان با یکدیگر وجود داشته و این امر برای مقابله در برابر تهدیدات فراگیر بازیگرانی به‌کار گرفته می‌شود که در صدد سیاست تغییر نظم جهانی و منطقه‌ای ‌باشند.