توصیههای امام رضا برای حفظ ایمان و انسجام امت - تسنیم
امام رضا علیه السلام مرزهایی را یادآور شدند که پاسداری از آن ها، پاسداری از حقیقت دین و استواری صفوف مؤمنان است و غفلت از آن ها، آرام آرام رشتهٔ پیوند دل ها را از هم می دَرَد و جبههٔ حق را در معرض انحطاط و فروپاشی قرار می دهد.

خبرگزاری تسنیم، سعید شیری: در گسترهٔ معارف اسلامی، برخی آموزهها همچون ستونهای استوارِ بنای ایمان، شاکلهٔ معنوی و هویت جمعی امت را نگاه میدارند.
هرگونه خدشه به این ارکان، نهتنها استحکام باورهای فردی را میساید، بلکه بنیاد روحی و اجتماعی امت را فرو میریزد و درهای نفوذ را به روی فتنه، شکاف و انحراف میگشاید؛ از اینرو، پاسداری از این اصول، پاسداشتِ حیات دین و نگاهبانِ وحدت و قوام جامعه است؛ وظیفهای که کوتاهی در آن، مانند سپردن سنگر ایمان به طوفان تردید و وسوسه است.
سخن ماندگار امام رضا علیهالسلام خطاب به عبدالعظیم حسنی، که در آن بر ضرورت حفظ وحدت و همبستگی میان مؤمنان تأکید شده است، نه یک هشدار مقطعی بلکه طرحی ماندگار برای صیانت از امت است.
در این بیان، مرزهای رفتار و باور چنان ترسیم شده که هر فرد بتواند نقش خویش را در امنیت فکری و وحدت صفوف بشناسد؛ مرزهایی که عبور از آنها، راه را بر دشمنان هموار و توان جامعه را فرسوده میکند.
این رهنمود، پیوندی میان معنویت و مدیریت اجتماعی برقرار میسازد؛ جایی که صداقت، رعایت امانت، پرهیز از کینهتوزی و انضباط در رفتار، نه فقط فضائل فردی، بلکه سپری جمعی در برابر فتنههای درونیاند.
امام رضا علیهالسلام میفرماید:
یَا عَبْدَ الْعَظِیمِ أَبْلِغْ عَنِّی أَوْلِیَائِیَ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا یَجْعَلُوا لِلشَّیْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِیلًا وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِی الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِیمَا لَا یَعْنِیهِمْ وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَیَّ
«ای عبدالعظیم؛ سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو که برای شیطان بر خود راهی قرار ندهند و آنان را فرمان بده به راستگویی در سخن و ادای امانت و فرمان بده به خاموشی و ترک جدال در اموری که به آنان مربوط نیست و به روی آوردن یکدیگر به یکدیگر و دیدار کردن با همدیگر؛ چرا که این کار، مایهٔ قرب و نزدیکی به من است.»
مراقبت از نفوذ شیطان
در این بخش از حدیث، امام با خطاب به عبدالعظیم، بستهای از توصیههای بنیادین برای ساخت یک جامعهی سالم و یک جبههی پایدار ارائه میکند.
نخست، هشدار میدهد که برای شیطان، چه درونذهنی و چه در قالب دشمنان بیرونی، راه نفوذی باز نکنند؛ زیرا بزرگترین خطر برای فروپاشی، از درون آغاز میشود.
این هشدار، ریشه در قرآن دارد که میفرماید: «إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»؛ یعنی شیطان دشمن آشکار شماست، پس او را به دشمنی بگیرید.
معنایش این است که نباید با او مصالحه کرد یا از وسوسههایش کوچک گذشت، چون هر نفوذ کوچک، مقدمهٔ انحراف بزرگ است.
شیطان، چه از راه هوس و حرص فردی و چه از راه تفرقهانگیزی و فساد در صفوف جامعه وارد شود، مأموریتش فقط یک چیز است: سلب ایمان، سلب انسجام، و بردن انسان یا امت به سراشیبی نابودی.
صداقت
سپس بر صداقت در گفتار تأکید میکنند، چرا که صداقت، سرمایهٔ اعتماد و ستون روابط انسانی است و جامعهٔ بیصدق، هم در سطح شخصی و هم در عرصهٔ سیاسی، به فساد و شایعهسازی میافتد.
صداقت با مردم یعنی تصمیمها، گفتارها و گزارشها با واقعیت منطبق باشد و چیزی از حقیقت بهعمد پنهان یا معکوس نشود.
این راستگویی آغازگر رابطهای شفاف و اعتمادساز میان حاکمیت و جامعه است که مانع گسترش شایعه و بیاعتمادی میشود.
وقتی مردم بدانند مسئولان با آنها بیپرده حرف میزنند، حتی تلخترین خبرها هم به تنش و بحران بدل نخواهد شد.
امانت
به دنبال آن، ادای امانت را واجب میشمارد؛ امانتی که میتواند مال، مسئولیت یا اطلاعات حساس باشد و خیانت به آن، ضربهای به امنیت و موجودیت جمعیت است.
وقتی امام از «ادای امانت» سخن میگوید، دایرهٔ آن فقط به سپردن مال شخصی محدود نیست؛ بلکه شامل هر مسئولیتی است که به فرد سپرده میشود، بهویژه اگر منصب و اختیار اجتماعی یا حکومتی در کار باشد.
مسئولان، امانتدار جان، مال، آبرو و حتی آیندهٔ مردماند؛ بودجه و منابع عمومی، اطلاعات محرمانه و تصمیمهای کلان، همه امانتهایی هستند که باید با نهایت صداقت و عدالت پاسداری شوند.
خیانت به این امانت، نه فقط یک خطای فردی، بلکه خیانتی به اعتماد عمومی و لکهای بر چهرهٔ کل نظام اجتماعی و سیاسی است.
چنین خیانتی میتواند سرمایهٔ اعتماد ملی را برباید و امنیت روانی و سیاسی جامعه را در معرض فروپاشی قرار دهد.
سکوت و ترک جدال
امام همچنین فرمان به سکوت و پرهیز از مجادلات بیهوده میدهد، تا انرژی و تمرکز جامعه در مسیر اهداف اصلی بماند و در درگیریهای بیثمر فرسوده نشود.
چنین مجادلاتی معمولاً بذر کینه و سوءظن میکارند، دوستیها را فرسایش میدهند و ذهن جامعه را از مسائل حیاتی به حواشی بیاهمیت منحرف میکنند.
در عرصهٔ سیاسی هم، دشمن با شعلهور کردن این منازعات فرعی، نیروها را مشغول نزاعهای داخلی میکند تا از پیگیری اهداف کلان و دفاع از منافع اصلی بازبمانند.
دیدار با یکدیگر
در ادامه، توصیه به ارتباط رودررو و دیدارهای متقابل میان افراد دارد تا پیوندها تقویت، سوءتفاهمها زدوده و اعتماد متقابل احیا شود؛ پیوندی که در عرصهٔ سیاسی، همچون دیواری آهنین در برابر نفوذ دشمن عمل میکند.
در عرصههای سیاسی، رودررو و صمیمانه روبهرو شدن جناحها و جریانهای مختلف با یکدیگر، میتواند بسیاری از سوءبرداشتها را پیش از آنکه به شکافهای عمیق تبدیل شود، از میان ببرد.
این ارتباط انسانی و مستقیم، مانع میشود که اختلافنظرها به دشمنی بدل شود و فضا برای بدبینی و شایعهسازی باز شود.
در نتیجه، جبههٔ سیاسی واحد، حتی با تنوع سلیقهها، همچنان یکپارچه و مقاوم میماند.
در عرصهٔ اجتماعی، دیدارهای رودررو و رفتوآمدهای صمیمانه میان افراد، گرمای روابط انسانی را زنده نگه میآورد و از سردی و بیاعتمادی جلوگیری میکند.
وقتی مردم به جای قضاوت از دور یا شنیدن شایعات، با هم گفتوگوی مستقیم داشته باشند، بسیاری از کدورتها و سوءتفاهمها برطرف میشود.
چنین پیوندی، شبکهای از اعتماد و همدلی میسازد که ستون پایداری جامعه در برابر بحرانها خواهد بود.
همهٔ این توصیهها، به تصریح امام، راه قرب و نزدیکی به او و رضایت الهیاند؛ به این معنا که اخلاق فردی، انس اجتماعی و انسجام سیاسی، یکدیگر را تکمیل میکنند و از هم جداییپذیر نیستند.
جامعهای که در آن، صدق، امانت، انس و تمرکز بر هدفهای اصلی حاکم باشد، هم در برابر تهدیدهای اخلاقی و هم سیاسی، مقاوم و پایدار خواهد ماند.
وَ لَا یَشْتَغِلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً فَإِنِّی آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ وَ أَسْخَطَ وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی دَعَوْتُ اللَّهَ لِیُعَذِّبَهُ فِی الدُّنْیَا أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ كَانَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِین
«و خود را به تکه تکه کردن و آسیب رساندن به یکدیگر مشغول نکنند؛ زیرا من بر خود سوگند خوردهام که هر کس چنین کند و دوستی از دوستانم را به خشم آورد، از خدا بخواهم که او را در دنیا به سختترین عذابها گرفتار سازد و او در آخرت نیز از زیانکاران باشد.»
عدم تضعیف
این عبارت هشداری قاطع است که به صراحت اهل ایمان را از مشغول کردن خود به «تمزیق» یکدیگر بر حذر میدارد؛ یعنی به جای «تکهتکه کردن» یا تخریب همدیگر، باید از هرگونه رفتار، سخن یا اقدامی که وحدت و آبروی همکیشان را میشکند، پرهیز کنند.
امام در ادامه با سوگند شخصی (آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی)، جدیت این موضوع را دوچندان میکند و میفرماید که اگر کسی چنین کند و حتی یکی از دوستان و اولیای او را خشمگین کند، او عاجلاً از خدا میخواهد که وی را در همین دنیا به سختترین عذاب گرفتار کند و در آخرت نیز در زمرهٔ زیانکاران باشد.
این بیان نشان میدهد که لطمه به همپیمانان و یاران، نه یک لغزش جزئی، بلکه خیانت به پیمان و تجاوز به حریم ولایت است که پیامدهای سنگین دنیوی و اخروی دارد.
بنابراین «تمزیق» یا «تکه تکه کردن» در اینجا فقط به معنای درگیری فیزیکی نیست، بلکه شامل تخریب شخصیت، اتهامزنی بیپایه، ایجاد شکاف در اعتماد یا تحقیر اندیشهٔ دیگران نیز میشود.
دوم، اهمیت «حریم اولیای الهی» و جایگاه یاران راستین؛ بهگونهای که حتی رنجاندن یکی از آنان، نوعی تعرّض به خودِ جبههٔ حق تلقی شده و با واکنش شدید روبهرو میشود.
سوم، اینکه عذاب در دنیا پیش از آخرت وعده داده شده، یعنی جامعهٔ متخاصم پیش از فروپاشی معنوی، بر اثر همین اختلافات به مشکلات اقتصادی، امنیتی، و سیاسی دچار میشود.
چنین خوانشی، این بخش از حدیث را از یک توصیه شخصی به یک اصل راهبردی در مدیریت اجتماع و صیانت از انسجام نخبگانی ارتقا میدهد.
وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِیئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَكَ بِهِ أَوْ آذَى وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً فَإِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ لَهُ حَتَّى یَرْجِعَ عَنْهُ فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا نَزَعَ رُوحَ الْإِیمَانِ عَنْ قَلْبِهِ وَ خَرَجَ عَنْ وَلَایَتِی وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ نَصِیباً فِی وَلَایَتِنَا وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِكَ.
«و به آنان بفهمان که خداوند نیکوکارشان را آمرزیده و از بدکارشان درگذشته، مگر کسی که به او شرک ورزد یا دوستی از دوستانم را آزار دهد یا در دل نسبت به او نیت بد داشته باشد؛ زیرا خداوند او را نخواهد آمرزید مگر آنکه از کار خود بازگردد.
پس اگر بازگشت، [آمرزیده میشود] و اگر بازنگرداند، خدا روح ایمان را از قلبش بیرون میکشد و از ولایت من خارج میشود و بهرهای از ولایت ما نخواهد داشت، و به خدا پناه میبرم از چنین حالتی.»
مدارا با دوستداران عترت
این بخش از حدیث، تصویری روشن از منطق الهی در برخورد با بندگان ارائه میدهد.
امام میفرماید که خداوند در کلّ، محسن را میبخشد و از بدکاران ــ تا جایی که مرتکب برخی گناهان خاص نشده باشند ــ درمیگذرد.
اما سه استثنا وجود دارد که حدّ گذشت خداوند در آنها بسته میشود: 1.
شرک ورزیدن، 2.
آسیب رساندن به یکی از دوستداران عترت 3.
کینه یا سوءنیت نسبت به آن دوستدار عترت.
این تفکیک نشان میدهد که این گناهان، تنها یک «خطای شخصی» نیستند، بلکه مستقیماً به بنیاد عقیده، حرمت ولایت عترت و امنیت جبههٔ ایمانی آسیب میزنند.
در ادامه، امام شرط بازگشت و توبه را آشکار میکند: اگر شخص از این سه جرم توبه کند، مشمول مغفرت خواهد شد، اما اگر بر کجرفتاری خود بماند، عاقبت او بسیار خطرناک است.
در چنین حالتی، خداوند «روح ایمان» را از قلب او برمیگیرد، او را از حصار ولایت بیرون میبرد و رابطهٔ معنوی و نصیبش در این جبهه برای همیشه قطع میشود.
در اینجا خطر نهتنها سقوط در آخرت، بلکه محرومیت از هویت و عضویت در جامعهٔ ایمانی در همین دنیا نیز مطرح است.
جملهٔ پایانی امام ـ
انتهایپیام/