چگونه سیاست ترامپ، صلح را به یک نمایش پوچ تبدیل کرد
سیاست خارجی ترامپ، با ادعای پایان دادن به شش جنگ، صلح را به یک نمایش پوچ تقلیل میدهد.

باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - سیاست خارجی دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، همواره با ادعاهای جسورانه و غیرمعمول همراه بوده است.
در مرکز این ادعاها، تصویری از خود به عنوان یک «صلحساز» بینظیر قرار دارد؛ فردی که توانسته به جنگهای طولانیمدت پایان دهد و جهانی امنتر بسازد.
این روایت، که از سوی حامیانش به شدت تبلیغ میشود، بر مبنای یک توهم خطرناک استوار است: اینکه صلح، تنها به معنای توقف موقت درگیریهاست، بدون آنکه ریشهها و عوامل اصلی خشونت حل و فصل شوند.
این یادداشت تحلیلی، با محوریت گزارش مجله پولیتیکو، به بررسی انتقادی این ادعاها میپردازد و نشان میدهد که چگونه رویکرد ترامپ، صلح را از یک فرآیند پیچیده و مبتنی بر مصالحه به یک نمایش سیاسی پوچ تبدیل کرده است.
ادعاهای گمراهکننده: شش جنگی که به پایان نرسیدند
ترامپ در سخنرانیهای خود مکرراً ادعا کرده که به شش جنگ پایان داده است.
اما نگاهی دقیق به این ادعاها، تصویری کاملاً متفاوت ارائه میدهد.
این ادعاها، نه تنها نادرست هستند، بلکه نشاندهنده یک درک سطحی و خطرناک از مفهوم صلح هستند.
هند و پاکستان: صلحی که فقط یک آتشبس بود
در مورد درگیری هند و پاکستان، ترامپ از آتشبس موقتی که در سال ۲۰۲۱ میان دو کشور برقرار شد، به عنوان یک دستاورد بزرگ یاد میکند.
اما این آتشبس، تنها یک وقفه در یک منازعه هفتاد ساله بود.
مسئله اصلی، یعنی منطقه کشمیر، همچنان حلنشده باقی مانده و ریشههای تنش بین دو قدرت هستهای را تغذیه میکند.
هرگونه آتشبس بدون یک راهحل سیاسی پایدار برای کشمیر، صرفاً به معنای به تعویق انداختن درگیری آینده است، نه پایان دادن به آن.
رویکرد ترامپ، به جای پرداختن به ریشههای تاریخی و سیاسی، بر یک راهحل موقت و نمایشی متمرکز بود.
رواندا و کنگو، کامبوج و تایلند: توافقهای شکننده
در مورد درگیریهای رواندا-کنگو و کامبوج-تایلند، ترامپ از توافقهایی به عنوان "صلح" یاد میکند.
اما این توافقها به دلیل عدم حل ریشههای واقعی درگیری، بسیار شکننده هستند.
درگیریهای مرزی و رقابتهای سیاسی در این مناطق همچنان ادامه دارد و هر لحظه احتمال بازگشت به خشونت وجود دارد.
صلح واقعی در این مناطق نیازمند سرمایهگذاری در حکمرانی خوب، عدالت اجتماعی و توسعه اقتصادی است، نه صرفاً یک توافق نمایشی.
ارمنستان و آذربایجان: صلح ناتمام در قرهباغ
در مورد درگیری ارمنستان و آذربایجان، ادعای ترامپ مبنی بر صلحسازی در قرهباغ نیز محل تردید جدی است.
این توافق، که با میانجیگری روسیه و نه آمریکا به دست آمد، تنها یک آتشبس بود که به طور موقت درگیری را متوقف کرد.
اما اجرای آن بسیار نامعلوم است و وضعیت حقوقی و آینده مردم منطقه همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
صلح در قرهباغ نیازمند یک راهحل جامع سیاسی و احترام به حقوق همه طرفهاست که در رویکرد ترامپ کاملاً نادیده گرفته شد.
فاجعه غزه و اوکراین: شکست یک توهم
بزرگترین آزمون برای ادعاهای ترامپ، درگیریهای جاری در غزه و اوکراین است.
در هر دو مورد، ادعاهای او مبنی بر پایان سریع جنگها، با واقعیت تلخ میدان نبرد در تناقض کامل است.
• در غزه: ترامپ به اسرائیل اجازه اشغال کامل منطقه را داده است.
سیاستهای او، از جمله انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم و به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای جولان، به طور سیستماتیک هرگونه راهحل دو کشوری را تضعیف کرده و به اسرائیل اجازه داده تا بدون نگرانی از عواقب بینالمللی، سیاستهای توسعهطلبانه خود را ادامه دهد.
این رویکرد، نه تنها به صلح منجر نشده، بلکه به شدت به گسترش خشونت و کشتار در غزه دامن زده است.
• در اوکراین: ترامپ ادعا میکند که میتواند در عرض ۲۴ ساعت به جنگ پایان دهد.
اما مذاکراتش با پوتین در گذشته بینتیجه مانده است.
سیاستهای ترامپ، مانند فشار بر اوکراین برای عدم دریافت کمکهای نظامی و تهدید به خروج از ناتو، عملاً به نفع روسیه عمل کرده و پوتین را به ادامه تهاجم تشویق میکند.
صلح در اوکراین نیازمند یک اجماع بینالمللی و حمایت قاطع از حاکمیت ملی اوکراین است، نه یک معامله پنهانی با روسیه.
صلح واقعی: فراتر از یک نمایش سیاسی
صلح واقعی، فرآیندی پیچیده و چندوجهی است که نیازمند مذاکرات دقیق، احترام به قوانین بینالملل و مصالحه حقیقی است.
صلح به معنای پایان دادن به ریشههای درگیری، تضمین عدالت برای همه طرفها و ایجاد شرایطی برای توسعه پایدار است.
این فرآیند با یک سخنرانی یا یک توافق سطحی به دست نمیآید.
رویکرد ترامپ به صلح، مبتنی بر دیدگاهی است که در آن، صلح یک ابزار چانهزنی برای کسب جایزه نوبل یا رأیدهندگان داخلی است.
این رویکرد، به جای حل مشکلات، آنها را پیچیدهتر و خطرناکتر میکند.
صلحسازی واقعی، به معنای شنیدن صدای قربانیان، پرداختن به بیعدالتیها و ساختن آیندهای مشترک است.
این همان چیزی است که سیاست خارجی ترامپ از درک آن عاجز بود.
در پایان، صلحسازی به سبک ترامپ، نه تنها به صلح پایدار منجر نمیشود، بلکه توهمی خطرناک است که تنها به بقای درگیریها و رنجهای انسانی دامن میزند.
جهان به صلحسازانی واقعی نیاز دارد که آمادهاند به ریشهها بپردازند، نه به کسانی که تنها به دنبال یک تصویر درخشان در رسانهها هستند.