خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 28 مرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

پایان تلخ عشق مجازی برای زن جوان

اعتماد | همه | سه شنبه، 28 مرداد 1404 - 08:44
روزی که درفضای مجازی عاشق«شهاب»شدم هیچ گاه تصور نمی‌کردم که خیلی زود درآستانه جدایی قراربگیرم و او که معمار و نقاشی چیره دست بود تصویر«طلاق»را نقاشی کند.
شهاب،نقاشي،زندگي،مجازي،كلانتري،طلاق،مرا،پروژه،جوان،خانه،اجتم ...

کد خبر: 730639 | ۱۴۰۴/۰۵/۲۸ ۰۸:۳۵:۴۷
روزی که درفضای مجازی عاشق«شهاب»شدم هیچ گاه تصور نمی‌کردم که خیلی زود درآستانه جدایی قراربگیرم و او که معمار و نقاشی چیره دست بود تصویر«طلاق»را نقاشی کند...
به گزارش روزنامه خراسان،این ها بخشی ازاظهارات زن ۳۶ ساله ای است که درتردید ادامه زندگی مشترک و یا «طلاق»به دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری شفای مشهد مراجعه کرده بود.
این زن جوان با بیان این که می دانم باید تصمیم مهمی برای ادامه زندگی خودم بگیرم ،درباره سرگذشت خود گفت: با «شهاب» در فضای مجازی آشنا شدم، اگرچه خیلی درباره این آشنایی های نافرجام شنیده بودم ولی من هم مانند خیلی از دختران جوان تصور می کردم با دیگران فرق دارم .عشق آن ها هوس آلود است و من عاشقانه «شهاب»را دوست دارم!
خلاصه من هم این اشتباه را تکرارکردم و دل به عشقی بستم که تفاوت های فرهنگی و اجتماعی درآن موج می زد.
بالاخره بعد ازمدتی باهم ازدواج کردیم.«شهاب»در رشته معماری تحصیل کرده و نقاشی هنرمند و چیره دست بود و مدام برایم نقاشی های زیبا می کشید.
به همین خاطرهم او را خیلی دوست داشتم.
در ابتدای ازدواجمان ،همه چیز وفق مرادمان بود.
او پروژه های معماری و نقاشی را قبول می کرد و من هم که در رشته آمارتحصیل کرده بودم در یکی از شرکت های خصوصی مشغول کار شدم.
زندگی مشترکمان را در یک خانه کوچک اما با عشق آغاز کردیم و از گذر زمان لذت می بردیم تا این که آرام آرام شرایط تغییر کرد.
«شهاب» در خانه نقاشی می کرد و من هم در بیرون از منزل فعالیت داشتم ولی شوهرم شب ها پروژه های کاری اش را انجام می داد و روزها را می خوابید.
به همین دلیل از یکدیگر فاصله گرفتیم و تنها در حد احوالپرسی با هم گفت وگو می کردیم.
به طوری که دیگر باهم غریبه شده بودیم ومن باید باز خانه را نیز به دوش می کشیدم.
پروژه های «شهاب»خیلی کم شد و عملا مخارج زندگی را من تامین می کردم.
این نگرانی به جایی رسید که احساس کردم همسرم فقط اوقاتش را تلف می کند.
سعی کردم با او صحبت کنم اما او مرا متهم می کرد که پول پرست شده ام و توجهی به هنر و خلاقیت های او ندارم.
خلاصه این اختلاف به اندازه ای شدت گرفت که شهاب مرا بارها کتک زد و حاضر نبود نگرانی های مرا درک کند.
این بود که به کلانتری آمدم تا مسیر زندگی ام را از او جدا کنم ولی هنوز تردید دارم که شاید بتوانم پایه های زندگی مشترک را دوباره مستحکم کنم ای کاش ...
باراهنمایی ها تجربی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد)بررسی های کارشناسی و اقدامات مشاوره ای برای حل مشکلات این زوج جوان در دایره مددکاری اجتماعی درحالی آغاز شد که هردو نفر معتقد بودند آشنایی و ازدواج آن ها در فضای مجازی اشتباهی وحشتناک بود که خیلی زود آن ها را به مرز طلاق رسانده است.
براساس ماجراهای واقعی درزیرپوست شهر