دختر مرد اعدامی، سالها بعد از مرگ پدرش، عامل اجرای حکم قصاص را به زندگی بازگرداند
درگیری مرگباری بین دو دوست قدیمی هرچند منجر به اعدام قاتل شد، اما پس از چند سال دو خانواده بار دیگر به هم برخورد کردند و بخشش عامل اعدام در گرو تلاش دختر مرد اعدام شده قرار گرفت.

دختر مرد اعدامی، سالها بعد از مرگ پدرش، عامل اجرای حکم قصاص را به…
درگیری مرگباری بین دو دوست قدیمی هرچند منجر به اعدام قاتل شد، اما پس از چند سال دو خانواده بار دیگر به هم برخورد کردند و بخشش عامل اعدام در گرو تلاش دختر مرد اعدامشده قرار گرفت.
کد خبر: 729871 | ۱۴۰۴/۰۵/۲۴ ۲۱:۵۹:۲۲
درگیری مرگباری بین دو دوست قدیمی هرچند منجر به اعدام قاتل شد، اما پس از چند سال دو خانواده بار دیگر به هم برخورد کردند و بخشش عامل اعدام در گرو تلاش دختر مرد اعدامشده قرار گرفت.
به گزارش سایت جنایی، پاییز سال ۱۳۹۶ در یکی از شهرستانهای مرکزی کشور، حادثهای خونین رخ داد که سرنوشت چند خانواده را برای همیشه تغییر داد.
درگیری مرگباری بین دو دوست قدیمی به کشته شدن مردی به نام امیرحسین منجر شد که هرچند ماجرا با اعدام و انتقام تمام شد اما پس از سالها با بخشش برادر امیرحسین ادامه یافت.
ماجرا از این قرار است که صبح روز حادثه، ناصر و دوستش کریم در خیابانهای شهر با هم برخورد کردند.
مدتی بود بین آنها کدورت وجود داشت، چرا که ناصر معتقد بود کریم پشت سرش حرفهای ناخوشایندی میزند.
جروبحث آنها به درگیری فیزیکی کشید و با جمع شدن مردم، امیرحسین که از آشنایان محل بود برای میانجیگری وارد شد، اما در کمال ناباوری، کریم چاقویی از جیبش بیرون کشید و به سمت ناصر حمله کرد.
در گیرودار درگیری، چاقو به دست ناصر افتاد و در حالی که کریم او را هل میداد، چاقو به سینه امیرحسین اصابت کرد.
امیرحسین در دم جان باخت و ناصر که شوکه شده بود، خودش موضوع را به پلیس خبر داد.
ناصر در بازجوییها گفت: «من قصد کشتن نداشتم، فقط میخواستم از خودم دفاع کنم.
از کاری که کردم واقعاً پشیمانم.»
در این میان، اولیای دم امیرحسین بههیچوجه حاضر به گذشت نبودند و دادگاه، قاتل او را به قصاص محکوم کرد.
روز اجرای حکم، نرگس، دختر ناصر، با گریه و التماس به پای برادر امیرحسین که به نمایندگی از خانواده مقتول برای اجرای حکم حاضر شده بود افتاد و از او خواست پدرش را ببخشد.
اما برادر امیرحسین پاسخ داد: «مجازات قاتل فقط قصاص است.»
ناصر اعدام شد، اما نرگس در آن روز با خود عهد کرد که دیگر نگذارد هیچ خانوادهای همچون آنها دچار درد و رنج شود.
او شروع به میانجیگری بین اولیای دم و قاتلان در پروندهای مختلف کرد.
سالها گذشت و نرگس موفق شد در چند پرونده قتل، رضایت اولیای دم را جلب کند، تا اینکه یک روز، تماسی از یک زندانی ناشناس دریافت کرد.
مردی با اضطراب گفت: «شنیدهام شما برای بخشش قاتلان تلاش میکنید.
من محکوم به قصاص هستم.
لطفاً کمکم کنید!
من سال گذشته در درگیری خیابانی بر سر بوق زدن، مردی را به قتل رساندم و اولیای دم خواهان قصاص هستند.
برای گرفتن بخشش حاضر هستم هر قدر اولیای دم پول میخواهند به آنها بدهم اما آنها قصاص میخواهند.
شما را به من معرفی کردند و گفتند که برای گرفتن رضایت تلاش می کنید و می خواستم از شما خواهش کنم با خانواده مقتول تماس بگیرید تا شاید بتوانید آنها را برای رضایت مجاب کنید.»
نرگس از او خواست مشخصاتش را بفرستد.
وقتی پرونده را بررسی کرد، شوکه شد.
قاتل، همان برادر امیرحسین بود؛ مردی که هشت سال پیش پدرش را به دار آویخته بود.
نرگس در ابتدا شک داشت آیا باید به او کمک کند یا نه.
جملات برادر امیرحسین هنوز در ذهنش تکرار میشد: «قصاص تنها راه است!» اما به یاد عهدش افتاد و تصمیم گرفت برای نجات او تلاش کند.
او با خانواده مقتول صحبت کرد.
آنها در ابتدا مقاومت کردند، اما وقتی داستان زندگی نرگس و تلاشهایش را شنیدند، تحت تاثیر قرار گرفتند.
سرانجام، آنها از قصاص گذشتند و برادر امیرحسین از مرگ نجات یافت.
او باید به خاطر جنبه عمومی جرم به زندان برود، اما دیگر چوبه دار در انتظارش نیست.