خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

شنبه، 11 مرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

دخترم خوب شد شهید شدی...

مهر | فرهنگی و هنری | جمعه، 10 مرداد 1404 - 07:58
فائزه امجدیان در واکنش به نامه یک پدر فلسطینی به دختر خردسال شهیدش، شعر تازه‌ای سروده است.
دخترم،زنده،زندگي،شهيد،مرگ،امجديان،بس،نشد،پدر،شعر،گرسنه،گرسنگي

به گزارش خبرنگار مهر، فائزه امجدیان در واکنش به نامه یک پدر فلسطینی به دختر خردسال شهیدش، شعر تازه‌ای سروده است.
امجدیان در مقدمه شعر نوشته «بر اساس یادداشت پدر غزه‌ای برای دخترای قشنگش که اوایل جنگ شهید شدن».
در ادامه شعر امجدیان را با هم می‌خوانیم؛
*
دخترم خوب شد شهید شدی
زندگی یک دروغ جانکاه است
ما شهیدان رنجِ زیستنیم
زندگی آهِ گاه و بیگاه است
*
پشت دیوارهای مرزی ما
دخترم!
قحطی مسلمانی‌ست
هر چه همسایه را صدا کردیم
سر تکان داد و گفت با ما نیست
*
طعم خون می‌دهد تمامی نیل
غیرت مصریان ملخ زده است
آیه‌های و یطعمونَ طعام
در گلوی شیوخ، یخ زده است
*
مصرِ فرعون، مصرِ بی یوسف
نمک زخم‌های کنعان شد
شهر اهرام مرگ آباد است
شهر ما زنده زنده ویران شد
*
مرزمان بسته است با همه جا
مرز با آسمان فقط باز است
ما زمینگیر این جهان نشدیم
کار گنجشک چیست؟
پرواز است
*
دخترم ما اگرچه مجروحیم
بار این قصه روی شانه‌ی ماست
هر شهیدی کتاب تاریخی‌ست
و فلسطین کتابخانه‌ی ماست
*
دخترم!
سبزچشم زیتونی!
می‌شود با غمت کنار آمد؟!
نه، حواس من از تو پرت نشد
هر قدَر موج انفجار آمد...
*
زندگی را گرسنگی دزدید
خنده را بمب فسفری سوزاند
از تو غیر از عروسکت همه رفت
از من اما به جز دلم، همه ماند
*
دخترم خوب شد شهید شدی
و دعاهام مستجاب نشد
پیش چشمان شرمسار پدر
صورتت ذره ذره آب نشد
*
لااقل سیر بودی آخر عمر
مرگ اینقدرها که درد نداشت
زندگی هر چقدر هم بی‌رحم
مرگ با ما سر نبرد نداشت
*
اگر امروز زنده می‌ماندی
پیش چشمت عروسکت می‌مرد
بس که با هم گرسنه می‌ماندید
بس که او غصه‌ی تو را می‌خورد
*
اگر امروز زنده می‌ماندی
جنگ می‌بست سنگ بر شکمت
تا چشیدم گرسنه بودن را
شکر کردم برای عمر کمت
*
اگر امروز زنده می‌ماندی
سوژه‌ی تلخ عکس‌ها بودی
طرح یک نشریه در آمریکا
شرح یک مرگ بی‌صدا بودی
*
اگر امروز زنده می‌ماندی
زیر چشم تو گود می‌افتاد
زندگی سیر می‌شد از اشکت
به تو از بس گرسنگی می‌داد
*
ما همه روزه‌دار تاریخیم
تو ولی صبح روز عید شدی
رفتی آنجا که رنج بی معناست
دخترم خوب شد شهید شدی...