یادداشت|نبرد نابرابر در دل جنگلهای گلستان؛ خشکسالی و آفات بلای جان درختان - تسنیم
در شرایط خشکسالی های اخیر استان گلستان، درختان ضعیف و بیمار، انواع حشرات چوب خوار، پوست خوار و ریشه خوار را به خود جلب و به این ترتیب به مرگ زودرس خود تن می دهند و حتی این اتفاق می تواند به حذف بخشی از گونه های گیاهی منجر شود.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از گرگان، در سالهای اخیر خشکسالیهای متعدد گریبانگیر گلستان شده است تا جاییکه بخش قابل توجهی از منابع آب زیرزمینی از دست رفته، فرسایش افزایش یافته و عرصههای جنگلی و مرتعی نیز به شدت در معرض تهدید قرار گرفتهاند.
در استانی مانند گلستان که بیابانزایی در آن رو به گسترش است، خشکسالیها ادامه دارد؛ حفظ پوشش گیاهی یک ضرورت است.
اما ادامه این شرایط اقلیمی پوشش گیاهی استان را در معرض نابودی قرار میدهد.
مریم یوسفی، دانشجوی دکترای گیاهپزشکی در یادداشتی به این مسئله توجه و تأکید کرده است که در ادامه میخوانید: خشکسالی یکی از پدیدههایی است که به عنوان مهمترین تنش تأثیرگذار بر گیاهان معرفی شده است که با توجه به ریزشهای کم جوی و نامناسب بودن پراکنش زمانی و مکانی آن در ایران، کشور ما در زمره کشورهای خشک و نیمه خشک جهان محسوب می شود.
به طور یقین تأثیرات خشکسالی روی عرصههای طبیعی میتواند متفاوت باشد که اثر آن روی خاک موجب کاهش مواد آلی و غذایی موجود در خاک و کاهش نفوذ پذیری آن، افزایش فرسایش بادی و آبی، کاهش نقل و انتقال مواد غذایی در داخل خاک، تخریب ساختمان و بافت خاک، افزایش تبخیر از سطح خاک و کاهش کیفیت خاک میشود.
از دست دادن رطوبت خاک بر اثر خشکسالی و از بین بردن پوشش گیاهی مناطق، باعث بروز پدیده فرسایش بادی و به تبع آن افزایش آلایندههای هوا و بروز طوفانهای گردو غبار خواهد شد.
پدیده ای که با بروز خشکسالیهای اخیر در کشور، برخی استانها با آن درگیر شدهاند.
همچنین اثر خشکسالی بر روی آب سبب کاهش و یا خشک شدن آب رودخانهها، کاهش تغذیه سفرههای آب زیرزمینی، کاهش آبدهی قناتها، کاهش سطح دریاچهها، تأثیر بر کیفیت آب مانند افزایش غلظت نمک، افزایش دمای آب، افزایش اسیدیته و غیره میشود.
خشکسالی به عنوان یکی از عوامل ایجاد تنش در گونه ها شناخته شده است.
بواسطه خشکسالی غذا، آب و پناه کمتری در اختیار گونهها خواهد بود و در نتیجه رشد و تولید مثل افراد در جمعیت ها کاهش یافته و افراد به علت فقر غذایی نسبت به بیماریها آسیبپذیر میشوند.
استان گلستان، با توجه به موقعیت جغرافیایی خود، تحت تأثیر عرض جغرافیایی، ارتفاع و امتداد رشته کوههای البرز، ارتفاع سطح زمین، دوری و نزدیکی به دریا، بیابانهای جنوبی ترکمنستان، وزش بادهای محلی و ناحیهای و پوشش متراکم جنگلی قرار میگیرد.
بدین جهت، با این که وسعت کمی دارد و برخلاف عموم که آب و هوای آن را در کل معتدل میدانند، آب و هوای گوناگونی دارد.
شمال شرق استان، به ویژه در شرق دریای خزر و حدفاصل گرگان رود تا مرز ترکمنستان، به علت دوری از اثرات دریای خزر، کاهش ارتفاعات البرز شرقی، وسیع بودن جلگه ساحلی و نزدیکی به بیابانهای قره قوم و قزل قوم در جمهوریهای آسیای میانه، تغییرات محسوسی در آب و هوای معتدل مرطوب خزری (خزری شرقی) پدید میآید و شرایط خشکی و گرمای هوا تشدید میشود و رفته رفته به اقلیم نیمه خشک (نیمه بیابانی) تبدیل میشود و میزان بارندگی سالانه کاهش مییابد.
همچنین به علت کاهش رطوبت هوا، دامنه گرما افزایش مییابد و اختلاف شدیدی بین دمای شب و روز و دمای سردترین و گرمترین ماههای سال به وجود میآید که مشخصه اصلی آن، تابستانهای گرم و خشک طولانی (5 تا 6 ماه) و زمستانهای نسبتاً سرد و بارانی است.
به علت پیشروی توده هوای سردسیری، تعداد روزهای یخبندان آن نیز بیشتر است، ولی ریزش برف به ندرت اتفاق میافتد.
به علت نزدیکی به ارتفاعات شرقی، از جمله شهرهای کلاله و مینودشت، تغییرات دیگری در آب و هوای استان ایجاد میشود و با افزایش باران و اعتدال دما، شرایطی مشابه آب و هوای معتدل مرطوب خزری پدید میآید.
براین اساس در استان گلستان مشاهده می شود که آب قابل برنامه ریزی نسبت به پتانسیل آب استان 32 درصد کاهش یافته است.
97 درصد از پتانسیل آب های زیر زمینی استان و 72 درصد آب های سطحی در حال بهره برداری است که با ادامه روند موجود در بخش های مختلف مصرف، پتانسیل آب قابل برنامه ریزی تنها پاسخگوی 59 درصد نیازهای آب استان گلستان در افق سال 1420 خواهد بود.
از آن جایی که آب و هوای کره زمین در حال گرم شدن است، خشکسالی در جنگل ها به روندی مداوم و مکرر تبدیل شده است که در طی این روند رشد درختان کم شده و توانایی درخت برای جذب کربن مورد نیاز خود دچار مشکل جدی شده و اگر درخت نتواند این روند را معکوس کند به تدریج از بین خواهد رفت.
بنابراین میتوان گفت تغییرات اقلیمی شدید مانند خشکسالی فشارهای تکاملی را بر گونه های گیاهی تحمیل میکند و همین موضوع سبب شده تا بسیاری از گونهها که تحمل شرایط خشکی را نداشته و از مکانیسمهای سازگاری برای سپری کردن این دوران برخوردار نیستند نابود شده و درنتیجه تنوع گونهای جامعه جنگلی کاهش یابد.
به طور کلی عوامل تنش زا زیستی (آفات و بیماریها) و غیرزیستی (سرما، یخبندان، خشکسالی، درجه حرارت بالا و ...) میتوانند باعث تغییر و اختلال در فرایندهای فیزیولوژیکی گیاهی شوند و از این طریق گیاهان را تحت تاثیر قرار دهند.
در اکثر مناطق جنگلی استان به دلیل فشار ناشی از خشکسالی و بهرهبرداری بیرویه از آبهای سطحی و سفرههای زیرزمینی، اکثر درختان جنگلی تحت تأثیر تنش خشکی قرار گرفته و اختلال در فرایندهای فیزیولوژیکی درختان موجب کاهش طول فصل رویش در جنگل شده به نحوی که شاهد خزان شدید درختان در اواخر تابستان و اوایل پاییز هستیم.
در میان گونههای جنگلی درختان رطوبتپسند مانند ممرز، توسکا، لرگ، راش و غیره بیشتر از سایر گونهها تحت تأثیر خشکسالی قرار گرفتهاند که این موضوع باعث کاهش رشد، افزایش مرگ و میر و کاهش زادآوری درختان شده و از طرفی گونههایی که در معرض خشکسالیهای طولانی قرار گرفتهاند، به دلیل مواجه با تنش کم آبی و کمبود مواد غذایی ضعیف و ناتوان شده و نسبت به آفات و بیماریها نیز بسیار آسیب پذیر شدهاند.
طی سالهای اخیر به دلیل خشکسالیهای متوالی، شاهد شیوع انواع آفات و بیماریهای خسارتزا در عرصههای جنگلی بودیم که از آن جمله میتوان بیماری زغالی بلوط را نام برد که تنش خشکی یکی از مهمترین دلایل ظهور قارچ عامل این بیماری Biscogniauxia mediterranea است و این موضوع درختان بلندمازو را مورد تهدید جدی قرار داده است.
یک مورد مشخص دیگر در این زمینه درختان ممرز در سطح جنگلهای استان گلستان است که در شرایط تغییرات اقلیمی و به هم خوردن شرایط رویشگاه، زودتر از سایر گونههای جنگلی تحت تأثیر تنشهای محیطی قرار گرفته و در نهایت با ضعیفتر شدن درختان، مورد هجوم سایر عوامل خسارتزای زنده، مانند بیماری شانکر ستوسپورایی (Cytospora sp) و انواع آفات برگخوار و چوبخوار جنگلی قرار گرفته و در نهایت ممکن است از جامعه جنگلی حذف شود.
همچنین طغیان آفات برگخوار مانند پروانه ابریشمباف ناجور (Lymantria dispar)، پروانه خالدار زمستانه (Erannis defoliaria)، پروانه برگخوار زمستانه (Operophtera brumata) و پروانه جوانهخوار بلوط (Tortrix viridana) در مناطق شرق استان که نسبت به غرب استان میزان بارندگی و رطوبت کمتری دارد، نشان میدهد که تا چه حد پدیده خشکسالی و ضعف فیزیولوژیکی درختان میتواند موجب فعال شدن سایر عوامل خسارتزا در عرصههای جنگلی شود.
بر اساس مطالعات عوامل غیرزنده مانند خشکی، گرما و نور در افزایش انبوهی آفات برگخوار نقش بارزی ایفا میکند.
در مورد خشکی با مطالعاتی که توسط یکی از محققان هلندی صورت گرفته است ثابت شده خشکی باعث کاهش آب در ترکیب شیمیایی برگ شده و به موازات این کاهش، میزان درصد قند که مورد استفاده مستقیم لاروهای آفت است، بالا رفته و در نتیجه لاروها از مواد قابل جذب بیشتری تغذیه کرده و رشد و نمو زیادی میکنند.
علاوه بر عامل خشکی، گرما و نور یا ترکیب این سه عامل موجب میشود که اصولاً مراحل مختلف حشره شامل تخم، لارو و شفیره کوتاهتر شده و در اثر این کوتاهی دوره رشدی حشره از خطرات ناشی از عوامل طبیعی مانند پارازیتها، شکارگرها و عوامل بیماریزا مصون مانده و در مجموع جمعیت زیادتری جان سالم به در برده و به همین نسبت جمعیتی که در آینده بوجود میآیند، بیشتر خواهند بود.
در شرایط خشکسالیهای اخیر استان، درختان ضعیف و بیمار، انواع حشرات چوبخوار، پوستخوار و ریشهخوار را به خود جلب و به این ترتیب به مرگ زودرس خود تن میدهند که در همین راستا سوسکهای چوبخوار Megopis scabricornis و Cerambyx sp، سوسکهای پوستخوار Scolytus scolytus و Chrysobotris sp و سوسک کرم سفید ریشه Melolontha melolontha از مهمترین آفات ثانویه گزارش شده در سطح جنگلهای استان هستند که روند خشک شدن درختان را تسریع میکنند.
در مراتع استان نیز به دلیل وقوع خشکسالیهای پیدرپی در منطقه که موجبات فقر پوشش گیاهی و لخت شدن خاک را فراهم آورده سبب شده تا گونه ملخ مراکشی (Dociostaurus maroccanus) از فاز انفرادی خارج شده و وارد فاز مهاجر شود که در نهایت شکل طغیانی به خود خواهد گرفت.
ملخ مراکشی یکی از مهمترین گونه ملخهای زیانآور در ایران و بسیاری از نقاط جهان است که انتشار این حشره در نقاط خشک و نیمه صحرائی است و هر ساله در اثر طغیان، خسارت جبران ناپذیری به مراتع استان گلستان وارد میکند.
شدت و حجم خسارات و روند فزاینده خشکسالی و تأثیرات سوء اقتصادی، اجتماعی زیست محیطی آن به عنوان یک پدیده طبیعی همچون سایر پدیدههای طبیعی به مدد علم برنامه ریزی و مدیریت صحیح قابل پیش بینی و کنترل هستند و میتوان خسارات ناشی از آن را به حداقل رساند.
لذا ادامه روند خشکسالی ایجاب می کند تدابیر مؤثری به خصوص جهت پیشگیری از این وقایع به عمل آید.
با توجه به اهمیت برنامه ریزی جهت کاهش اثرات خشکسالی میتوان به مدیریت ریسک در این زمینه اشاره کرد.
به طوری که مدیریت ریسک خشکسالی، تدابیر و تمهیدات فعال و پویا بوده و تأکید بر آمادگی و کاهش ریسک خشکسالی است.
نظر به وقوع تغییرات اقلیمی توجه به شناسایی و کاشت گونههای مقاوم به پدیده خشکسالی در برنامه های بلند مدت احیای جنگل ضروری است.
امروزه حفر چاه و تخلیه مصنوعی منابع آب زیرزمینی یکی از مهمترین عوامل ایجاد استرس بر روی درختان جنگلی به ویژه در مناطق جلگهای است که اعمال مدیریت مناسب جهت بهره برداری بهینه از منابع آب موجود و جلوگیری از حفر چاههای غیر مجاز و بهره برداری بی رویه از منابع آب زیرزمینی را میطلبد.
مطالعه طرح جامع آبخیزداری و تعیین استراتژی توسعه بر اساس آمایش، کاربری و استعداد اراضی میتواند از استراتژیهای بلند مدت مدیریت خشکسالی باشد.
میبایست در شرایط خشکسالی، آبخیزداری به روش بیولوژیک انجام گیرد تا از فرسایش خاک و هدر رفتن آب جلوگیری به عمل آید و نهایتاً آب ذخیره شود.
همچنین احداث ایستگاههای هواشناسی در مناطق جنگلی و در سطوح ارتفاعی مختلف میتواند در خصوص پایش روند خشکسالی در طول سالهای آتی جهت مدیریت بهتر موضوع به ما کمک کند.
تعدیل اثرات سوء بلایای سیل و خشکسالی بدون برخورد علمی و تخصصی و انجام مداوم تحقیقات، به خصوص تحقیقات کاربردی به نتایج ثمر بخشی نخواهد رسید.
بررسی و استفاده از یافته های تحقیقاتی انجام شده می تواند در تدوین برنامه جامع ملی مؤثر واقع شود.
انتهای پیام/