توهم دانایی؛ مانعی بزرگ بر سر راه توسعه پایدار خراسان جنوبی
توهم دانایی، آفتی است که نه تنها موجب محدود شدن دیدگاه مدیران می شود، بلکه فرایند تصمیم سازی را به شدت دچار نقصان می کند. بخش عمده ای از پتانسیل های استان نادیده گرفته می شود و در چنین شرایطی، توسعه واقعی و پایدار به شدت تحت تاثیر قرار می گیرد.

در دنیای امروز که تحولات علمی، فناوری و اجتماعی با شتابی بیسابقه پیش میرود، نیاز به مدیریتی هوشمندانه، علمی و مبتنی بر خرد جمعی بیش از هر زمان دیگری احساس میشود.
اما متاسفانه در بسیاری از استانها، شاهد پدیدهای خطرناک به نام «توهم دانایی» در بین برخی مدیران تصمیمگیر هستیم؛ بیماریای که باعث میشود مدیران به جای بهرهگیری از دانش نخبگان و متخصصان، صرفا به تجربیات و نگاههای شخصی خود بسنده کنند و بدون مشورت و کمک گرفتن از ظرفیتهای واقعی استان، تصمیمگیری کنند.
این توهم دانایی، آفتی است که نه تنها موجب محدود شدن دیدگاه مدیران میشود، بلکه فرایند تصمیمسازی را به شدت دچار نقصان میکند.
زمانی که مدیران بر اساس روابط سیاسی، سلیقههای فردی یا منافع کوتاهمدت اقدام میکنند و از استفاده از نخبگان علمی و تخصصی استان خودداری میکنند، بخش عمدهای از پتانسیلهای استان نادیده گرفته میشود.
در چنین شرایطی، توسعه واقعی و پایدار به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد و استان از قافله پیشرفت عقب میماند.
موضوع وقتی تاسفبارتر میشود که مدیران انتظار دارند نخبگان استان در دانشگاههای معتبر خارجی تحصیل کنند یا در شرکتهای بزرگ جهانی به موفقیت برسند تا بعد از آن از آنها بهرهبرداری کنند.
غافل از اینکه بسیاری از نخبگان و متخصصان بالفعل در داخل استان حضور دارند اما به دلیل نبود اعتماد، نبود فضای مناسب و فقدان شایستهسالاری، به حاشیه رانده میشوند و استعدادهایشان در مسیر توسعه استان به کار گرفته نمیشود.
این مساله ریشه در نگاه سنتی و سیاسی مدیران دارد که بر اساس روابط و منافع فردی و حزبی، تیمهای تصمیمگیری خود را شکل میدهند و به جای استفاده از ظرفیتهای بومی و تخصصی، به افراد دارای ارتباطات سیاسی یا حزبی بیشتر تکیه میکنند.
این رویکرد نه تنها به ضرر استان است، بلکه سرمایههای انسانی ارزشمند را نیز به سمت مهاجرت و خروج از استان سوق میدهد.
باید پذیرفت که هیچ مدیری با همه دانشهای لازم برای اداره یک استان متولد نمیشود.
موفقیت واقعی زمانی حاصل میشود که مدیران خود را محدود به دانستههای فردی ندانند و پذیرای دانش جمعی و نظرات کارشناسی باشند.
به بیان سادهتر، مدیران بزرگ کسانی هستند که توانایی شناخت نقاط ضعف و قوت خود را داشته و برای پر کردن خلاهای دانشی و تخصصی، از نخبگان بهرهمند شوند.
شایستهسالاری و استفاده از خرد جمعی، اصولی است که اگر به درستی رعایت شود، میتواند چرخه توسعه استان را فعال کرده و فضای نوآوری و پیشرفت را در استان ایجاد کند.
مدیرانی که توهم دانایی را کنار گذاشته و به جای تصمیمات تکبعدی، از نظرات و تخصص نخبگان بهره میبرند، قادر خواهند بود راهکارهای بهتر و موثرتر برای حل مسائل استان ارائه دهند و روند رشد و توسعه را تسریع کنند.
علاوه بر این، بهرهگیری از نخبگان و متخصصان استان میتواند به حفظ سرمایههای انسانی کمک کند.
مهاجرت نخبگان به شهرها و کشورهای دیگر یکی از بزرگترین چالشهای استانهاست که عمدتا به دلیل نبود فرصتها و اعتماد مدیران به تخصص آنها ایجاد میشود.
ایجاد بستر مناسب برای مشارکت نخبگان در تصمیمسازی و اجرای طرحهای توسعه، میتواند به کاهش این مهاجرتها و در نتیجه رشد متوازن استان کمک کند.
مسئله مهم دیگری که نباید از آن غافل شد، فرهنگ سازمانی است.
مدیرانی که به توهم دانایی مبتلا هستند معمولافضای سازمانی بسته، خشک و غیرقابل نقد ایجاد میکنند که در آن فرصت بروز خلاقیت، نقد و انتقاد سازنده وجود ندارد.
اصلاح این فرهنگ و ایجاد محیطی باز و مشارکتی، نقش مهمی در توسعه ظرفیتهای سازمانی و جذب و حفظ نخبگان دارد.
در پایان باید گفت: اصلاح نگرش مدیران به سمت پذیرش تخصص، خرد جمعی و شایستهسالاری نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت حیاتی برای هر استان است که خواهان توسعه پایدار و پیشرفت همهجانبه باشد.
تنها در این صورت است که میتوان امیدوار بود که استعدادهای بومی شکوفا شوند، تصمیمات کارشناسی جایگزین تصمیمات سلیقهای و سیاسی شوند و مسیر استان به سمت آیندهای روشنتر هموار گردد.
علی احسانی مقدم، فعال فرهنگی
انتهای پیام/ 252