چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید
به گزارش مشرق، میدری، وزیر کار در یادداشتی با عنوان چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید ، در کانال تلگرامی خود نوشت:
قابی از تصویر شهدای وطن که یکجا این همه شهید را با تنوع و سنین مختلف نشان میداد، تنها احساسی را که در بیننده ایجاد میکرد، غم و اندوهی از فقدان این هموطنان بود.
من هم مانند کسانی که روز ۲۴ تیر در سالن ۱۷ شهریور وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی جمع شده بودند، چشمانم از دیدن تصویر این شهدا پر از اشک شد.
هیچ تصویر دیگری مشابه این تصویر، حداقل من، ندیده بودم.
یادداشت آقای رسایی در نقد نمایش این تصویر بر نمایشگر وزارتخانه، به نکتهای پرداخته بود که اصلاً در مخیلۀ من نمیگنجید.
بعد از نکتهسنجی ایشان، من به تابلوهایی که در شهر تهران از شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه توسط شهرداری تهران نصب شده، بیشتر دقت کردم.
هنگامی که روز جمعه در مراسم تشییع پیکر مرحوم دکتر احمد توکلی شرکت کردم، در مسیر بازگشت پوستری دیدم که چند سازمان حکومتی آن را منتشر کرده بودند که در آنجا هم تصویر یک هموطن خانم بدون روسری بود.
در بازگشت از مراسم در تصاویری که توسط شهرداری تهران با عنوان «خانوادۀ ایران» در سطح شهر نصب شده، دقیق شدم؛ در پوستر شهرداری تهران از شهدای جنایت رژیم اشغالگر در آستانۀ اشرفیه، تصویری از یک دختر که بیش از ۲۰ سال سن داشت، بدون پوشش مرسوم بود.
تا زمان رسیدن به منزل حداقل دو تابلوی دیگر مشاهده کردم که دختران شهید بالغ را بدون روسری یا حجاب معمول شرعی به تصویر کشیدهاند.
راستش من وقتی در ذهنیات گذشته خود نگاه میکنم، نه تنها انتشار عکس بدون روسری برای یک زن سوالبرانگیز است، بلکه حتی تا آنجا که یاد دارم انتشار و نمایش تصویر زن متوفا در بین عموم اقشار و مناطق مختلف کشور، امری نادر است.
اما مسئله، خطای دید آقای رسایی نیست؛ چرا که همانطور که آقای رسایی نوشته بودند، از قاب تصاویر شهدا لااقل دو تفسیر خوشبینانه و بدبینانه میتوان داشت.
من هم دو تفسیر از این نوشتۀ آقای رسایی به دست میدهم:
اول؛ نمیدانم چرا نمایش تصویر شهدای زن بدون روسری برای شهرداری تهران سوالبرانگیز نیست؛ آن هم در قابهای مختلف و متنوع در سطح پایتخت؛ اما برای وزارت کار سوالبرانگیز است.
همکار دیگر آقای رسایی نیز چندی قبل بر وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی خرده گرفته بود که چرا فردی که ۱۵ سال قبل با یکی از رادیوهای بیگانه مصاحبه داشته است، امروز در یکی از زیرمجموعههای این وزارتخانه، مسئولیت اجرایی دارد.
همین فرد در دورۀ شهرداری فعلی، پست مشابهی در صندوق بازنشستگان کارکنان شهرداری داشته است که آنجا سوالبرانگیز نبود؛ اما اینجا و در وزارت کار، عبور از خط قرمز است.
دوم؛ مجید تهرانیان - نوۀ ملکالشعرای بهار، که خدا رحمتش کند - همزمان با جشنهای ۲۵۰۰سالۀ رژیم پهلوی در یک سخنرانی این نکته را مطرح کرد که فرهنگ ایرانی از سه فرهنگ اسلام شیعی، ایران باستان و فرهنگ مدرن تشکیل شده است؛ هر سه فرهنگ، ریشۀ تنومندی در روح و ذهن ایرانیان دوانده است و هر که به دنبال حذف یکی از این سه فرهنگ باشد، نمیتواند توفیقی در آرمانها و اهدافش به دست آورد.
ما نیازمند ترکیبی سازگار از سه فرهنگ ریشهدار داخلی و بشری هستیم.
رژیم سابق در همان دوران، سخنان مجید تهرانیان را برنتافت و این استاد برجستۀ اقتصاد سیاسی فارغالتحصیل از دانشگاه هاروارد را به بازجویی ساواک برد.
او واقعیتی بزرگ را کشف کرده بود که هنوز برای ما آموزنده است.
با نگاههای مرسوم نمیتوان از دین و ایران دفاع کرد؛ دفاع از کشور امروز نیازمند نگاهی فراگیر به تنوع و تکثری از علایق و سلیقههای مختلف اجتماعی است.
نگاه فراگیری که این تنوعات را به رسمیت شناخته و با محوریت وفاق و گفتوگو ذیل چتر واحدی برای دفاع از ایران گرد آورد و خالق همدردی، همراهی، همسرنوشتی و همبستگی باشد نه حذف و طرد؛ «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.»
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.