خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

یکشنبه، 05 مرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

تشریح نظام آموزشی و تبلیغاتی اسرائیل برای نوجوانان

مشرق | یادداشت | شنبه، 04 مرداد 1404 - 16:59
این کتاب با روایت زندگی پنهانی یک نوجوان فلسطینی در دل محله‌های یهودی‌نشین اورشلیم، بخشی از واقعیت‌های کمتر دیده‌شده در ساختار امنیتی رژیم صهیونیستی را بازگو می‌کند.
يوسف،مانوئل،پدر،فرمانده،نوجوان،عمليات،خاخام،اسرائيل،الاقصي،ت ...

به گزارش مشرق، کتاب «فرمانده سری»، تازه‌ترین اثر منتشرشده در حوزه ادبیات مقاومت، روایتی داستانی از روزهای منتهی به عملیات «طوفان الاقصی» را پیش روی مخاطب قرار می‌دهد.
این کتاب که توسط انتشارات حماسه یاران به چاپ رسیده، نخستین اثر روایی ویژه گروه سنی نوجوانان است که به شکلی داستانی و قابل درک، به بازنمایی فضای تحولات اخیر فلسطین، به‌ویژه عملیات هفت اکتبر، پرداخته است.
نویسنده در این اثر کوشیده است تا در قالب داستانی ماجراجویانه، مخاطب را وارد لایه‌های امنیتی، ذهنی و روانی رژیم صهیونیستی کند؛ از نظام آموزشی و تبلیغاتی اسرائیل گرفته تا ساختارهای نظامی مانند تیپ گولانی.
این لایه‌گشایی، نه از منظر تحلیل سیاسی، بلکه از درون زندگی یک نوجوان یهودی به نام «مانوئل» آغاز می‌شود؛ کسی که در بطن خانواده‌ای مذهبی و امنیتی رشد کرده و نگاه او به «دیگری»، یعنی فلسطینی‌ها، کاملاً تحت تأثیر فضای پیرامونی‌اش شکل گرفته است.
روایت از دل اورشلیم
قصه در محله‌ای یهودی‌نشین در شهر اورشلیم رخ می‌دهد؛ جایی که مانوئل، نوجوان یازده‌ساله، به همراه پدرش زندگی می‌کند.
پدر مانوئل، یکی از خاخام‌های برجسته دیوار ندبه است؛ شخصیتی مذهبی و در عین حال امنیت‌محور که تلاش می‌کند ذهن فرزندش را از همان سنین کودکی با ارزش‌های ملی‌گرایانه و دیدگاه‌های ضدعرب و ضدایرانی آشنا سازد.
در همین فضاست که مانوئل با نشان ستاره داوود آشنا می‌شود؛ نمادی که از آن به‌عنوان شناسنامه تاریخی یهودیان و سرزمین اسرائیل یاد می‌شود.
نویسنده در صحنه‌های آغازین، ذهن خواننده نوجوان را به سؤالاتی درباره هویت، تبلیغ، تاریخ‌سازی و تضادهای مفهومی میان نسل‌های درگیر در نزاع اسرائیل و فلسطین سوق می‌دهد.
دوستی پنهان، تقابل دو هویت
مانوئل دوستی دارد به نام یوزف.
نوجوانی هم‌سن و سال که همکلاسی و همراه همیشگی اوست.
اما حقیقتی در پس این دوستی پنهان شده است: یوزف در واقع «یوسف» است.
نوجوانی فلسطینی که با پدرش در پوششی کاملاً دقیق و در منطقه‌ای یهودی‌نشین سکونت دارد.
خانواده یوسف، با هویتی پنهان، در دل دشمن زندگی می‌کنند و مأموریت آن‌ها، چیزی فراتر از زندگی روزمره است.
خانه و کارگاه نجاری آن‌ها، محلی برای انتقال اطلاعات، طراحی نقشه‌های مقاومت و آموزش‌های زیرزمینی است.
پدر یوسف، مبارزی است که فرزندش را نه برای انتقام، بلکه برای آزادی تربیت می‌کند؛ مفهومی که در تقابل کامل با فضای ذهنی مانوئل و محیط او قرار دارد.
این دو نوجوان، با دو روایت متضاد از «مبارزه»، وارد عرصه‌ای می‌شوند که پایان آن، نه تنها سرنوشت آن‌ها، بلکه بخشی از تاریخ فلسطین را رقم می‌زند.
نویسنده در بخش‌هایی از رمان، به نظام آموزشی و تبلیغاتی اسرائیل می‌پردازد.
فضایی که در آن از کودکی، فلسطینی‌ها نه به‌عنوان انسان، بلکه به‌عنوان تهدیدی دائمی معرفی می‌شوند که باید با آن‌ها مقابله کرد.
در کلاس‌های درس، مانوئل می‌آموزد که عرب‌ها دشمن‌اند و ایران تهدیدی است که حتی از فلسطینی‌ها نیز خطرناک‌تر است.
این تصویرسازی، در کنار بازدید از پایگاه نظامی تیپ گولانی و مشارکت در جلسات آموزشی، ذهنیت مانوئل را برای تبدیل‌شدن به یک فرمانده نظامی آماده می‌کند.
اما در نقطه مقابل، یوسف نیز در کارگاهی کوچک و خانوادگی، در حال آموختن تاکتیک‌هایی است که هدف آن‌ها نه آموزش نظامی رسمی، بلکه مبارزه‌ای در دل واقعیت‌ها و خطرات است.
یکی از بخش‌های پرتنش کتاب، عملیات موسوم به «خشم شب» است؛ صحنه‌ای که در آن مانوئل و یوسف، هر یک در جایگاه خود، درگیر یک موقعیت امنیتی می‌شوند.
مانوئل، با رؤیای فرماندهی، به منطقه جنگلی نزدیک مرز لبنان اعزام می‌شود، اما آن‌چه در ذهن او تصویر شده، با واقعیت صحنه کاملاً متفاوت است.
ترس، اضطراب و ناتوانی در تصمیم‌گیری، او را در نقطه‌ای قرار می‌دهد که تفاوت میان آموزش و واقعیت را به‌وضوح درک می‌کند.
در مقابل، یوسف با جسارت، به قلب یکی از مقرهای حساس گولانی نفوذ کرده، اطلاعات مهمی را به‌دست می‌آورد و بدون برانگیختن سوءظن، از محل خارج می‌شود.
صحنه‌هایی که نویسنده در این بخش به تصویر کشیده، ترکیبی از تعلیق، حرکت و روایت روانشناختی نوجوانانه است و نشان می‌دهد مبارزه تنها با سلاح نیست، بلکه با هوش، انگیزه و هدف معنا پیدا می‌کند.
سایه ترس بر دیوار ندبه
ورود یوسف به عرصه عملیات، پدر مانوئل را به تکاپو می‌اندازد.
خاخام که حالا نسبت به هویت واقعی یوسف مشکوک شده، تمام توان خود را برای زیرنظر گرفتن او به کار می‌گیرد.
ترس، اضطراب و وسواس در رفتار خاخام، بخشی دیگر از لایه‌های روانی این رمان است که به خوبی به تضاد میان اقتدار ظاهری و ترس درونی در میان مسئولان رژیم صهیونیستی اشاره می‌کند.
خاخام تصور نمی‌کند یک نوجوان بتواند آرامش و امنیت ذهنی او را مختل کند؛ اما هرچه ماجرا پیش می‌رود، مشخص می‌شود که یوسف تهدیدی واقعی برای ساختار امنیتی پیرامون دیوار ندبه است.
ماجرای دستگیری یوسف توسط خاخام کاهانه، یکی از نقاط عطف داستان است.
در این صحنه‌ها، گذشته تلخ پدر یوسف و خاخام یهودی دوباره زنده می‌شود.
خاطره‌ای که به نسل گذشته بازمی‌گردد و در دل خود زخمی از اشغال، مقاومت و خیانت را حمل می‌کند.
این تقابل، در کنار روایت پدر و پسر، ابعاد تاریخی به داستان می‌بخشد و نشان می‌دهد که تقابل نسل‌ها، در بستری از حافظه تاریخی و جغرافیایی شکل گرفته است.
بازنمایی عملیات طوفان الاقصی برای نسل نوجوان
در نهایت، داستان با ورود پدر و پسر به عملیات «طوفان الاقصی» پایان می‌پذیرد؛ عملیاتی که در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، روی داد و بازتاب جهانی داشت.
رمان «فرمانده سری» با این پایان‌بندی، نوجوان ایرانی را با مفهومی از مقاومت، آزادسازی، و مقابله با اشغال آشنا می‌کند.
«فرمانده سری» به نوجوانان امکان می‌دهد تا فراتر از مرزهای رسانه‌ای، با عینکی داستانی به اتفاقات نگاه کنند، شخصیت‌پردازی‌ها را دنبال کنند و در نهایت، قضاوتی از جنس خود داشته باشند.
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
پدر گردنبند را دورِ گردنم انداخت.
روبه‌رویم نیم‌خیز نشست.
دستش را دو طرفِ شانه‌هایم گذاشت و گفت:
«طوفانِ الاقصی تا چند ساعتِ دیگه شروع می‌شه و صدای مبارزهٔ ما توی جهان می‌پیچه.
ما با جنگ با اسرائیل، با مهدی بیعت می‌کنیم.
بدونِ این بیعت، او ظهور نمی‌کنه.»
نگاهم به دهانِ پدر بود که چشمانم را بوسید.
از جایش بلند شد.
دستم را به دستِ رزمندهٔ فلسطینی داد و گفت:
«آقا یوسف، ما رو به جای امنی منتقل کن.»
– چشم، فرمانده.
به انتهای راهرو که رسید، چند لحظه‌ای ایستاد.
دستش را بالا آورد، لبخندی زد و با صدایی بلند جمله‌ای گفت و رفت:
«پسرِ فرمانده!
یه قهرمان که گریه نمی‌کنه… اون گردنبند ازت محافظت می‌کنه.»
با پشتِ دست، قطره‌های اشکم را پاک کردم.
به گردنبند چشم دوختم.
روی نگینش چیزی حکاکی شده بود.
آن را زیرِ نورِ چراغ بالا آوردم.
پدر با جوهری طلایی روی آن نوشته بود: «مهدی».
رمان «فرمانده سری» به قلم مصطفی رضایی در ۱۴۸ صفحه و به بهای ۱۳۹ هزارتومان در انتشارات حماسه یاران منتشر شده است.