خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

جمعه، 03 مرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

پنهان‌کاری و خیانت؛ روایتی از فروپاشی یک زندگی - تسنیم

تسنیم | استان‌ها | پنجشنبه، 02 مرداد 1404 - 11:53
این گزارش حکایت واقعی از یک زندگی خانوادگی و روایتی از پنهان کاری و خیانت است که منجر به فروپاشی یک زندگی شده است.
زندگي،زن،اجتماعي،عمل،عاطفي،خيانت،خانه،همسرم،همسرش،طلاق،حميد، ...

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اراک، در حالی که جامعه با موج فزاینده‌ای از آسیب‌های اجتماعی از جمله اعتیاد، خشونت خانوادگی، طلاق و بزهکاری نوجوانان مواجه است، تحلیل و بررسی دقیق پرونده‌های مربوط به این آسیب‌ها، به عنوان یک راهبرد مؤثر در پیشگیری از وقوع جرایم مشابه در آینده مورد توجه کارشناسان و مسئولان قرار گرفته است.
به گفته متخصصان و کارشناسان، هر پرونده اجتماعی در دل خود مجموعه‌ای از عوامل و شرایط زمینه‌ساز وقوع جرم یا انحراف اجتماعی را دارد که در صورت استخراج دقیق این داده‌ها، می‌توان الگوهای رفتاری پرخطر را شناسایی کرده و از تکرار آن‌ها جلوگیری کرد.
«باید از هر پرونده یک درس گرفت.» این جمله‌ای‌ست که بارها از زبان قاضیان و مددکاران شنیده می‌شود چراکه بررسی روند زندگی فرد خاطی یا آسیب‌دیده، شناخت نقاط ضعف ساختارهای حمایتی و نقش محیط‌های اجتماعی در تشدید بحران‌ها، از جمله نکاتی است که می‌تواند به بهبود سیاست‌گذاری‌های اجتماعی کمک کند، از سوی دیگر، بهره‌گیری از این پرونده‌ها در برنامه‌های آموزشی و رسانه‌ای نیز می‌تواند به آگاه‌سازی عمومی، اصلاح نگرش‌ها و تقویت فرهنگ پیشگیری در میان مردم بینجامد.
این درحالیست که، باید تأکید کرد که آسیب‌های اجتماعی، تنها یک رخداد فردی یا خانوادگی نیستند، بلکه زنگ هشداری برای جامعه و مسئولان‌اند تا پیش از آنکه این آسیب‌ها به بحران‌های امنیتی تبدیل شوند، برای آن چاره‌ای بیندیشند.
در این راستا، خبرگزاری تسنیم استان مرکزی در پرونده‌ای ادامه‌دار و مستمر با عنوان «پرده آخر؛ آن سوی آئینه، جز من نبود» ضمن روایت داستان‌گونه از پرونده‌های واقعی در حوزه آسیب های اجتماعی و بزهکاری اجتماعی، در گفت‌و‌گو با کارشناسان و مسئولان ابعاد مختلف و راهکارهای عبور از بحران های اجتماعی و این آسیب ها را بررسی می کند که یکی از این پرونده ها در زیر می‌آید:
روایت زنی که در زندگی مشترک از سمت همسر خیانت دیده روایتی اعجاب‌آور و البته شوکه‌کننده است؛ هرچند در یک اتفاق همه چیز لو می رود؛ زن درخصوص اتفاقات افتاده این گونه روایت می‌کند:
همه‌چیز از صبح روز جراحی شروع نشد، از خیلی قبل‌تر، شاید از همان روزهایی که نگاهش دیگر روی من نمی‌نشست اما صبح آن عمل زیبایی، آخرین میخ به تابوت اعتماد من بود.
همسرم، حمید، مدیر اجرایی یک مؤسسه‌ تجاری بود، همیشه با لباس‌های رسمی و عطرهای گران‌قیمت در جلسات حاضر می‌شد و در ظاهر، مردی مرتب و موفق بود، اما در خانه، مدام مرا با دیگران مقایسه می‌کرد.
«لباست قدیمیه»، «یکم رژیم بگیر»، «زن باید به خودش برسه...» و من، با همه‌ خستگی‌ها، تلاش می‌کردم باقی بمانم.
همسرم گفت: عمل بینی اعتماد به‌ نفسش را بیشتر می‌کند، من بدون سؤال همه‌چیز را برایش آماده کردم؛ وقت دکتر، آزمایش، کلینیک زیبایی در محدوده پاسداران، حتی لباس راحتی بعد عمل، وقتی همسرم را به اتاق عمل بردند، گوشی‌اش را داد دستم و گفت: «زنگ خورد، جواب نده.
خاموشش کن.» تعجب کردم اما چیزی نگفتم.
شاید هم چون سال‌ها، عادت کرده بودم حرف نزنم.
حدود نیم‌ساعت بعد، تلفن همراهش زنگ خورد.
اسمش روی گوشی ذخیره نشده بود.
زنی با لحنی صمیمی، آرام و اغواگر: «سلام عزیزم...
حالت بهتره؟» بُهت‌زده پرسیدم: «شما کی هستید؟» مکثی کوتاه.
بعد صدای قطع تماس.
به شماره نگاه کردم.
برایم آشنا بود، اما نه از فهرست دوستان، چند ثانیه طول کشید تا یادم آمد: زن مطلقه‌ای بود که با وی در یک دوره هنری که قبلاً در مرکز آموزش فرهنگی شرکت کرده بودم، آشنا شدم.
با ظاهر خاص و رفتارهایی که همیشه مرزها را رد می‌کرد، آن موقع هم زیاد درباره زندگی شخصی من و شوهرم سؤال می‌پرسید.
با همان شماره تماس گرفتم، بعد از چند زنگ، جواب داد.
گفتم: «من همسر حمید هستم.
شما چرا با او تماس گرفتید؟»جوابش شوکه‌ام کرد: «فکر کردم از وی جدا شدی.
خودش گفته بود که دیگر با تو نیست.
حتی من را به خانه اش برد...» ساکت شدم.
حس کردم زمین می‌لرزد.
گفتم: «کدام خانه؟»
پاسخ داد: «همان خانه‌ای که مبل‌های طوسی داشت و یک گلدون بزرگ کنار پنجره؛ خودش گفت تنها زندگی می‌کند.
اتاق بچه را هم نشانم نداد.
گفت آن اتاق برای کار است.» با بغض پرسیدم: «نکند تو بهش گفتی باید عمل کند؟» و بدون ذره‌ای شرم گفت: «آره.
گفتم اگر بخواهد رابطمان ادامه پیدا کند، باید بینی‌اش عمل کند.
و قبول هم کرد...»
دیگر چیزی نشنیدم.
گوشه سالن نشستم.
گوشی در دستم بود و باندهایی که روی صورتش می‌رفت، حالا روی قلب من بسته می‌شد.
کلانتری، جایی برای حقیقت‌های زخمی
در ادامه زن خیانت‌دیده این خانواده پس از واکنش به خیانت همسرش و حضور در منزل پدری، روایتی از اتفاقات دیگر در کلانتری می گوید و روایت می‌کند: حمید، مرد خیانتکار با صورتی باندپیچی‌شده و چشم‌های کبود وارد کلانتری شد.
افسر تحقیق ابتدا فکر کرد تصادف کرده.گفت: «بخش تصادفات آن طرف است.» اما حمید لبخند تلخی زد و گفت: «نه...
این‌ها اثر عمل زیبایی است.»
من گوشه اتاق نظاره گر بودم تا اینکه مشاور کلانتری من و حمید را به اتاقش دعوت کرد و از من خواست شرح بدهم چرا اموال همسرم را برداشته‌ام و به خانه پدرم رفته‌ام.
با صدایی لرزان اما مصمم گفتم: «همه‌چیز از آن تماس شروع شد.
ولی اصل ماجرا خیلی قبل‌تر آغاز شده بود.
سال‌هاست که در کنار مردی زندگی می‌کنم که به جای گفت‌وگو، مرا به سکوت دعوت می‌کرد.
به جای توجه، مرا با دیگران مقایسه می‌کرد.
آن زن، آخرین پرده بود.
فهمیدم که حتی خونه‌ای که با عشق چیدم، حالا صحنه خیانت است.»
مشاور از همسرم خواست صحبت کند.
وی سرد و رسمی گفت: «ما مدت‌هاست فقط به‌خاطر بچه‌مان با هم زندگی می‌کنیم.
طلاق عاطفی گرفتیم.
من فقط سعی کردم ظاهر زندگی را حفظ کنم.»
برگشتم به سمتش و گفتم:«تو برای زنی که حتی همسرت نیست، بینی خود را زیر تیغ جراحی بردی، ولی برای زن خودت، حاضر نبودی حتی یک گفت‌وگوی صادقانه کنی؟» در چشم‌هایش چیزی جز خستگی نبود و من فهمیدم دیگر چیزی برای ساختن نمانده است.
پرده آخر یک زندگی؛ خروج بی‌سر و صدا
همان شب، بدون جار و جنجال، وسایلم را جمع کردم.
ماشین، به نام من بود.
مدارک را برداشتم و خانه را ترک کردم به خانه پدر و مادرم در یکی از محله‌های ساکت حاشیه شهر رفتم، مادرم در را که باز کرد، لبخند نزد.
فقط گفت:«می‌دانستم یک روز برمی‌گردی، ولی کاش این‌قدر شکسته نه...»و من فقط گفتم:«دیگر نه می خواهم صدایش را بشنوم و نه حتی ببینمش.»
در آن سکوت، شاید اولین بار خودم را می‌شنیدم اما درونم می‌دانستم، زنی که بعد از این، صبح از خواب بیدار می‌شود، همان زن دیروزی نیست...
طلاق عاطفی، انتهای خط یک زندگی مشترک
«شقایق شهبازی» روانشناس بالینی مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان مرکزی در گفت‌و‌گوی تحلیلی با خبرنگار تسنیم اظهار کرد: این داستان روایت زنی است که سال‌ها در زندگی مشترکش سکوت کرده، تلاش کرده و در کنار همسرش بوده، اما در نهایت متوجه شده همسرش به او خیانت کرده است.
خیانت در این داستان، فقط یک اتفاق ناگهانی نیست، بلکه نتیجه سال‌ها دور شدن عاطفی و کم‌توجهی در زندگی زناشویی است.
شهبازی افزود: طلاق عاطفی یعنی زن و شوهر دیگر مثل قبل با هم نیستند، احساس نزدیکی نمی‌کنند و ارتباطشان سرد شده، اما به دلایل مختلف مثل بچه یا فشارهای اجتماعی، همچنان زیر یک سقف زندگی می‌کنند.
این فاصله عاطفی باعث می‌شود یکی از طرفین یا هر دو، به دنبال جبران این خلأ در جای دیگری بروند.
روانشناس بالینی مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان مرکزی در پاسخ به این سؤال که زن این ماجرا چه حالتی دارد؟
گفت: زن سال‌ها به همسرش وفادار بوده و نقش‌های زیادی مثل مادر و همسر را خوب انجام داده، اما نیازهای خودش را فراموش کرده است.
وقتی خیانت را می‌فهمد، حس می‌کند تمام اعتماد و تلاشی که داشته، نابود شده.
اما او به جای ادامه دادن به رابطه‌ای سرد، تصمیم می‌گیرد خودش را نجات دهد و از آن محیط برود.
وی با پاسخ به اینکه مرد داستان چه مشکلی دارد؟
ادامه داد: مرد به دلیل نارضایتی و شاید کمبود اعتماد به نفس، به دنبال تأیید و توجه از زن دیگری می‌رود.
او فکر می‌کند با تغییر ظاهر (عمل زیبایی بینی) و رابطه جدید، می‌تواند بهتر باشد، اما در واقع مشکلات عمیق‌تری دارد که باید حل شود.
مرد از مواجهه مستقیم با همسرش و مسائل واقعی رابطه فرار کرده است.
زوجین باید حرف زدن و تعامل کردن بین یکدیگر را تکرار کنند
«سرهنگ حسین نوروزی» رئیس مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان مرکزی در گفت‌و‌گو با خبرنگار تسنیم با بیان اینکه این داستان درس هایی برای همه دارد اظهار کرد: یک درس این ماجرا اینجاست که زن و مرد و همسران، باید در زندگی مشترک، همدیگر را دیده، شنیده و به احساسات هم احترام بگذارند و اگر فاصله عاطفی ایجاد شد، باید به دنبال حل آن باشند، نه پنهان کردن یا فرار زیرا این اتفاق آسیب جدی به یک زندگی مشترک خواهد زد.
وی افزود: زوجین باید بدانند، سکوت و نادیده گرفتن مشکلات رابطه، مثل ریختن آب روی آتش است و مشکلات باید به موقع مطرح و با کمک یک مشاور حل شود.
نوروزی خاطرنشان کرد: از سوی دیگر خانواده ها باید بدانند، آموزش مهارت‌های ارتباطی و شناخت نشانه‌های طلاق عاطفی خیلی مهم است و این کار کمک می‌کند تا زندگی زناشویی پایدارتر بماند.
رئیس مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان مرکزی اضافه کرد: هر رابطه‌ای نیاز به مراقبت دارد.
اگر خانواده ها مراقبت درست نداشته باشند، ممکن است یک روز بفهمند هرچند که در کنار هم هستند اما هیچ چیز بین آنها نیست.
بنابراین، این داستان به ما یادآوری می‌کند که عشق فقط بودن کنار هم نیست، بلکه دیدن و پذیرفتن واقعی یکدیگر است.
انتهای پیام/711/