در رثای مردی که دغدغهاش عدالت بود
نسخههای "اقتصاد عدالتمحورش" را بارها در گوش مسئولانی خواند که دغدغههایشان چیزهای دیگری بود و دلسوزانه هشدارهایی میداد که متأسفانه به وقوع پیوستن تک به تکشان را به چشم دیدیم.

خبرگزاری مهر، یادداشت مهمان – حسین رجایی؛ مأنوس با نهجالبلاغه بود و شیفته امیرالمومنین (ع)، اینگونه بود که از همان دوران حبس در زندانهای رژیم، «حکمرانی عادلانه» به بزرگترین دغدغه زندگیاش تبدیل شد.
عشق به عدالتورزی امیرالمومنین (ع)، در وجودش شعله میکشید و شاید به همین دلیل از میانههای دهه هفتاد، راهش از بسیاری از همرزمان سابقا انقلابی جدا شد.
انقلابیونی که بخشی گرفتار چرب و شیرین دنیا شدند و بخشی دیگر از مبارزه با استکبار خسته.
احمد توکلی ولی همچنان قرص و محکم پای مبانیاش ایستاده بود و هرچقدر همقطاران قدیمیاش و فرزندانشان بیشتر به لهو و لعب دنیا آلوده میشدند، مبارزه او با رواج اشرافیتطلبی و فساد در بین زمامداران و سیاستمداران قویتر میشد.
نه رفاقتها و دوستیهای قدیمی و نه ملاحظات حزبی و جناحی هیچکدام باعث نمیشد او از آرمان عدالتخواهی دست بردارد.
در دوران خاتمی، احمد آقا شناخته شدهترین نیروی جریان انقلاب بود که در برابر سربرآوردن ژنرالهای قدرت و ثروت در کشور ایستاد، نه هرگز با کرنش در برابر مستکبران خارجی همراه شد و نه در برابر شکلگیری طبقه اشرافیتخواه داخلی کوتاه آمد.
از ابتدای دهه ۸۰ که کمکم پایش را داخل کفش جریانهای قدرت کرد، تلاشها برای منزوی کردن او شدت گرفت.
مفسدان و رانتخواران در هر دو سوی اصلاحطلب و اصولگرا برای به حاشیه راندن احمد توکلی به توافق رسیده بودند و فیالمثل در دولت احمدینژاد، همان اتهامات سوخته و بیاساسی را علیه او تکرار میکردند که پیشتر در دولت اصلاحات برای بدنام کردنش از آن استفاده کرده بودند.
چنین تهمتهای را به کسی میزدند که فرزندانش بویی از آقازادگی نبرده و نه تنها در بین مردم، بلکه حتی در بین مسئولان نیز گمنام و ناشناخته بودند.
احمد آقا با آن محبوبیت بالایی که داشت میتوانست مثل خیلیها در سایه آرامش بنشیند و افسار قدرت را در پشت پرده سیاست به دست بگیرد ولی او فرسنگها با عافیتطلبی و زد و بند فاصله داشت.
بخشی از رسانههای هر دو سوی جریان قدرت در کشور، تلاش میکردند احمد توکلی را از چشم مردم بیاندازند و به این ترتیب مشروعیت اقداماتش را در مسیر مبارزه با فساد و بیعدالتی از بین ببرند.
اگر دست روی رانتخواران مقدسنما در جبهه انقلاب میگذاشت، تندروهای سادهدل انقلابی به او حمله میکردند و اگر سراغ ژنرالهای جریان مقابل میرفت، اصلاحطلبان در مقابلش قد علم میکردند، تا به این ترتیب تصویر یک پیرمرد مذبذب کمهوش و حواس که معلوم نیست بلاخره با اینطرف است یا آنطرف از او بسازند.
اما برای ما که تا روزهای آخر در دیدهبان شفافیت و عدالت در کنار او بودیم آشکار بود که احمد آقا کدام طرفی است: طرف مردم… و برایمان آشکار بود که حتی در واپسین روزها که قدرت تکلمش روز به روز ضعیفتر میشد ذهن پویا و پرسشگر او قدرتمندتر از بسیاری از سیاستمداران زبانباز کار میکرد و از میان آخرین مقالات علمی روز، در پی راهحلهایی جدید برای حل مشکل اقتصاد و معیشت مردم میگشت.
نسخههای "اقتصاد عدالتمحورش" را بارها در گوش مسئولانی خواند که دغدغههایشان چیزهای دیگری بود و دلسوزانه هشدارهایی میداد که متأسفانه به وقوع پیوستن تک به تکشان را به چشم دیدیم.
خدمات وی به همینها ختم نمیشد، کمتر مسئولی چون او تا این حد به جوانگرایی اهمیت میداد، او که در مرکز پژوهشهای مجلس نسل بزرگی از مدیران تحولخواه جوان را تربیت کرده و به کشور تحویل داد.
احمد آقا مراجعان مردمی بسیاری داشت که میدیدیم وقتی داستان ظلم بر آنها را میشنود رگهای گردنش متورم میگردد و چشمانش پر ز اشک.
این چشمان نمناک را هروقت از علی (ع) میگفت نیز میدیدم.
ما در پس سالها همکاری، شاگردی و معاشرت، احمد توکلی را اینگونه شناختیم: صاف و صادق، مردمی و متواضع و پاکدست و سادهزیست.
رحمت و رضوان خدا بر این مرد بزرگ باد، امید که الی الابد همنشین و همجوار مولایش باشد.