ضرورت روایتگری بهموقع از جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه ایران
یک یادداشتنویس: جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه کشورمان که عظمتِ ملت ایران را به جهانیان نمایاند و شگفتی و احترامِ آنان را برانگیخت، نیازمندِ روایتی دقیق و بههنگام است.

به گزارش خبرگزاری مهر، با توجه به تحولات سالهای اخیر و بازتعریف مفاهیم مقاومت و دشمنشناسی در نسل جدید، توجه به روایت صحیح و مؤثر از جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران، اهمیتی دوچندان یافته است.
در ادامه، یادداشتی از آقای محمدی را میخوانید که با زبانی ادبی و تحلیلی، به نقش نهادهای تربیتی و رسانهای در تبیین این حماسه پرداخته است:
جنگ تحمیلیِ اسرائیل علیه ایران، برگِ درخشانی در تاریخ ایرانِ پس از انقلاب است.
این واقعه عظیم که عظمتِ ملت ایران را به جهانیان نمایاند و شگفتی و احترامِ آنان را برانگیخت، نیازمندِ روایتی دقیق و بههنگام است.
بیگمان، روایتِ راستین و به موقعِ آن، اگر برتر از خودِ رویداد نباشد، فروتر از آن نیست.
سربازان، سرداران و مدافعانِ میهن، سهمِ خویش را به نیکویی ادا کردند.
برخی جانِ خود و گروهی همراه با خانواده، در طبقِ اخلاص نهادند تا از وطن، ملت و آئین خویش پاسداری کنند.
اکنون نوبتِ اهلِ فرهنگ و رسانه است که سهمِ خود را شایسته و سزاوارانه به انجام رسانند.
سستی در قالبهای روایت یا کوتاهی در بههنگامیِ آن، بهاندازه تأخیر در این مأموریت، نابخشودنی است.
امروز که این سطور را مینگارم، از سویی انبوهِ دادههای متنی و حاشیهایِ این رویداد و قهرمانانش در جریان است، و از دیگر سو، جامعه بیش از هر زمان، تشنه روایتهای درست و اقناعکننده است.
این روزها در هر محفل رسمی یا خانوادگی تحلیلها و دریافتهای گوناگون از جنگِ تحمیلی و زوایای آشکار و نهانِ آن به گفتوگو مینشیند و هرکس به اندازه درکِ خویش بدان میپردازد.
هرچند رسانه ملی، بیکاستی نبود، لیکن کوشید شایسته ظاهر شود و پارهای از خلأها را بپوشاند.
اما نکته بنیادین، نقشِ نهادهای علمی و آموزشی است.
آموزش و پرورش باید پیشگامِ روایتِ آموزشی و تربیتیِ این حماسه باشد.
اگر نهادِ تعلیم و تربیت از این فرصتِ زرّینِ کارشناسیشده بهره نبرد، گوی سبقت را از کف خواهد داد.
چند سال پیش، در روزگارِ اغتشاش، شمارِ چشمگیری از مردم بهویژه نوجوانانِ دهه هشتادی به بهانه درگذشتِ مهسا امینی به خیابانها آمدند.
آن هنگام، برخی بر نقشِ تربیتیِ مدارس خُرده میگرفتند و با برچسبهایی چون «نسل Z» به بازتعریفِ جریان میپرداختند.
امّا دیری نپایید که سالِ ۱۴۰۴ فرا رسید و در خردادِ آن سال، ورق برگشت.
دانشآموزانِ دهههای هشتاد و نود، ذاتِ آلوده دشمنِ دیوصفت را شناختند و به جای همراهی، دوشبهدوشِ انقلاب و نظام ایستادند و آماده جانبازی شدند.
خردادِ ۱۴۰۴ را باید سرآغازِ بیداری و درکِ ژرفِ خصومتِ دشمنِ پلید دانست؛ دشمنی که بیش از همه، نسلِ پاکِ جوان را نشانه رفته بود.
این رویداد، نهادِ تربیت را سالها به پیش افکند و آموزشِ دشمنشناسی را سهل و باورپذیر ساخت.
خردادِ ۱۴۰۴، رستاخیزِ دشمنشناسیِ دانشآموزان بود؛ نسلی که آرزو دارد چونانِ بزرگانی چون سلامی، حاجیزاده، باقری، کاظمی، سعیدی و تهرانچی و دهها انسان بزرگ و مظلوم و معصوم در برابرِ دشمنانِ خدا و بشریت بایستد و جان را در این راه نثار کند.
پیشنهادِ راهکار:
بهتر است نهادِ تربیت، فرصتِ تابستان را غنیمت شمارد و با تولیدِ محتوای چندرسانهای در رسانه ملی و شبکه شاد، به روایتگری و تحلیلِ این دفاعِ مقدس همت گمارد.
همچنین باید برای خانوادهها و دانشآموزانِ همه مقاطع، محصولاتِ فکری و فرهنگیِ سنجیده فراهم آورد و در پایگاههای فراغت و اماکن عمومی، همایشهایی برای واکاویِ زوایای پیدا و پنهانِ جنگِ تحمیلی برپا سازد.
این نهاد میبایست ایّامِ فراغت را چونان «شبهای قدرِ» خویش در تبیینِ بههنگامِ این حماسه بداند.
پیش از آنکه شورِ دفاع فروکِشد، یا دیگران روایتهای معیوب سازند، یا رسانههای معاند جایِ مهاجم و مدافع را وارونه نمایند، باید به تبیینِ درستِ رشادتها و اندیشههای شهدا پرداخت.
نقشِ سازمان پژوهش:
سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی نیز باید با طراحیِ ویژهنامههای چندرسانهای، گامی بنیادین در تبیینِ اقناعی و به موقعِ این رویداد بردارد.
اگرچه این سازمان بدین مهم پرداخته، بیمِ آن میرود که درگیرِ تشریفاتِ اداری، از بههنگامی و تأثیرگذاری بازماند.
سزاوار است نهادهای آموزشی و پژوهشی بهویژه آموزش و پرورش بیهیاهوی جریانسازیهای زودگذر، گامی استوار در روشنگری و تربیتِ سیاسیِ دانشآموزان بردارند.