استفاده موساد از شایعات دیجیتالی برای مهندسی ترس اجتماعی/ از پیشگوییهای خود تحققبخش چه میدانید؟
عناصر رسانهای وابسته به موساد، مأموریت جدید خود را با تمرکز بر انتشار کدهای رمزآلود، پیشگوییهای عامیانه و دامن زدن به هراس اجتماعی دنبال میکنند.

سرویس جهان مشرق- پس از آتشبس سوم تیرماه، عناصر رژیم صهیونیستی بلافاصه صفحات جدیدی به زبان فارسی در شبکههای اجتماعی راهاندازی کردند؛ همزمان، اکانتهای قدیمیتری که پیشتر نیز به زبان فارسی در خدمت اهداف موساد بودند، دوباره فعال شدند و با این صفحات تازه تأسیس همراستا به تولید و پخش محتوا پرداختند.
ماموریت این صفحات اجرای جنگ روانی علیه افکار عمومی ایران بوسیله پیشگوییهای نامنظم و نامتوازن بود.
صفحات مذکور در تاکتیک تازه خود، با استفاده از محتواهای غیرشفاف، نامشخص و کدهای زمانی و مکانی جعلی، شایعات برنامهریزیشدهای را با هدف پیشگویی یک اتفاق بزرگ قریبالوقوع در فضای مجازی منتشر میکردند.
صفحهی ولید گدبان، مشاور سیاسی نمایندگی رژیم صهیونیستی در سازمان ملل، یکی از این صفحات بود که یکشنبه ۱۵ تیر در توییتی از "اتفاقی مهم" در روز بعد خبر داد.
این توییت در رسانههای مجازی و کانالهای تلگرامی بازنشر شد اما بدون هیچ رویداد خاصی گذشت.
کاربران هم خاطر به ایجاد نگرانی بیدلیل از سوی گدبان، به صفحه او اعتراض کردند؛ او اکنون پس از آغاز بمباران سوریه، مشغول انتشار توئیت به زبان عربی است.
در همان روزها، تصویری از شمارهای از مجله تایم که چند هفته قبل منتشر شده بود، در رسانههای مجازی بازنشر شد.
این تصویر با عنوان «خاورمیانه جدید» و اشاره به تاریخی در آینده ( ۷ جولای ۲۰۲۵ - ۱۶ تیر ۱۴۰۴)، تلاش داشت آن روز را بهعنوان یک رخداد مهم جلوه دهد و موجب نگرانی افکار عمومی در ایران شود.
این تاریخ نیز گذشت و سوالات افکار عمومی درباره آن بیپاسخ ماند.
به این تکنیک، پیشگویی خودتحقق بخش یا Self-Fulfilling Prophecy گفته میشود که زیرمجموعه «جنگ روانی» و بخشی از «جنگ ترکیبی» به حساب میآید.
این اقدامات رسانهای مستقیماً در چارچوب جنگ روانی قرار میگیرد، زیرا هدف آن تضعیف روحیه، ایجاد ترس و سردرگمی در جامعه هدف، از طریق ابزارهای غیرنظامی است.
جنگ روانی شامل "تلاش نظاممند برای تخریب یا تضعیف روحیه حریف با استفاده از تبلیغات، شایعه و تحریف واقعیت روی صحنه نبرد" است.
استفاده از ابزار غیرنظامی برای سردرگمی و ترس در جامعه هدف، طی جنگ دوازده روزه بارها توسط رئیس جمهور آمریکا بکارگرفته شد.
دونالد ترامپ حین بمباران تهران در توئیتهای متعددی خواستار ترک تهران و تسلیم بیقید و شرط شد و تنها هدف آن از این اقدام ایجاد ترس اجتماعی در ایران بود.
اثر پیگمالیون (Pygmalion Effect)
تصویر بالا الگوریتم اثر پیگمالیون (Pygmalion Effect) است؛ یک پدیده روانشناختی و اجتماعی که بیان میکند انتظارات و باورهای ما نسبت به دیگران، میتوانند بهگونهای رفتار ما را شکل دهند که آن انتظارات به واقعیت تبدیل شوند.
این پدیده نوعی پیشگویی خودمحققشونده است.
اثر پیگمالیون تاکید میکند که باورهای ما فقط بازتاب واقعیت نیستند، بلکه خود میتوانند آن را بسازند.
طبق این الگوریتم، ابتدا فرایند با (Our actions – اقدامات ما) یعنی رفتار یا پیامهای هدفمند مانند تبلیغات یا شایعهپراکنی آغاز میشود؛ سپس در مرحله دوم (Others' beliefs – باورهای دیگران) شکلمیگیرد؛ دریافتکنندگان شایعات براساس پیامها، باورها یا پیشداوریهایی درباره آن شکل میدهند.
در مرحله سوم؛ نوبت به اقدامات دیگران(Others' actions) میرسد که نشان میدهد باورهای شکلگرفته و رفتارهای آنها تغییر پیدا کرده و تاثیرپذیرفته است (مانند ترس یا واکنشهای افراطی).
و در نهایت به پیشگویی خودتحققبخش(Self-fulfilling prophecy) منجر خواهد شد که رفتار جامعه هدف، پیشگویی اولیه را در ذهن خود به صورت ناخودآگاه به واقعیت تبدیل میکند، حتی اگر نادرست یا غیرواقعی بوده باشد.
رابرت کی مرتن، یکی از چهرههای برجسته جامعهشناسی قرن بیستم، مفهوم پیشگویی خودشکوفا را برای اولینبار شناسایی و معرفیکرد.
مرتن این مفهوم را این گونه تعریف میکند: پیشگویی خودمحقق در آغاز تعریفی است غلط از وضعیتی که رفتاری جدید را برمیانگیزد و [همان رفتار] باعث میشود تصور غلط اولیه به واقعیت بپیوند.
به زبانی ساده پیشگویی خودشکوفا یک جور غیبگویی است که با ایجاد خطاهای پیدرپی به خود واقعیت میبخشد.
مرتن از این مفهوم برای توضیح پدیدههای اجتماعی استفاده میکرد.
این موضوع حتی در سرزمینهای اشغالی وجود داشته و از کنترل خارج شده است.
وبسایت mondoweiss با انتشار یک مقاله در سال گذشته اعلام کرده است که دو اقتصاددان ارشد رژیم در سرزمینهای اشغالی به نامهای Eugene Kandel (اقتصاددان برجسته و رئیس سابق شورای اقتصادی ملی رژیم اسرائیل) و Ron Tzur (کارشناس مدیریت اداری) در گزارشی محرمانه پیشبینی کردهاند که اسرائیل تا صدمین سالگرد خود دوام نخواهد آورد، اما آن را علنی نکردهاند تا پیشگویی خودتحققبخش نشود.
اما با بررسی عمیقتر این موضوع و مراجعه به مقالات مشخص میشود که این گزارش در واقعیت "محرمانه" یا حتی آخرالزمانی هم نیست، بلکه یک مقاله یا مطالعه عمومی است که در ماه می ۲۰۲۴ توسط Eugene Kandel و Ron Tzur منتشر شده.
این مطالعه در رسانههای اسرائیلی مانند Haaretz پوشش داده شده، و پیشبینی میکند که بدون تغییرات اساسی در سیاستهای داخلی و اجتماعی، اسرائیل ممکن است با بحرانهای جدی روبرو شود که بقای آن را تهدید کند؛ اما صهیونیستها با انتشار برآوردهای علمی نیز مخالف هستند.[۱]
آفت افراط در نمادشناسی
یکی از عواملی که سبب شده این تحرکات رسانهای بیشاز حد مورد توجه قرار بگیرد و در ذهنها باورپذیر باشد، افراط در نمادشناسیهاست.
متاسفانه در دهههای اخیر بخشی از افکار عمومی در ایران بیش از حد به تولیدات غربی نظیر فیلمها و تصاویر مجلههای خاص با مضمون پیشبینی آینده جذب شده است؛ آثاری که اغلب با رمز و نماد همراهاند و سعی دارند وقایع آینده را پیشگویی کنند.
به همین منظور سرویسهای غربی مبتنی بر شناختی از فضای اجتماعی ایران بدست آوردهاند، با هدف هراس اجتماعی دست به انتشار کدهای مرموز و نمادهای پررمز و راز میزدند.
پس از آتشبس، رژیم صهیونیستی بمباران نظامی را رها کرد و از همان ابتدا با بکارگیری این تکنیک رسانهای، مشغول آسیب در افکار عمومی است و در حال حاضر این رویه به اوج خود رسیده است.
این نوع توجه تحت عنوان نمادشناسی، اگر در حد آگاهیبخشی و مطالعه در حوزه دشمنشناسی باشد مفید است و به کاهش ترس عمومی کمک خواهد کرد.
اما اگر این گرایش شکل افراطی پیدا کند و چنین محتواهایی در مقاطع حساسی نظیر جنگ ۱۲ روزه صرفا بازنشر شوند و مدام در معرض توجه قرار بگیرند، علاوه بر بازی با روح و روان مردم، عملاً به تحقق همان پیشگوییها کمک میکند و خواسته یا ناخواسته، بازی در زمین سازندگان آن است.
این دقیقاً همان "پیشگویی خودتحققبخش" است که از ترفندهای کلاسیک جنگ روانی محسوب میشود.
اگر کمی در تحلیلهای آخرالزمانی و نمادشناسی در آثار غربی متمرکز شوید، ممکن است بعد از مدتی احساس کنید تصویری ترسناک از دشمن در ذهنتان شکل گرفته؛ انگار که عناصر دشمن به تمام نیروهای فرازمینی و زمینی دسترسی داشته و شما چارهای جز انتظار برای وقوع فاجعههای پیشبینیشده ندارید.
این تصور ممکن است تا مدتها در ذهنتان باقی بماند.
البته در طول این سالها بسیاری از آن پیشبینیها هرگز به واقعیت نپیوست، اما تحلیلگران آن نهتنها هیچگاه مسئولیت ترسها و نگرانیهایی را که در افکار عمومی ایجاد کرده بودند بر عهده نگرفتند، بلکه با سکوت و مطرح کردن پیشبینیهای فراوان جدید، سعی کردند خطاهای قبلی را به فراموشی بسپارند و در ابهام نگه دارند.
پیشبینی آینده، بهویژه در مقیاسهای کلان مانند رویدادهای آخرالزمانی یا تحولات تمدنی، به مجموعهای از مولفهها نظیر مسائل جغرافیایی و اخترشناختی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بستگی دارد.
همین پیچیدگی، پیشگویان را با یک چالش اساسی مواجه میسازد: برای اینکه حرفهایشان باورپذیر جلوه کند، ناچارند خود را همزمان صاحبنظر در دهها حوزه کاملاً متفاوت معرفی کنند.
اما این رویکرد، آنها را وارد یک چرخه معیوب و تمامنشدنی میکند.
آنها مجبورند دائماً درباره موضوعات مختلف، چه مرتبط و چه نامربوط، اظهارنظر کنند.
همچنین باید برای پیشبینیهای نادرست گذشته، پیوسته توجیههای جدید ارائه دهند.
در کنار این، تلاش میکنند با حجم بالایی از اطلاعات و اصطلاحات علمی، نوعی اعتبار ظاهری برای خود بسازند تا مخاطب احساس کند با یک تحلیلگر صاحبنظر در همه عرصهها روبهروست.
رواج این روند حتی برخی از وعاظ دلسوز را نیز نگران کرده و باعث شده تا در سخنرانیهای خود در مجالس عزاداری، نسبت به پیامدهای منفی و آسیبزای آن هشدار دهند.
این رویه در حوادث مربوط به سوریه که طی هفتههای اخیر و شاید سالهای اخیر شاهد هستیم، به اوج خود میرسد.
بسیاری از فعالان رسانهای با مشاهده حوادث مربوط به عراق و سوریه، به تحلیلهای آخرالزمانی و تطبیق آن به ایام منتهی به ظهور میپردازند.
افراد مذکور همواره برای توجیه تحلیلهای خود به بشارتهای رهبر معظم انقلاب درباره حوادثی نظیر فتح مکه و آزادی قدس اشاره میکنند؛ اما باید توجه داشت که این بیانات برگرفته از شناخت سنتهای الهی و نه پیشبینیهای آخرالزمانی عامیانه.
باید توجه داشت که آیندهنگری بر اساس تلاش، برنامهریزی و پیگیری است، نه تفسیرهای پوچ.
از طرفی تطبیق حوادث روز به ایام ظهور از سوی اهلبیت به عنوان منبع اصلی این روایات، بهشدت نهی شده و عبارات سنگینی نیز برای عدم مراجعه به این افراد بکاربرده شده است.
رقابت کانالهای تلگرامی در پیشگوییهای آخرالزمانی
کنشگری برخی کانالهای مجازی نشان میدهد که مدیران این صفحات با شناخت دقیق از جذابیت گفتمانهای آخرالزمانی در میان مخاطبان، از این مؤلفه به عنوان ابزاری در جذب مخاطب و تبلیغات عضوگیری بهره میبرند.
بررسی محتوای تولیدی این کانالها حاکی از کاربرد گسترده گذارههای پیشگویانه و نمادین برای جلب توجه است.
نکته قابل تأمل، تبدیل این رویکرد به یک فضای رقابتی میان ادمینهاست.
شاهدیم که از عبارات القایی مانند «دیدید درست گفتم»، «به من ایمان بیاورید» یا «چندساله دارم میگم کسی گوش نمیده»، به عنوان شگردی رسانهای برای ایجاد اعتبار کاذب، تقویت باورپذیری محتوا، نهادینهسازی خود به عنوان مرجعیت رسانهای در اذهان عمومی استفاده میشود.
مباحثی همچون آسترولوژی و پیشبینی وقایع آینده که این روزها مورد توجه گسترده قرار گرفته، از جمله موضوعات حساس و تأملبرانگیز در حوزه افکار عمومی است.
گرچه برخی از این مباحث و مبانی ممکن است بر پایه علوم تحقیقاتی مطرح شود، اما درک و هضم آنها تنها برای گروه محدودی از افراد با پیشزمینههای خاص ممکن است.
باید توجه داشت که اغلب شهروندان ممکن است آمادگی روانی و شناختی لازم برای مواجهه با چنین اطلاعاتی را نداشته باشند و انتشار گسترده این نوع محتوا میتواند باعث اختلال در روند طبیعی زندگی روزمره شود.
اینگونه مباحث، که معمولاً در شرایط بحرانی یا زمان جنگ بیشتر مورد توجه قرار میگیرند، میتوانند آثار جدی و گاه مخربی بر فرآیندهای تصمیمسازی، بهویژه در سطوح سیاسی، بر جای بگذارند.
از سوی دیگر، تمرکز افراطی بر پیشبینیهای غیرمستند ممکن است اراده افراد را برای رجوع به منابع علمی، تحلیلهای فنی و پژوهشهای معتبر تضعیف کرده و آنها را به سمت انفعال سوق دهد.
این موضوع زمانی نگرانکنندهتر میشود که برخی افراد، در انتظار تحقق یک پیشبینی، دست از فعالیت حرفهای، برنامهریزی منطقی و جریان عادی زندگی خود بکشند و روزمرگی را به امید وقوع حادثهای رها کنند.