چرا اصرار دارند این همه عبرت را نبینند؟!
دبیرکل حزب منحله مشارکت میگوید اگر برجام در دولتهای روحانی یا رئیسی احیا میشد، گشودن جبهه جنگ برای طرف مقابل دشوار بود.

به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: روزنامه اعتماد از محسن میردامادی پرسید: پس از جنگ ۱۲ روزه، بسیاری از تحلیلگران معتقدند نوبت نظام حکمرانی است که پاسخ همراهی و انسجام مردم را با اعمال اصلاحات بدهد، برخی حتی از ضرورت پارادایم شیفت در نظام حکمرانی صحبت میکنند.
حاکمیت در دوران پساجنگ چگونه میتواند پاسخ انسجام، مشارکت و اتحاد مردم را بدهد؟
میردامادی در پاسخ میگوید: اگر حکومت بهگونهای رفتار میکرد که زمینه مشارکت اکثریت ایرانیان فراهم شود، شاید اساساً دشمن چنین طمعی نمیداشت و دست به حمله نمیزد.
اگر دشمن از قبل میدانست که مردم یکپارچه از کشورشان و تمامیت ارضی خود دفاع میکنند، دچار این اشتباه راهبردی نمیشد.
برگزاری انتخابات با مشارکت زیر ۵۰ درصد، همگی زنگهای خطر را برای نظام حکمرانی به صدا درآوردند اما توجهی به آن نشد.
اگر در ایران انتخاباتی برگزار میشد که مانند دوران اصلاحات بیش از ۸۰ درصد ایرانیان در آن حضور داشتند، از منظر امنیتی، قدرت بیشتری را نصیب ایران میکرد و امنیت ایران تضمین میشد.
اما به این ضرورت توجهی نشد و مردم از صحنه تصمیمات دور شدند.
حکومت پس از رفتار مردم باید در تصمیمات خود تجدیدنظر اساسی صورت بدهد.
باید کاری کند که مردم علاقهمند شده و امید بیشتری به آینده داشته باشند و در بزنگاههای مختلف از جمله انتخابات حضور پر شورتری داشته باشند.
میردامادی همچنین مدعی شد: در ایران افراد و گروههایی هستند که از جنگ استقبال میکنند.
اینها مخالف مذاکره و توافق هستند.
این افراد و گروهها ضربات سختی به کشور زدهاند.
در اواخر دولت آقای روحانی که همهچیز برای توافق و احیای برجام آماده بود، اینها اجازه توافق ندادند.
در دولت آقای رئیسی هم همینگونه عمل کردند.
این تفکرات افراطی است که زمینهساز جنگ ۱۲روزه شد.
اگر برجام در دولتهای روحانی یا رئیسی احیا میشد، گشودن جبهه جنگ برای طرف مقابل دشوار بود.
همانطور که در دوره قبل هم ترامپ از برجام خارج شد اما منجر به جنگ نشد.
چون مخالفتهای بینالمللی وجود داشت.
تندرویها اما اجازه چنین اصلاحاتی را نداد.
امروز اما با تجربه قبلی باید مراقب باشیم تا این تندرویها تکرار نشود.
درباره اظهارات این نماینده تندروی مجلس ششم گفتنی است:
۱) قطعاً مشارکت بالای مردم در انتخابات، موجب اقتدار بیشتر کشور است.
اما افراطیون مدعی اصلاحات، چه پس از پیروزی در انتخابات ۱۳۷۶ و چه پس از شکست در انتخابات ۱۳۸۸ که هر دو انتخابات با مشارکت بالای مردم انجام شد، به نیابت از نقشه دشمن تلاش کردند همین سرمایه اجتماعی کشور و نظام را به نفع منازعات سیاسی عمیق و آشوبافکنی و تضعیف اقتدار داخلی ایران هدایت کنند.
همچنین بدعملی این طیف در مقاطع حضور در دولت، یکی از دلایل اصلی دلسردی و کاهش مشارکت در برخی مقاطع بوده است.
برخی از آنها حتی هماهنگ با ادبیات مسموم دشمنان تلاش کردند اصل انتخابات را لکهدار کنند.
۲) محاسبه غلط دشمن برای تجاوز نظامی از جایی شکل گرفت که افراطیون مدعی اصلاحات (برخی به خاطر کجفهمی و برخی دیگر به خاطر نفوذزدگی)، کشور را ضعیف وانمود کردند و تنها چاره خروج از مشکلات را هم در مذاکرات التماسی عنوان کردند.
آنها ضمناً بارها ثابت کردند که حتی در مذاکرات هم هیچ خط قرمزی در برابر دشمن ندارند و حتی در مقابل پایمال شدن برجام از سوی آمریکا و اروپا هم کمترین حساسیتی نشان نمیدهند.
و این در حالی بود که در مقابل صاحبنظران منتقد در داخل، برخورد ناموسی غیرتمندانه نسبت به برجام داشتند!
این رویکرد منحط، موجب جرأت ترامپ در دو مقطع، در قالب ابطال بیهزینه برجام و سپس استفاده از میز مذاکره به عنوان عملیات فریب در جریان نقشه حمله اخیر شد.
در واقع متهمان تشجیع دشمن به پایمال کردن برجام و فریبکاری در مذاکرات اخیر، متهم اول ماجرا هستند ولو فرافکنی بکنند.
۳) برجام دایر بود که ترامپ، آن را زیر پا گذاشت.
او همچنین دستور ترور سردار سلیمانی را هم صادر کرد که گویا از نگاه آقای میردامادی، اقدام جنگی محسوب نمیشود!
۴) نه دولت اول ترامپ و نه دولت بایدن خواستار احیای برجام نبودند، بلکه هر دو خواستار امتیازگیریهای گستردهتر از ایران بودند، بیآنکه درباره نقض کامل برجام و تأدیه خسارت پاسخگو باشند.
در عین حال اگر ترامپ فرد آدابدان و مأخوذ به حیایی بود (چنان که میردامادی وانمود میکند)، نباید میز مذاکره را بمباران میکرد.
برای تفهیم بهتر واقعیت، میردامادی را به عکس یادگاری جولانی با ترامپ و توافق و حتی صدور دستور لغو تحریمها ارجاع میدهیم که مانع از چراغ سبز ترامپ برای بمباران کاخهای ریاست جمهوری وزارت دفاع سوریه نشد.
نمونه مشابه، توافقات گسترده دولت لیبی با اوباما و برخی دولتهای اروپایی بود که تصور پایان مناقشه را تداعی میکرد، اما لیبی از سوی همان توافقکنندگان (شرکای اقتصادی جدید) بمباران و تجزیه شد.
۵) عجیب اینکه میردامادی به جای تأکید بر غیر قابل اعتماد بودن آمریکای جنایتکار، باز هم اصرار دارد که بحث را به موضوع مجادله داخلی تبدیل کند و با ذره بین دنبال تندروهای خیالی بگردد.
آیا این کار هم از سر کجفهمی است یا مأموریت؟
۶) نهایتاً باید تعبیر جیک سالیوان مشاور سابق امنیت ملی را به آقای میردامادی یادآور شد که گفته است برنامه هستهای ایران با جنگ و بمباران نهایتاً چند ماه مهار میشود، اما برجام توانست این برنامه را به مدت ۱۵ سال عقب بیندازد و مهار کند!