اهداف پشت پرده طرح «تام باراک» برای پایان دادن به نبرد دروزیان و دولت سوریه
«علیرضا مجیدی»، کارشناس مسائل غرب آسیا در ویدیویی تحلیلی به تشریح جزئیات و اهداف پشت پرده طرح «تام باراک» نماینده رئیس جمهور آمریکا در امور سوریه و لبنان برای پایان دادن به اختلاف میان حکومت دمشق و دروزی های سوریه می پردازد.

به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، در بحبوحه روزهای ناآرام و خونین سوریه، تام باراک، نماینده ترامپ در امور سوریه و لبنان در مورد بحران سویدا پیشنهادی ارائه داد، آن هم در فضایی که نیروهای عشایر سنی عراق با حدود 150 هزار نیروی مسلح از شش محور به سمت سویدا حرکت کرده و در حال محاصره این استان بودند.
این خطر وجود داشت که پس از ورود این نیروها به مناطق مختلف استان سویدا، بهویژه در شهرهای بزرگ، جنایات گستردهای رخ دهد.
.
در اظهارات شاهدان عینی، هنگامی که دروزیان ساکن سویدا میخواهند از مظاهر قدرت خود سخن بگویند، از وجود 30 هزار نیروی نظامی خبر میدهند؛ این در حالی است که کل جمعیت استان سویدا قریب به 360 هزار نفر هستند.
جمعیت دروزیان در سراسر سوریه به حدود 700 هزار نفر میرسد.
بدینترتیب، در مواجهه 30 هزار نیروی مسلح با 150 هزار نیروی مسلح، سرنوشت تقابل تقریباً مشخص و قابل پیشبینی است.
در چنین شرایطی، تام باراک زمینه ساز تحقق آتشبسی شد که در آن نیروهای عشایر باید به مناطق خود بازگردند، و در عوض نیروهای امنیتی وابسته به دمشق وارد سویدا شوند و طی 48 ساعت کنترل کامل امنیتی را در این استان برقرار نمایند؛ اما تحت هیچ شرایطی ارتش سوریه نباید وارد سویدا شود.
این توافق در سطح داخلی، علاوه بر ایجاد نوعی موازنه میان دروزیها و عشایر عرب و دولت مرکزی، در سطح خارجی نیز نوعی توازن بین رژیم صهیونیستی، دولت سوریه و دو کشور ترکیه و اردن برقرار میکرد.
فردی که قادر به ایجاد چنین فضایی باشد، بدون تردید جایگاه و وزن بیشتری در دمشق خواهد یافت؛ بهویژه آنکه چنین ابتکاری، خواسته اصلی ابومحمد الجولانی (احمد الشرع)، رئیس دولت موقت سوریه نیز بهشمار میرفت.
الجولانی معتقد بود در صورت ورود نیروهای عشایر به سویدا، هیچ قدرتی قادر به کنترل آنها نخواهد بود و احتمال وقوع فجایعی مشابه مناطق علوینشین سوریه در مناطق دروزینشین، وجود داشت.
وقوع چنین جنایاتی میتوانست اقلیتها را به سمت تقابل جدیتر علیه دولت مرکزی سوق دهد.
بهبیان دیگر، پایههای حکومت نمیتواند بر دریای خون استوار شود، و اقلیتهایی که هراس دارند پس از شش دهه قدرت، زمام امور بهدست نیروهایی بیفتد که ممکن است از آنان انتقام بگیرند، به حمایت خارجی گرایش مییابند.
از سوی دیگر، اگر دروزیها و نیروهای سویدا کاملاً عقبنشینی میکردند، این الگو میتوانست در میان کردها و علویها نیز تکرار شود و در مدت زمانی نهچندان کوتاه نظام حاکم را در بخش مهمی از خاک سوریه تضعیف کند و اقلیتها را به حمایت خارجی امیدوار سازد، تا از این طریق خود را در برابر تعرضات دولت دمشق مصون بدارند.
بر این اساس، جولانی نه خواستار پیروزی مطلق عشایر و وقوع فجایع بود و نه مایل بود روند بهنحوی پیش برود که دروزیها خود را کاملاً بازنده بدانند.
در حدفاصل اواخر ماه آوریل و ابتدای مارس، توافقی میان دروزیهای سویدا و دولت مرکزی دمشق محقق شده بود که در جریان بحران اخیر با اعزام نیروهای نظامی و امنیتی از سوی دمشق، و در ادامه انتشار بیانیههای وزارت کشور و وزارت دفاع سوریه این توافق عملا نقض شد.
از سوی دیگر اما چنانچه نیروهای دولتی وابسته به دولت مرکزی سوریه از صحنههای نبرد سویدا عقبنشینی میکردند و اداره امور کاملاً به دروزیها واگذار میشد، این امر در واقع به مثابه شکست دمشق تلقی میگردید؛ و چنین الگویی نیز برای دولت سوریه مطلوب نبود.
در این میان، تام باراک راهحلی میانه را پیشنهاد کرد که با استقبال جولانی روبهرو شد.
مهمترین نتیجه این بحران برجسته شدن نقش تفوق دروزیها در تصمیمگیریهای دمشق و اثرگذاری آن بر استقلال سوریه و معادلات منطقهای است.
با این حال، درباره روابط میان تام باراک و جولانی همچنان نکات بسیاری وجود دارند که باید در زمان مناسب به آنها بپردازیم.
انتهای پیام/