از برجستهسازی یک پیامد جنگی تا بحرانسازی در افکار عمومی
نظریه برجستهسازی بر این باور استوار است که رسانهها نمیگویند مردم چگونه فکر کنند، بلکه تعیین میکنند به چه چیزی فکر کنند.

به گزارش خبرنگار مهر، محمدرضا حاجی جباری، کارشناس رسانه، در یادداشتی به مرور یک گزارش رسانهای منتشر شده در روزنامه هممیهن پرداخته و آن را مبتنی بر نظریه «برجستهسازی» در حوزه مطالعات رسانه واکاوی کرده است.
مشروح این یادداشت را در ادامه میخوانید:
در خردادماه سال جاری، با حمله رژیم صهیونیستی به خاک ایران و پاسخ قاطع نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، منطقه برای ۱۲ روز شاهد یک جنگ تمامعیار بود و با وجود آتشبس اما آثار روانی و اجتماعی آن همچنان ادامه دارد.
در چنین شرایطی، وظیفه رسانهها تنها ثبت وقایع نیست، بلکه هدایت افکار عمومی، تقویت آرامش روانی جامعه و روایت مسئولانه از بحرانها نقشی اساسی مییابد.
رسانهها در موقعیتهای بحرانی باید ضمن واقعنگری و اطلاعرسانی دقیق، از برجستهسازی نادرست مسائل فرعی و دامنزدن به اضطراب عمومی پرهیز کنند.
در این یادداشت قصد داریم یکی از گزارشهای منتشرشده در روزنامه اصلاحطلب هممیهن را با نگاهی تحلیلی و انتقادی مرور کنیم.
برای این منظور، از نظریه «برجستهسازی» بهره میبریم که یکی از پایهایترین نظریهها در حوزه مطالعات رسانهای است.
برجستهسازی؛ جهتدهی به ذهن مخاطب
نظریه برجستهسازی (Agenda-Setting Theory) که توسط مککامز و شاو در دهه ۱۹۷۰ ارائه شد، بر این باور استوار است که رسانهها نمیگویند مردم چگونه فکر کنند، بلکه تعیین میکنند به چه چیزی فکر کنند.
یعنی رسانهها با انتخاب یک موضوع و تمرکز بر آن، اهمیت ذهنی آن را در جامعه بالا میبرند و آن را در اولویت فکری مخاطب قرار میدهند.
در دوران پساجنگ، بیش از هر زمان دیگری نیازمند رسانههایی هستیم که در عین نقد منصفانه، در روایت بحران، ملی بیندیشند و با شفافسازی علل وقایع، به تحکیم امنیت روانی جامعه کمک کنند نمونهای از برجستهسازی در گزارش روزنامه هممیهن: در شماره شنبه ۲۱ تیر، روزنامه هممیهن گزارشی با عنوان «حملونقل در خط مقدم؛ پیامدهای جنگ بر حملونقل آنلاین» منتشر کرد که در آن گفتوگویی با معاون یکی از شرکت های حمل و نقل اینترنتی صورت گرفته بود.
از استفاده تبلیغی این شرکت از این سوژه اجتماعی اگر بگذریم این گزارش، اگرچه در ظاهر به بررسی مشکلات خدمات شهری در دوران جنگ پرداخته، اما با نگاهی انتقادی میتوان آن را نمونهای از برجستهسازی ناصحیح دانست.
اولاً، موضوع اختلال در GPS و حملونقل اینترنتی بهعنوان یکی از نتایج مستقیم جنگ انتخاب و به شکل قابل توجهی برجسته شده است.
تمرکز رسانه بر این موضوع در حالی است که در فضای پساجنگ، مسائل مهمتری در حوزه امنیت، انسجام اجتماعی و بازسازی اعتماد عمومی مطرح بودهاند.
ثانیاً، این رسانه با استفاده از واژگانی همچون «مشکل بزرگ» و عباراتی نظیر «تأثیر منفی زیاد» و «کاهش معنادار» در توصیف این اختلال، تلاش کرده است تا در ذهن مخاطب ابعاد منفی این ماجرا را بزرگنمایی کند.
بهعنوان نمونه، در بخش مربوط به اختلال GPS آمده است: «اما هیچکدام از اینها راهحل دائمی نیستند و نمیتوانند مشکل بزرگ ایجادشده در خدمات ما را بهطور کامل برطرف کنند.»
و در جای دیگر آمده:
«این موضوع تأثیر منفی زیادی روی کسبوکار ما گذاشت… موقعیت مکانی کاربران و رانندگان اشتباه نشان داده میشود… مسیریابی دشوار خواهد بود… مدتزمان سفرها هم طولانی میشود و درآمدشان کاهش پیدا میکند.»
اینگونه روایتها، بهویژه در زمانی که جامعه در حال بازگشت به ثبات است، میتوانند ناخواسته ذهن مخاطب را نسبت به پیامدهای جنگ بدبینانه هدایت کنند و هزینههای آن را برای شهروندان عادی بیش از واقع جلوه دهند.
غیبت روایت ملی؛ فرصتی که از دست رفت
این گزارش نهتنها به علل اختلال GPS نپرداخته بلکه هیچ اشارهای به دلایل فنی یا امنیتی پشت این موضوع ندارد.
در حالیکه تبیین این نکته ساده اما مهم که اختلال موقت در سامانههای مکانیابی یکی از اقدامات متداول برای جلوگیری از نفوذ پهپادهای متخاصم و حفظ امنیت عمومی است، میتوانست مخاطب را نسبت به چرایی این دشواریها آگاه و همراه کند.
رسانه حرفهای میتواند با ارائه روایت چندلایه، همزمان هم به مشکلات بپردازد و هم به مردم یادآور شود که این مشکلات بخشی از فرآیند دفاع و بقاء ملی است.
این همان مسئولیتی است که از رسانه انتظار میرود؛ نه صرفاً برجستهسازی دشواریها.
گزارش روزنامه هممیهن، نمونهای گویا از تأثیر نظریه برجستهسازی در فضای رسانهای است.
انتخاب موضوع اختلال GPS بهعنوان مسئله محوری، و سپس توصیف پررنگ ابعاد منفی آن، نوعی جهتدهی به ذهن مخاطب ایجاد کرده که از جنس تقویت نگرانیهای عمومی است، نه تبیین واقعیت.
در دوران پساجنگ، بیش از هر زمان دیگری نیازمند رسانههایی هستیم که در عین نقد منصفانه، در روایت بحران، ملی بیندیشند و با شفافسازی علل وقایع، به تحکیم امنیت روانی جامعه کمک کنند.