راغفر:بحران 2008 نتیجه استبداد فکری در علم اقتصاد بود
یک اقتصاددان و استاد دانشگاه، با انتقاد از سلطه جریان های نئولیبرال و فرمالیسم ریاضی در اقتصاد، می گوید، شکست در پیش بینی بحران 2008 محصول استبداد فکری در علم اقتصاد است و تنها راه نجات، بازنگری جدی در نظریه ها و روش شناسی هاست.

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، حسین راغفر، اقتصاددان و استاد دانشگاه الزهرا، از جمله منتقدان جدی سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی در ایران و جهان است.
او در تحلیلهای خود، بارها نسبت به فاصله گرفتن نظریههای رایج اقتصادی از واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی مردم هشدار داده است.
راغفر معتقد است بسیاری از جریانهای فکری نوظهور در اقتصاد، نهتنها به حذف کامل نقش دولت در اقتصاد اصرار دارند، بلکه حتی در حوزههای اجتماعی نیز به نوعی فردگرایی افراطی باور دارند که پیامدهای گستردهای برای عدالت اجتماعی و رفاه عمومی به همراه دارد.
در ادامه گزیدهای از تحلیلهای دکتر راغفر را در گفتوگویی با تسنیم میخوانید.
تسنیم: شما پیشتر از نحلهای فکری به نام «اختیارگرایی» یا «لیبرترینیسم» در اقتصاد صحبت کردهاید.
این جریان چه نسبتی با لیبرالیسم کلاسیک دارد و چه تفاوتهایی با آن دارد؟
راغفر: لیبرترینیسم یا اختیارگرایی، در واقع شکلِ رادیکالشدهی لیبرالیسم اقتصادی است.
در حالی که اقتصاد لیبرال کلاسیک برخی کارکردهای تعدیلکنندهای برای دولت قائل بود—مانند نقش آن در آموزش، بهداشت و برخی حمایتهای اجتماعی—نحلهی اختیارگرایانه حتی این حداقلها را نیز نمیپذیرد.
این جریان معتقد است که تمام امور، اعم از اقتصادی و اجتماعی، باید به بازار واگذار شود و دولت باید کاملاً عقبنشینی کند.
تسنیم: این نحله چه تأثیری بر تحلیلهای اقتصادی و سیاستگذاریها داشته است؟
راغفر: واقعیت این است که این رویکرد، اقتصاد را از بستر واقعی زندگی مردم جدا کرده است.
بسیاری از نظریههای اقتصادی که امروزه در دانشگاهها تدریس میشود، فاصلهی زیادی با واقعیتهای اقتصادی جوامع دارد.
این نظریات، گرچه در قالبهای نظری و ریاضیاتی بسیار شیک و منسجم ارائه میشوند، اما در عمل کارایی ندارند.
آنها قادر به توضیح یا حل مشکلات واقعی اقتصادی نیستند و نوعی ناکجاآباد نظری میسازند که با رنج و نیاز مردم بیارتباط است.
.
تسنیم: با توجه به بحران مالی سال 2008، بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که نظریههای رایج اقتصادی از پیشبینی و تحلیل بحرانها ناتوان بودند.
شما این موضوع را چطور تحلیل میکنید؟
راغفر: بله، بحران 2008 یک نقطه عطف مهم در اقتصاد جهانی بود، چرا که بهطور ناگهانی و بدون پیشبینی از سوی اقتصاددانان رخ داد.
پس از بحران، ملکه انگلستان در بازدیدی از مدرسه اقتصاد لندن، که یکی از معتبرترین مراکز آموزش اقتصاد در جهان است، از اساتید آنجا پرسید که چطور ممکن است شما چنین بحرانی را پیشبینی نکرده باشید؟
سه ماه بعد، گزارشی از سوی همان دانشگاه منتشر شد که در آن، یکی از دلایل این ناکامی، «سلطه فرمالیسم» یا غلبه بیش از حد مدلسازیهای ریاضی بر اقتصاد عنوان شد.
این مسئله موجب نوعی استبداد علمی شده بود که عملاً اقتصاد را از واقعیتها جدا کرده بود.
راغفر: این فقط مسئلهی ابزار تحلیلی نبود؛ بلکه ما با نوعی «استبداد فکری» هم مواجه بودیم.
در این نظام علمی، عملاً اجازه داده نمیشد که دیدگاههای دیگر شنیده شوند، چه برسد به اینکه مورد توجه قرار بگیرند.
این انحصار فکری یکی از دلایل اصلی شکست علم اقتصاد در مواجهه با واقعیتهای پیچیده و بحرانی جهان بود.
.
تسنیم: آیا در سالهای اخیر تغییری در این وضعیت ایجاد شده است؟
راغفر: از اوایل دهه 1980، بهویژه بعد از سال 1983، جریانهای فکری جدیدی در واکنش به این سلطه شکل گرفتند.
این جریانها تلاش کردند تا روششناسی علم اقتصاد را متحول کنند.
همراه با پیشرفتهای تکنولوژیکی و ظهور هوش مصنوعی، ما امروز شاهد ظرفیتهای محاسباتی و شبیهسازی بیسابقهای هستیم که امکان تحلیلهای پیچیده و متنوع را فراهم میکنند.
برخلاف مدلهای ریاضی سنتی که معمولاً مبتنی بر بهینهسازیهای محدود و سادهسازیهای شدید بودند، مدلهای جدید قادرند طیف گستردهتری از بازیگران و عوامل اقتصادی را شبیهسازی و تحلیل کنند.
تسنیم: این تحول چه تأثیری بر سیاستگذاریهای اقتصادی دارد؟
راغفر: تحول روششناسی، پیشنیاز تحول در سیاستگذاری است.
امروز، نتایج سیاستهایی که طی چند دهه گذشته تحت تأثیر همان نظریههای کلاسیک و نئولیبرال توصیه شدهاند، تقریباً در همهجا ناکارآمدی خود را نشان دادهاند.
نارضایتی گسترده از این سیاستها، نشانهای از نیاز فوری به بازنگری در نظریهها و همچنین در ظرفیتهای اجرایی و سیاستی است.
ما باید هم در سطح نظری و هم در عمل، مسیرهای جدیدی را باز کنیم.
انتهای پیام/