مصطفی کوچکترین شهید حملات اسرائیل به ایران؛ جنین ۵ ماهه در شکم مادرش سکته قبلی کرد
مسعود كه راننده اسنپ است با بغض و اشك در چشمانش ميگويد: «ما ۱۰ سال است كه براي اين بچه منتظر بوديم و حالا بعد از اين همه انتظار، چنين لحظه تلخي برايمان رقم خورد. پسرم اوتيسم دارد و ما در شرايط سختي زندگي ميكنيم. اجارهنشين هستيم و شغلم آزاد است و كلي بدهي داريم. نميدانم چگونه بايد اين غم را دركنار باقي مشكلاتم تحمل كنم.»

مسعود که راننده اسنپ است با بغض و اشک در چشمانش میگوید: «ما ۱۰ سال است که برای این بچه منتظر بودیم و حالا بعد از این همه انتظار، چنین لحظه تلخی برایمان رقم خورد.
پسرم اوتیسم دارد و ما در شرایط سختی زندگی میکنیم.
اجارهنشین هستیم و شغلم آزاد است و کلی بدهی داریم.
نمیدانم چگونه باید این غم را درکنار باقی مشکلاتم تحمل کنم.»
کد خبر: 725238 | ۱۴۰۴/۰۴/۳۰ ۱۰:۳۵:۰۰
قاسم آلکثیر-در آذرماه ۱۴۰۴، قرار بود نوزادی در خانواده عچرش چشم به جهان بگشاید، اما وقوع رویدادهای ناگوار، مسیر زندگی این خانواده را تغییر داد.
جنین در رحم مادر که تا پنج ماهگی در آرامش رشد کرده بود، در پی حملات هوایی و تجاوزات نظامی اسراییل در جریان جنگ ۱۲ روزه علیه ایران، دچار مشکلات جدی شد.
مادر که در این مدت در معرض صدای انفجارهای شدید قرار داشت، به شدت ترسیده و اضطراب فراوانی را تجربه کرد.
این استرس و ترس که در شرایط بحرانی و پرتنش جنگی به او وارد شد، تاثیرات منفی بر جنین گذاشت و باعث ایست قلب جنین شد.
به گزارش اعتماد، در حملات بیرحمانهای که طی ۱۲ روز اسراییل علیه ایران داشت، قربانیان جنگ تنها به مناطق نظامی محدود نمیشوند.
داستانهایی تلخ و انسانی نیز وجود دارد که نشاندهنده عمق آسیبها و تاثیرات غیرقابل جبران این بحران است.
یکی از این داستانها، مربوط به خانوادهای است که بر اثر یک صدای بمباران، دچار فاجعهای انسانی شدند.
در یکی از روزهای جنگ ۱۲ روزهای که اسراییل و ایران را درگیر کرد، صدای انفجار در نزدیکی پدافند سهراه خرمشهر، دل اهالی محله کیانشهر اهواز را لرزاند.
صدایی بلند و وحشتناک که ترس و وحشت را در دل مردم کاشت و زندگی یک خانواده را برای همیشه تغییر داد.
زنی باردار در پنج ماهگی، پس از شنیدن این انفجار، دچار ترس شدید و اضطراب شد و شکم درد شدیدی گرفت و با وجود بارداریاش، ناچار به مراجعه به بیمارستان شد.
دکتر با بغض و تاسف اعلام کرد که جنین او ایست قلبی کرده است و باید سقط انجام شود.
۱۰ سال انتظار
این حادثه، نمونه بارزی از آسیبهای جنگ است که فراتر از تخریب ساختمانها و زیر و رو کردن زندگیها، روح و جسم انسانها را هدف قرار میدهد.
خانوادهای که پس از ۱۰ سال انتظار، با امید به آیندهای نو، مادرشان باردار شده بود، حالا با غمی عمیق روبهرو شده است که هرگز نمیتوان آن را جبران کرد.
این نمونه، تنها یکی از چندین قربانی ناخواسته و بیگناه است که در میان آتش و ویرانیهای جنگ قربانی میشوند.
در این میان، نباید از مشکلات پیچیده و ناعادلانهای غافل شد که برخی آسیبها را حتی سختتر و دور از انتظار میسازد.
کسانی که در مناطق جنگزده محصور شدهاند، مانند زندانیانی که نمیتوانند از محل زندگی خود خارج شوند حتی اگر در تهران یا شهرهای دیگر باشند و بخواهند از منطقهای که بمباران میشود فاصله بگیرند، پابندشان اجازه نمیدهد و برای آنها محدودیتهای قانونی وجود داشت.
این واقعیتها نشان میدهد که آسیبهای جنگ تنها در میدان نبرد خلاصه نمیشود، بلکه در لایههای عمیقتر جامعه، تاثیرات ویرانگر خود را برجای میگذارد.
در نهایت باید این واقعیت تلخ را پذیرفت که جنگ، نه تنها سرنوشت یک منطقه، بلکه سرنوشت تکتک انسانهایی است که در آن زندگی میکنند و این قربانیان خاموش نیازمند توجه و همدلی بیشتر هستند.
تلخترین دورهمی
در یکی از شبهای جنگ ۱۲ روزه، در منطقه کیانشهر اهواز، خانوادهای در خیابان لاله روبهروی پدافند که مشغول دورهمی خانوادگی بودند شاهد حادثهای غمانگیز شدند.
حدود ساعت 3:30 بامداد، صدای انفجارهای مکرر در منطقه بلند شد.
صدایی که شیشههای منزل پسرعموی مسعود را شکست و فضای خانه را پر از ترس و وحشت کرد.
در پی این انفجارها، همسر و دخترعموهای مسعود، صدای جیغ و گریه بلند سر دادند و ناگهان خانمش از حال رفت.
او را فورا به بیمارستان آپادانا رساندند، چون خانم باردار بود، پزشکان تنها گفتند باید استراحت کند و سونوگرافی انجام دهد.
او تا صبح در درد و ناله میپیچید.
صبح روز سهشنبه، خانواده برای انجام سونوگرافی به پزشک مراجعه کردند و نتیجه شوکآور بود.
جنین در رحم خانم ایست قلبی کرده بود.
دکتر پس از تکرار سونوگرافی و تاکید بر نتیجه، روز چهارشنبه مجددا سونوگرافی انجام داد که باز همان نتیجه را نشان داد.
در نهایت، روز پنجشنبه در بیمارستان امیرالمومنین، نتیجه نهایی تایید شد.
جنین معصوم خانواده، پس از ۱۰ سال انتظار، بر اثر انفجارهای رژیم صهیونیستی از دنیا رفته بود.
مسعود که راننده اسنپ است با بغض و اشک در چشمانش میگوید: «ما ۱۰ سال است که برای این بچه منتظر بودیم و حالا بعد از این همه انتظار، چنین لحظه تلخی برایمان رقم خورد.
پسرم اوتیسم دارد و ما در شرایط سختی زندگی میکنیم.
اجارهنشین هستیم و شغلم آزاد است و کلی بدهی داریم.
نمیدانم چگونه باید این غم را درکنار باقی مشکلاتم تحمل کنم.»
مسعود همچنین میگوید: «ولی پزشک قانونی در جواب برای ما نوشته که این اتفاق بر اثر جنگ نیست!
این پزشک چطور قضاوت میکند؟
پزشک قانونی مگر خودش پیش ما بود؟
چرا وجدانشان را زیر پا میگذارند؟
چرا میخواهند حقمان را ضایع کنند؟» این پدر با نگرانی اضافه میکند: «من حقم را میخواهم.
من یک ایرانی هستم چرا باید بعضی از مسوولان اینجور اتفاقات را نادیده بگیرند؟
چرا باید پزشک قانونی وجدانش را زیر پا بگذارد و چنین اتفاقی که افتاده را سهلانگاری کند؟
جان یک خانواده به خطر افتاد و پزشک قانونی بیجهت جواب مردم بیگناه را تجدید میکند.
من از حقم نمیگذرم و از خدا میخواهم حقم را نادیده نگیرد.
به لطف خدا از شما مقامات عالیرتبه میخواهم که حق من ایرانی را چشمپوشی نکنید.
خواهشمندم پیگیر باشید و من درخواست دارم حقم زیر پا له نشود.» عمق تاثیرات انسانی و روحی جنگ بر خانوادهها را میتوانیم در این ماجرا ببینیم.
خانوادههایی که در کنار نیازهای روزمرهشان، باید با آسیبهای ناشی از جنگ و تبعات آن مقابله کنند.
قصه مسعود و خانوادهاش، نمونهای است از قربانیان خاموشی که در این بحران، صدایشان کمتر شنیده میشود، اما در دل جامعه، تاثیرات عمیقی برجای گذاشتهاند.
قصههای پرغصه
بر اساس گزارشها، شهرستانهای اهواز، ماهشهر، اندیمشک، دزفول، دشت آزادگان و هویزه هدف حملات تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی قرار گرفتهاند که بیشتر این حملات با فعال شدن پدافندها خنثی شده است.
گزارشها همچنین از حمله به مناطق غیرنظامی در هویزه و اندیمشک حکایت دارد.
بنا بر گزارش دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز، پایگاه اورژانس 115 مزار شهدای هویزه مورد حمله هوایی قرار گرفت و بهطور کامل تخریب شد.
این حمله خوشبختانه تلفات جانی نداشت.
همه این حملات قطعا همراه با ماجراهایی تلخ برای بسیاری از خانوادههای غیرنظامیان بود.
هر انسان و هر خانواده قربانی در این جنگ قصهای تلخ همچون قصه خانواده مسعود دارد.
حمله به ساختمان چاه آبی در منطقه دوکوهه اندیمشک نیز شهادت سه عضو یک خانواده، سید آرمین موسوی هفت ساله به همراه پدر و مادرش که نگهبان چاه بودند را در پی داشت.
«سید غلامعباس موسوی» و همسرش «سیده سیاهگیس موسوی» و فرزند هفت ساله آنها «سید آرمین موسوی» در حمله رژیم صهیونیستی در روز جمعه به ساختمان چاه آبی در منطقه دوکوهه اندیمشک به شهادت رسیدند.
«غلامعلی پوررحمانی» به دلیل اصابت ترکشهای لاشه پهپاد ساقط شده در مناطق مسکونی اندیمشک به شهادت رسید.
با این حال مرگ کوچکترین قربانی حملات اسراییل در اهواز ثبت شد.
جنینی ۵ ماهه که قرار بود نامش مصطفی باشد.
مصطفی عچرش.