روزنامه سعودی: مشکل اصلی مذاکرات غزه، نحوه حاکمیت بر این منطقه است
به اعتقاد روزنامه سعودی الجزیره، از چهار محور مذاکرات آتشبس در غزه که سومین تلاش از زمان آغاز درگیری در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است ، سه مورد حل شده و به گفته استیو ویتکاف، فرستاده ویژه دولت آمریکا، تنها مساله باقیمانده طرفیست که قرار است بعد از پایان جنگ کنترل این منطقه را به دست بگیرد.

به اعتقاد روزنامه سعودی الجزیره، از چهار محور مذاکرات آتشبس در غزه که سومین تلاش از زمان آغاز درگیری در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است ، سه مورد حل شده و به گفته استیو ویتکاف، فرستاده ویژه دولت آمریکا، تنها مساله باقیمانده طرفیست که قرار است بعد از پایان جنگ کنترل این منطقه را به دست بگیرد.
کد خبر: 725078 | ۱۴۰۴/۰۴/۲۹ ۱۳:۰۰:۰۰
به اعتقاد روزنامه سعودی الجزیره، از چهار محور مذاکرات آتشبس در غزه که سومین تلاش از زمان آغاز درگیری در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است ، سه مورد حل شده و به گفته استیو ویتکاف، فرستاده ویژه دولت آمریکا، تنها مساله باقیمانده طرفیست که قرار است بعد از پایان جنگ کنترل این منطقه را به دست بگیرد.
به گزارش اعتمادآنلاین، این روزنامه در شماره امروز یکشنه خود در این رابطه نوشت، مذاکرات غیرمستقیم جاری در دوحه، با حمایت منطقهای و بینالمللی، بر چهار موضوع اصلی متمرکز است که بر اساس اظهارات استیو ویتکاف، فرستاده رئیسجمهور ترامپ، در سه مورد آن توافق حاصل شده است اما گره اصلی همچنان در مهمترین مساله باقی است!
چه کسی غزه را اداره خواهد کرد؟
آیا اسرائیل به طور کامل از غزه خارج خواهد شد یا حضور نظامی محدودی را حفظ خواهد کرد؟
این پرسش خود نشاندهنده تحول خطرناکی در صحنه فلسطین است.
غزه دیگر صرفاً میدان رویارویی نیست، بلکه به کانون نزاع بر سر کنترل تصمیمگیری ملی فلسطین تبدیل شده است و آن اینکه چه کسی «حق» نمایندگی فلسطینیان و تعیین سرنوشت آنها را پس از یکی از ویرانگرترین جنگها در تاریخ منطقه خواهد داشت.
به زعم این رسانه سعودی، نکته قابل توجه این است که اسرائیل و حماس، با وجود دشمنی، به طور عملی (هرچند غیرمستقیم) در حذف تشکیلات خودگردان فلسطین از هر گونه ساختار حکومتی یا ترتیبات آینده در غزه همنظر هستند.
اسرائیل تشکیلات خودگردان را رد میکند، زیرا این تشکیلات نماد هویت فلسطینی مورد تایید بینالمللی و عربی است و یادآور وجود مردمی با رهبری مشروع واحد است که خواستار حقوق ملی، از جمله تشکیل کشور مستقل فلسطین در مرزهای ۴ ژوئن ۱۹۶۷ با پایتختی قدس شرقی و بازگشت آوارگان بر اساس قوانین بینالمللی و قطعنامه ۱۹۴ سال ۱۹۴۸ است.
حماس نیز ترجیح میدهد یا به حاکمیت خود تحت عنوان «مقاومت» ادامه دهد یا به ساختارهای مدنی انتقالی بیطرف رضایت دهد که موقعیت سیاسی و امنیتیاش (بخوانید جایگاه مقاومت به دلیل رویکرد ضدمقاومتی تشکیلات خودگردان) را تهدید نکند.
مذاکرات کنونی نه تنها برای پایان دادن به جنگ، بلکه برای بازتعریف سیاسی غزه و جداسازی آن به عنوان گام نخست در مسیری خطرناک طراحی شده که هدفش تجزیه پروژه ملی فلسطین از درون و تبدیل مردم فلسطین به «اجزای انسانی قابل مدیریت» است، نه یک جنبش آزادیخواه با پروژهای برای حاکمیت و حق مشروع مقاومت در برابر اشغال.
موضع عربی و بینالمللی میان غیبت و ابتکار.
در این صحنه پیچیده، تلاشهای عربی و اسلامی پراکنده و محدود باقی ماندهاند، بجز برخی کوششهای جدی برای یکپارچهسازی مسیر سیاسی، خبری از حمایت کشورهای عربی و اسلامی دیده نمیشود.
نویسنده در بخش دیگری از این یادداشت آورده است، پرسش اساسی که امروز باید با صراحت مطرح شود این است که آیا غزه قرار است مدخلی برای وحدت ملی باشد یا دروازهای برای حذف مساله و پروژه ملی فلسطین؟
آیا آنچه در اتاقهای بسته در جریان است، برای پایان جنگ است یا برای تثبیت واقعیتی جدید مبتنی بر تداوم شکافتگی و تبدیل غزه به موجودیتی موقت و کارکردی تلاش می کند؟
پاسخ به این پرسشها بر عهده همه طرفهای فلسطینی، به ویژه حماس و رهبری مشروع به نمایندگی سازمان آزادیبخش فلسطین است که باید ابتکار عمل را بازپس بگیرد و برای بازسازی وحدت ملی فراگیر با برنامه سیاسی روشن، چشمانداز رهاییبخش جامع و نهادهای کارآمد تلاش کند.
غزه را نمیتوان با ابزارهای امنیتی یا از طریق نمایندگان بینالمللی اداره کرد.
غزه باید به دامان مشروعیت ملی بازگردد، نه اینکه اسیر معادلات قدرت، انشقاق و پول سیاسی بماند.