اعتراض سه فعال سیاسی به تورهای بازدید صداوسیما از ساختمان شیشهای؛ صدها خانه مردم خراب شده اما صداوسیما نان این حادثه را میخورد
عباس عبدی، فیاض زاهد، محمد مهاجری نوشتند: واقعا تورهای بازدید از ساختمان شیشهای چه دردی را دوا میکند؟ حتی اگر میخواستند کاری نمادین هم کنند باید به یکی، دو بازدید بسنده میکردند و نیازی به حماسهتراشی نیست. صدها خانه مردم در جای جای کشور خراب شده و در هر یک از آنها مردان و زنان و کودکان به خون غلتیدهاند تا صداوسیما با بزرگنمایی ساختمان شیشهای نان این حادثه را بخورد؟

عباس عبدی، فیاض زاهد، محمد مهاجری نوشتند: واقعا تورهای بازدید از ساختمان شیشهای چه دردی را دوا میکند؟
حتی اگر میخواستند کاری نمادین هم کنند باید به یکی، دو بازدید بسنده میکردند و نیازی به حماسهتراشی نیست.
صدها خانه مردم در جای جای کشور خراب شده و در هر یک از آنها مردان و زنان و کودکان به خون غلتیدهاند تا صداوسیما با بزرگنمایی ساختمان شیشهای نان این حادثه را بخورد؟
کد خبر: 724825 | ۱۴۰۴/۰۴/۲۸ ۱۴:۵۱:۴۱
عباس عبدی، فیاض زاهد، محمد مهاجری در یادداشتی مشترک با عنوان «الزامات انسجام و وحدت ملی» برای روزنامه اعتماد نوشتند: انسجام و وحدت ملی، فقط یک مقوله ذهنی و انتزاعی نیست.
برعکس یک پدیده عینی و مبتنی بر مصادیق ملموس و محسوس است و نمیتواند در خلأ به وقوع بپیوندد.
مثلا در جنگ12روزه اخیر، نوعدوستی شهروندان، کمک به یکدیگر، غلیان حس مهربانی و ازخودگذشتگی از مصادیق عینی انسجام ملی بود و همه حتی مسوولان آن را کاملا دریافتند.
برای بروز این رفتارها مردم منتظر هیچ مقام و سازمانی نماندند و حتی غیبت برخی دستگاهها مانند سازمان پدافند غیرعامل را پوشش دادند.
این رفتار ملی علاوه بر اینکه شگفتیساز شد، با تحسین و سپاس بالاترین مقامات کشور مواجه شد.
در بعضی تحلیلها چنین آمد که دشمن صهیونیستی به دنبال براندازی نظام از طریق به خیابان آوردن تودههای ناراضی بود، اما مردم با این توطئه راه نیامدند و عملا دشمن را در رسیدن به هدفش ناکام گذاشتند.
شاید معنای ضمنی این سخن چنین است که اگر مردم و انسجام آنها نبود الان چیزی به نام جمهوریاسلامی وجود نداشت.
نکته مهم دیگری که کاملا خود را نشان داد اینکه در این وحدت، مردم بدون اینکه از قیف نظارت استصوابی بگذرند یا از فیلتر «خودی بودن» عبور کنند یا مشمول خالصسازی شوند، وارد گود دفاع از ایران شدند و همه این پابندهای تفرقهانداز را گسستند.
امید که چنین روحیهای باز هم ادامه یابد ولی به تعبیر عوامانه نمیشود با «ایشالا ماشالا» بحرانها را مدیریت کرد.
مردم بابت پایمردیشان از هیچ کس توقع مزد و پاداش ندارند.
آنها ایرانیاند و پای وطن خویش ایستادهاند، اما در سوی مقابل، یعنی حاکمیت نمیتوان بیتوجهی و بیخیالی نشان داد و انسجام را وظیفه مردم دانست و حتی به رفتار آنها لگد زد.
صداوسیما با پول همین مردمی اداره میشود که در شبکههای مختلف به خاطر وحدت و انسجام قربانصدقهشان میروند، اما آدمی را روی آنتن زنده میآورند که جامعه شریف ایرانی را «آغل» بنامد یا مجریان و کارشناسانی را دعوت میکنند که بعضیشان خود را در حد اسکل میدانند و تحلیلهایی ارایه میشود که گاه بسیار سخیف و موهن است و حتی در حد «ناف ترامپ» تنزل مییابد.
واقعا تورهای بازدید از ساختمان شیشهای چه دردی را دوا میکند؟
حتی اگر میخواستند کاری نمادین هم کنند باید به یکی، دو بازدید بسنده میکردند و نیازی به حماسهتراشی نیست.
صدها خانه مردم در جای جای کشور خراب شده و در هر یک از آنها مردان و زنان و کودکان به خون غلتیدهاند تا صداوسیما با بزرگنمایی ساختمان شیشهای نان این حادثه را بخورد؟
ضمن اینکه اگر در این موضوع فخری وجود داشته باشد متعلق به مجری صداوسیماست.
استفاده صداوسیما از حمله به ساختمان شیشهای تا آنجا بالا گرفته که هر منتقدی را همدست و همسو با اسراییل میداند و همین هجوم وحشیانه را به عنوان یکی از مطهرات!
تلقی میکند که بهزعم آنها توانسته همه عیبهای آن را بشوید و ببرد!
از سوی دیگر برخی عناصر یا نهادهایی که در درون ساختار از قدرت نفوذ و لابی افزونتری برخوردارند یا به نگرش فرقهای خاص پایبندی بیشتری دارند؛ نه تنها درصدد جبران خطاها و اصلاح روشهای منسوخ نرفتهاند، بلکه این حضور حماسی و ملی را به نام گروه و فرقه خود سند میزنند.
رابطه هر نظام سیاسی با ملت خود فراتر از عمل بسان یک حزب یا گروه و فرقه است.
حاکمیت در جغرافیایی مشخص، با تکیه بر یک میراث مشترک و جامع -که قانون اساسی است- همه شهروندان یک سرزمین را نمایندگی میکند.
این رسالت نه دین و مذهب میشناسد، نه جنسیت و اقلیم.
گستره حاکمیت چون تابش خورشید است.
به هر دلیلی هر گاه حکومتی بخواهد یا نادانسته در چرخه چنین رفتاری گرفتار آید به ضد خود بدل خواهد شد.
جمهوری اسلامی با همه فراز و نشیبهایش سعی داشته که این کلیت نگرش را کمابیش از آغاز تاکنون حفظ کند.
بالطبع عدهای معتقد به نقیض این نگره باشند، اما معدل عمومی و قابل توجیه رفتار حاکمیت، حداقل تا ۱۴۰۰ التزام به این اصل بوده است.
طرفه آنکه این تمایل را اغلب در زمانهایی که در خطر افتاده یا به کنش مردمانش نیاز داشته، تجلی بیشتری داده است.
البته بهرغم وجود استثنا در برخی رفتارهای متناقض در دوره احمدینژاد و دوره سه ساله رییسی میتوان این مقال را بسط داد و بر آن پای فشرد، پس چرا در حساسترین مقطع حیات حکومت، برخی دستگاهها و نهادها، رفتاری که مقوم وحدت و انسجام باشد را از خود نشان نمیدهند؟
مثلا در داستان زندانیان سیاسی چرا به توصیه خیرخواهان توجه نمیشود؟
یا نهادهای معنوی مانند ستادهای نماز جمعه چرا چتر خود را گسترش نمیدهند؟
مگر یکی از اهداف این نهادها گسترش معنویت و تعالی اخلاقی جامعه و ایجاد حس اعتماد اجتماعی و امر به خیر و نهی از منکر نیست؟
چه منکری بزرگتر از بیاعتمادی مردم؟
مثلا چه لزومی دارد در فردای بحران بزرگ، فردی که به دلایل فراوان اعتماد جامعه نسبت به سلامت و صداقت وی خدشهدار شده را به امامت جمعه بفرستند؟
اگر هنوز پازل دشمن به پایان نرسیده و در کمین نشسته است، چه رفتاری موثرتر از این میتوان انجام و این پیام را به جامعه داد که هیچ چیزی قرار نیست تغییر کند!
و به مخاطب القا شود که این در همچنان بر همان پاشنه خواهد چرخید!
این موضوع چرا اهمیت دارد؟
چون روشن است که نه تنها این بحران هنوز به پایان نرسیده، بلکه آغاز شده است.
اگر بر این باور باشیم که نقطه ثقل و قدرت اجتماعی و نرم ایران، مردم هستند، پس باید پذیرفت هر حرکتی که این قدرت را نامتوازن میکند بازی در زمین دشمنان عزت ایران است!
توجه کنیم آنچه باید اولویت همه باشد، ایران است نه انرژی هستهای، نه ایدئولوژیهای متصور شده، نه خیالات و اوهام، نه دست بالا گرفتنهای بیاعتبار، نه دستکم گرفتنهای کمخردانه، صورت حساب همه این خطاها به پای ایران نوشته میشود.
از سوی دیگر باید به این نکته توجه داشت که وحدت ملی هر چه نباشد حتما مصداقی از کنش متقابل است.
به عبارت دیگر وحدت یکسویه نیست.
کنش یکسویه وحدت نیست، بلکه تبعیت غیرمشروط است.
پس یک ضلع درون حکومتی وحدت، به عملکرد دولت و شخص آقای پزشکیان برمیگردد.
ویژگی مهم آقای پزشکیان صداقت او و نداشتن وابستگی به پست و مقام است.
به همین دلیل مواضع خود را بسیار روشن و آشکار بیان میکند.
در روزهای اخیر نیز به مسائل اصلی سیاست خارجی، رسانه و فضای مجازی، نسبت و رابطه حکومت و مردم و تاکید به نفی حذف مردم و نخبگان از صحنه امور، اشارات روشنی کرده است.
همچنین صادقانه دنبال وفاق و حل مسائل از طریق کسب رضایت و همراهی طرفهای مقابل است.
ولی به نظر میرسد که در پیدا کردن نقطه بهینه دچار مشکل شدهاند.
از یک سو میداند که بدون اجرای سیاستهای وعده داده شده، عملا خود و دولت را تضعیف میکند، ضمن اینکه فرصت چندانی هم برای تحقق این وعدهها ندارند و از سوی دیگر بخش تندروی طرف مقابل توانسته سلطه خود بر افکار مخالف وحدت را بر طرفداران غالب کند و در نتیجه وحدت ملی را عملا از حالت کنش دوسویه خارج و به تعبیری آن را بلاموضوع یا غیرممکن کرده است.
آقای پزشکیان میتواند موانع و موضوعات موجود در راه شکلگیری وحدت ملی را با راهحلهای کارشناسانه پیگیری و حل کند.
موضوعاتی که برشمرده شد؛ مسائلی چون صدا و سیما، فضای مجازی، سیاست خارجی، محدودیت شدید انتصابات و گزینش و زندانیان سیاسی، اقامه نماز جمعه آقای صدیقی و...
شاید سوال شود آمدن و نیامدن فلان فرد به نماز جمعه چه ربطی به شما یا وحدت ملی دارد؟
پاسخ روشن است.
مردم به درستی میان دولت آقای پزشکیان با کلیت ساختار سیاسی تمایزی قائل نیستند.
کلیت حکومت ساختمانی واحد است.
چنین اقدامی به منزله نابود کردن اعتماد مردم به کلیت این ساختمان است.
با این کار گویی که پی و شالوده (فونداسیون) این بنا را تخریب میکنند که دولت در یکی از طبقات آن ساکن است.
بنابراین دولت باید درک خود از وحدت و انسجام ملی را گسترش دهد و اجازه ندهد که بخشهای غیرمسوول درون یا بیرون دولت با اقدامات خود در تحقق این هدف اختلال ایجاد کنند.
در این صورت است که میتوان امید داشت سطحی معقول و مقبول از تابآوری اجتماعی قابل تحقق است.