سرنوشت متفاوت 3 زن در شعر ایران
سیمین رقیبی سرسخت همچون فروغ داشت. او خود در نوشته هایش به این مطلب اشاره و این احساسِ رقابت را نیروبخش و برانگیزاننده طبعِ شاعریِ خویش ارزیابی کرده .

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، احمدرضا بهرامپور عمران، پژوهشگر، بهمناسبت نود و هشتمین سالروز تولد زندهیاد سیمین بهبهانی، نگاهی انداخته است به غزل این شاعر و تفاوت آن با شعر زنان نامداری چون زندهیاد پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد.
بهبهانی که به دلیل انقلابی که در غزل ایجاد رد، به نیمای غزل شهره است، توانست با درانداختن طرحی نو در این قالب کهن، نام خود را به عنوان یکی از شاعران تاثیرگذار معاصر ثبت کند.
یادداشت بهراممور درباره این بانوی شاعر را میتوانید در ادامه بخوانید:
سیمینِ بهبهانی در شعرِ امروز نامِ ارجمندی است و غزلش نیز میانِ غزلدوستان جایگاهی ممتاز دارد.
سیمین در قیاس با دیگر شاعرانِ زنِ معاصر، بختیار نیز بوده است.
گرچه او نیز تلخکامیهایی در زندگی داشته، اما نه همچون ژاله قائممقامی، در پستو سرود و گمنامماند؛ نه همچون پروین به "تهمتِ شاعری" و سرقتِ آثارِ دیگران منتسب شد؛ و نه همچون فروغ به داغِ ننگ و "گناه" آلوده گشت؛ فروغی که بیپرواییهایش حرفها پراکند و حدیثها برانگیخت.
او همچنین بهخلافِ پروین و فروغ، دیرسال زیست و تا واپسین سالها شعر سرود و پیمانهی زندگیاش پُر شد.
سیمین از همان ایامِ جوانی، روایتهای نوگرایانهتری را در سنجشِ با شعرِ پروین، خلقکرد.
فرقِ فارقِ شخصیتِ سیمین با پروین، در فردیّتِ بهبهانی و ازخودسراییهای او نهفته است.
ازهمینرو ستایندگانِ پروین، اغلب* سنتگرایان بودند، اما شعرِ سیمین میانِ هر دو جناحِ نوگرایان و سنتگرایان، مخاطبانی یافت.
او پیشتر درعینِ جوانی، در مسابقهای که نیما و نفیسی از جملهی داورانش بودند (و اخوان در آن خوشدرخشید)، بهسببِ نگاهِ شاگردنوازانه نیما، جایزهای نیز کسبکرد.
سیمین رقیبی سرسخت همچون فروغ داشت.
او خود در نوشتههایش به این مطلب اشارهکرده و این احساسِ رقابت را نیروبخش و برانگیزاننده طبعِ شاعریِ خویش ارزیابیکرده.
فروغ چه در زندگی و چه در عرصه شعر، تجربهگر و سرکش و بیپروا بود اما سیمین احتمالاً بهسببِ پیشینه فرهنگیِ پدر و مادر و نیز پیشه آموزگاریاش، محتاطتر بود و سنجیدهتر گامبرمیداشت.
او اگر نگوییم محافظهکار اما کموبیش مآلاندیش و اهلِ پروا و پرهیز بود.
در قالب، وزن و حتی محتوای شعرش، و نیز سلوکِ اجتماعیاش، بهویژه درقیاسبا فروغ، این حسابگریها و دوراندیشیها هویداست.
در کارنامه شعریِ سیمین، غزل از هر سبک و سیاقی و در هر زبان و بیانی یافت میشود.
از قدمایی و مقلّدانه (مولویانه، سعدیوار و ...) گرفته تا امروزین (سایهوار و رمانتیک و ...) و نو، و گاه حتی خیلی نو.
و این نوگرایی، بهویژه در گزینشِ اوزانِ ناهموار و زبانِ سخت و نحوِ صُلب، و نیز بازتابِ خشونتهای مفاهیمِ سیاسی و آلامِ اجتماعی، غزلش را تاحدی دشوارخوان نیز کردهاست.
در اینگونه آثارِ او، از ترنّم و تغزّل و ترانگی که میراثِ هزارساله غزلِ فارسی بوده، کمتر نشانی میتوانجست.
و این تجربهی ناکام در شعرِ مشروطه نیز در غزلِ چند شاعرِ شوریدهسر و انقلابی، آزموده شده بود.
سیمین را بیشتر بهسببِ بدعتهایش در اوزانِ نو و نیز روایتگریهای تازه در غزل، "نیمای غزلِ" معاصر خواندهاند.
و این عنوان و ادّعای آوردنِ طرزی نو در وزن، بهویژه بر حسینِ منزوی که خود تجربههایی در این عرصه داشت، بسیار گرانآمد.
هرچند عنوانِ "نیمای غزل" نیز خود مدافعان و مخالفانی دارد.
ضمناً اصرار بر سرودن در اوزانِ نادر یا تازهیاب، همواره نیز به نفعِ غزلِ سیمین تمامنشده.
اکنون که سهچهار دهه از آن تاریخ گذشته، میبینیم که این تجربهها، البته جز مواردی نادر که در آنها وزن در خدمتِ محتوا و موضوع بوده، چندانهم توفیقآمیز نبوده.
ازهمینرو غالبِ بدعتهای وزنیِ شعرِ سیمین از جانبِ مخاطبان هم چندان جدی گرفتهنشده و در حافظهها نیز ماندگار نشدهاست.
گاه زبانِ کوبنده و بیانِ عتابیخطابی پارهای از غزلهای سیمین و نیز نستوهی و ستیهندگیهایش در مقامِ روشنفکری جامعهاندیش، مرا به یادِ سرسختیها و پایداریهای ناصرخسرو میاندازد.
جستجونکردهام اما گمانمیکنم او به دیوانِ شاعرِ یمگان، توجهی ویژه داشتهاست.
هرکس ذوقِ گزینشی دارد و من نقطهی تکاملِ غزلِ سیمین را در چنین نمونههایی میدانم:
_ چون درختِ فروردین پرشکوفه شد جانم
دامنی ز گل دارم بر چه کس بیفشانم؟!
*
_ وقتی که سیم حکمکند زر خدا شود
وقتی دروغ داورِ هر ماجرا شود
*
_ خطّی ز سرعت و از آتش در آبگینهسرا بشکن
بانگِ بنفشِ یکی تندر در خوابِ آبیِ ما بشکن
*
_ شلوارِ تاخورده دارد مردی که یک پا ندارد
خشم و آتش نگاهش یعنی تماشا ندارد
*
_ دوباره میسازمت وطن!
اگرچه با خشتِ جانِ خویش
ستون به سقفِ تو میزنم اگرچه با استخوانِ خویش
*
_ آوای شما حیف که از نای شما نیست
وز نای شما گر بوّد آوای شما نیست
*
_ ای کودکِ امروزین دلخواهِ تو گر جنگ است
من کودکِ دیروزم کز جنگ مرا ننگ است
*
_ بنویس بنویس بنویس، اسطورهی پایداری
تاریخ!
ای فصلِ روشن، زین روزگاران تاری
*
_ این حریفان همه هرجایی و مستند و تو نه
کم ز پتیاره و پتیارهپرستند و تو نه
*
_ هنوز دستِ مرا جراتِ ستیزی هست
هنوز پای مرا قدرتِ گریزی هست
***
* از میان نوگرایان، نیما و بهخصوص محمدضیاء هشترودی (گردآورندهی "منتخباتِ آثار") از نخستین ستایندگانِ شعرِ پروین بودند.
انتهای پیام/