سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

آیا افغانستان در حال تبدیل شدن به نقطه اتصال کشورهای آسیای میانه با جهان است؟

اعتماد | همه | جمعه، 27 تیر 1404 - 18:18
روزنامه فرامنطقه‌ای الشرق الاوسط در مقاله ای به پروژه جدیدی که می‌تواند جایگاه افغانستان را در منطقه به شدت ارتقا داده و آن را به نحوی به «هاپ» منطقه تبدیل کند و در این مزیت با ایران رقابت شدیدی پیدا کند، پرداخته است.
پروژه،مسير،افغانستان،روسيه،استاندارد،پاكستان،مسيرهاي،ازبكستا ...

روزنامه فرامنطقه‌ای الشرق الاوسط در مقاله ای به پروژه جدیدی که می‌تواند جایگاه افغانستان را در منطقه به شدت ارتقا داده و آن را به نحوی به «هاپ» منطقه تبدیل کند و در این مزیت با ایران رقابت شدیدی پیدا کند، پرداخته است.
کد خبر: 724590 | ۱۴۰۴/۰۴/۲۷ ۱۸:۰۰:۰۰
سید عماد حسینی- روزنامه فرامنطقه‌ای الشرق الاوسط در مقاله ای به پروژه جدیدی که می‌تواند جایگاه افغانستان را در منطقه به شدت ارتقا داده و آن را به نحوی به «هاپ» منطقه تبدیل کند و در این مزیت با ایران رقابت شدیدی پیدا کند، پرداخته است.
در این مقاله آمده است:
در گامی که ممکن است قواعد تجارت منطقه‌ای را تغییر دهد، پروژه «راه‌آهن فراافغانستان» با پیشرفتی پیوسته در حال بازطراحی نقشه نفوذ و اتصال اقتصادی در قلب آسیا در حال پیشرفت است.
این پروژه که ازبکستان، کشوری محصور در آسیای مرکزی، را از طریق خاک افغانستان به بنادر پاکستان در دریای عرب متصل می‌کند، صرفاً یک خط حمل‌ونقل نیست، بلکه یک استراتژی ژئوپلیتیکی جامع است که برای همه طرف‌های درگیر، هم وعده‌هایی دارد و هم مخاطراتی را به همراه خواهد داشت.
ازبکستان با این پروژه به دنبال رهایی از «جغرافیای محصور» است، پس از آنکه دهه‌ها به مسیرهای عبوری وابسته به روسیه و دریای خزر متکی بود.
اکنون فرصتی برای دسترسی مستقیم به بنادر پاکستان، مانند کراچی و گوادر، پیش رویش گشوده شده که امکان دسترسی به آب‌های گرم را فراهم می‌کند و رقابت‌پذیری تجاری‌اش را تقویت می‌کند.
این مسیر جدید فاصله‌ها را کوتاه‌تر، هزینه‌ها را کاهش و پنجره‌های جدیدی برای صادرات به بازارهای خلیج، آفریقا و جنوب آسیا باز می‌کند.
این پروژه دو مسیر اصلی دارد.
مسیر اول، از مزارشریف در شمال آغاز می‌شود و با گذر از هرات و قندهار به نقطه مرزی چمن در مرز پاکستان می‌رسد که به «کریدور غربی» معروف است.
مسیر دوم، نزدیک‌تر به کابل، از ترمذ در مرز ازبکستان آغاز شده و با عبور از نی‌بیاباد و لوگر به خیرلاشی می‌رسد که به «کریدور شرقی» شناخته می‌شود.
انتخاب بین این دو مسیر تنها به عوامل جغرافیایی وابسته نیست، بلکه ملاحظات سیاسی، امنیتی و اقتصادی دقیقی در آن دخیل است.
از یک سو، مسیر کوتاه‌تر به بنادر از نظر هزینه و سرعت ترجیح دارد، اما از سوی دیگر، ماهیت زمین، سطح ثبات مناطق و میزان کنترل امنیتی بر تصمیم نهایی تاثیر می‌گذارد.
در این میان، افغانستان نقشی محوری ایفا می‌کند، نه تنها به دلیل موقعیت جغرافیایی‌اش، بلکه به این خاطر که از یک کشور عبوری حاشیه‌ای به گره‌ای مرکزی در شبکه اتصال شمال به جنوب تبدیل شده است.
با وجود به‌ رسمیت شناخته نشدن دولت «طالبان» در سطح بین‌المللی (البته اخیراً روسیه، دشمن دیرینه، طالبان را به رسمیت شناخته، این گروه توانسته از این پروژه به عنوان ابزاری برای نفوذ و برگ برنده‌ای برای مذاکره استفاده کند تا واقعیتی غیرقابل چشم‌پوشی را تحمیل کند.
طالبان با دریافت عوارض عبور، اجاره‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها، امکان انتقال محموله‌ها را فراهم می‌کند و در هماهنگی امنیتی با کشورهای مرتبط مشارکت دارد که این امر به آنها مشروعیت غیررسمی و شبکه‌ای از روابط عملی فراتر از انزوای دیپلماتیک می‌بخشد.
با این حال، این نقش شکننده است.
موفقیت طالبان در تبدیل خط آهن به منبعی برای درآمد و ثبات به توانایی آنها در تامین امنیت مناطق مسیر و جلوگیری از ظهور مسیرهای جایگزین، مانند خطوط عبوری از ایران یا چین، وابسته است.
هر گونه اختلال امنیتی یا تنش سیاسی می‌تواند جایگاه افغانستان را به‌عنوان مسیر اجباری تضعیف کند.
از سوی دیگر، ازبکستان این پروژه را فرصتی طلایی برای خروج از انزوای جغرافیایی خود می‌بیند.
تاشکند در سال‌های اخیر سیاست تنوع‌بخشی به مسیرهای تجاری و کاهش وابستگی به یک کشور را در پیش گرفته است.
این کشور در تلاش است نقش خود را به عنوان واسطه حمل‌ونقل، ذخیره‌سازی و ترخیص گمرکی توسعه دهد و از خدمات لجستیکی درآمد کسب کند.
همچنین، با جذب سرمایه‌گذاری خارجی برای ایجاد مناطق صنعتی در تقاطع‌های حمل‌ونقل، جغرافیا را به منبعی برای درآمد ارزی تبدیل می‌کند.
اما این استراتژی خالی از خطر نیست، زیرا هر گونه ناآرامی در افغانستان می‌تواند این جاه‌طلبی را مختل کند.
روسیه نیز این پروژه را راهی استراتژیک برای خروج از انزوای ناشی از تهاجم به اوکراین می‌بیند.
با بسته شدن مسیرهای اروپایی، مسکو باید صادرات خود را به سمت جنوب هدایت کند.
با حمایت از این پروژه، روسیه امیدوار است نظارت غربی بر تجارت دریایی را دور بزند و شبکه زمینی خود را از طریق آسیای مرکزی و پاکستان گسترش دهد.
علاوه بر این، روسیه با ترویج استاندارد راه‌آهن خود (۱۵۲۰ میلی‌متر) به دنبال تقویت نفوذ فنی و زیرساختی خود در منطقه است.
در اینجا اهمیت «استاندارد ریل» برجسته می‌شود، که به عرض دو ریل راه‌آهن اشاره دارد.
استاندارد مورد استفاده در غرب و چین، ۱۴۳۵ میلی‌متر (استاندارد جهانی) است، در حالی که روسیه و کشورهای آسیای مرکزی مانند ازبکستان و قزاقستان از استاندارد عریض‌تر ۱۵۲۰ میلی‌متر استفاده می‌کنند.
این تفاوت به این معناست که قطارها نمی‌توانند بدون تغییر سیستم چرخ‌ها یا انتقال بار به قطار دیگر در مرزها ادامه مسیر دهند، که باعث تاخیر و هزینه اضافی می‌شود.
بنابراین، انتخاب استاندارد روسی توسط افغانستان تصمیمی صرفاً فنی نیست، بلکه گزینه‌ای ژئوپلیتیکی است که این کشور را در دایره نفوذ روسیه قرار می‌دهد و ادغام آن با مسیرهای تحت مدیریت چین، ایران یا غرب را دشوار می‌کند.
برای پاکستان، این پروژه فرصتی برای تبدیل شدن از یک کشور مرزی به نقطه اتصال تجاری بین آسیای مرکزی و جهان است.
با رسیدن کالاها به بنادرش، کراچی و گوادر اهمیتی مضاعف در زنجیره‌های تامین منطقه‌ای پیدا می‌کنند و پاکستان از عوارض و خدمات بندری درآمد کسب می‌کند.
اسلام‌آباد همچنین با این اتصال به دنبال تقویت جایگاه خود در برابر پروژه‌های هندی یا ایرانی است که ممکن است بازارهای مشابهی را هدف قرار دهند و این امر رقابت منطقه‌ای را از طریق شبکه‌های حمل‌ونقل و زیرساخت‌ها احیا می‌کند.
با وجود این، نقش‌های به هم پیوسته، آینده «راه‌آهن فراافغانستان» به سه عامل ثبات امنیتی در افغانستان، تفاهم سیاسی بین کشورهای درگیر و پایداری تامین مالی و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها ارتباط دارد.
جاه‌طلبی‌ها بزرگ‌اند، اما مسیر همچنان پر از موانع است و سود تنها نصیب کسی خواهد شد که بتواند از این خط تجارت جدید محافظت کند.